• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5436 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۸ اسفند

فيلمي در دفاع از رسانه‌هاي آزاد

مرتضي ميرحسيني

فيلم «افشاگر» كه سال 2015 در چنين روزي اسكار بهترين فيلم را برد، داستاني درباره ژورناليسم تحقيقي را با محوريت روزنامه بوستون گلوب روايت مي‌كند. همان روزنامه‌اي كه سال 2001 و 2002 فساد گسترده كشيش‌هاي شهر بوستون را كشف و افشا كرد. داستان «افشاگر» بازآفريني سينمايي كوشش‌هاي گروهي از خبرنگاران روزنامه بوستون گلوب در جست‌وجوي حقايقي است كه بسياري، حتي در ميان مردم عادي شهر بوستون از آن خبر داشتند و درباره‌اش سكوت مي‌كردند. كوشش ژورناليست‌هايي كه با زحمت بسيار، حقيقت را از زير خروارها پنهانكاري بيرون كشيدند و آنچه بايد مدت‌ها پيش با صداي بلند گفته مي‌شد، در گزارشي مستند به خوانندگان روزنامه خودشان گفتند. بسياري از مردم شهر مي‌دانستند يا شنيده بودند كه زير نام كليسا، زشتي‌هايي در جريان است و گاهي اين زشتي‌ها ناخواسته بيرون مي‌زند و حتي بين خودشان درباره آنچه از اين زشتي‌ها ديده يا از اين و آن شنيده بودند، صحبت مي‌كردند. اما بيشترشان تصوير كاملي از آنچه در جريان بود، نداشتند. آن شهر و مردمش به رسانه‌اي معتبر نياز داشتند تا تصوير كاملي از ماجرا ارايه دهد و حقيقت را - تا حد ممكن به همان صورتي كه وجود داشت -براي‌شان روايت كند. روزنامه بوستون گلوب اين وظيفه را به عهده گرفت و انجام داد. داستان فيلم نيز با بازنشستگي سردبير سالخورده اين روزنامه شروع مي‌شود و با ورود سردبير جديد - مارتين بارون - به تحريريه ادامه پيدا مي‌كند. او در شهري كه اكثريت مردمش كاتوليك هستند، يك «بيگانه» است (به قول يكي از شخصيت‌هاي داستان «مرد مجردي كه تبار يهودي دارد و از بيسبال خوشش نمي‌آيد») به تعبير درست‌تر، او «ناظري بيروني» است كه مثل مردم آن شهر - و روزنامه‌نگاران آن شهر كه آنها هم به ‌هر حال بخشي از همان مردم هستند - فكر نمي‌كند و كجي‌ها و خطاها برايش عادي و پيش‌پا افتاده نيستند. او خبرها و شايعات بوستون را بدون تعلق‌ خاطر تحليل مي‌كند، چون مسائل آن شهر برايش جنبه شخصي ندارد. از همه اينها مهم‌تر اينكه او ژورناليستي تمام‌عيار و بسيار حرفه‌اي است كه مي‌داند كجا را بگردد و چه پرسش‌هايي را پيش بكشد و روي چه موضوعاتي حساس شود. او كار تحقيق درباره لغزش‌هاي چند كشيش را به تيم افشاگر مي‌سپارد و خودش با واسطه بر اين تيم نظارت مي‌كند. در فيلم به اين نكته اشاره مي‌شود كه تيم افشاگر از اواسط دهه 1970 در اين روزنامه وجود دارد و در مقاطع مختلف، چند فساد بزرگ پشت ‌پرده را برملا كرده است. البته نه سردبير مي‌داند كه انتهاي ماجرا به كجا ختم مي‌شود و نه خبرنگاران تيم افشاگر موانع و پيچيدگي‌هاي سر راه خودشان را پيش‌بيني مي‌كنند.  طي مراحل تحقيق، ابعاد بيشتري از ماجرا معلوم مي‌شود. معلوم مي‌شود كه ماجرا نه لغزش چند كشيش خطاكار كه فسادي بسيار گسترده زير نام كليساست و برخي بزرگان شهر، از جمله اسقف اعظم كليساي جامع بوستون در آن دست دارند. مشكل نه مشكل چند يا چند ده كشيش كه به نظام كليساي كاتوليك و روش‌هاي آن در تدبير امور برمي‌گردد (بد نيست به اين اشاره كنم كه طبق اسناد واتيكان تعرض جنسي كشيش‌ها به كودكان تا قرن چهارم ميلادي سابقه دارد) . معلوم مي‌شود كه اسقف اعظم، آن روحاني محترم، در تمام اين سال‌ها نه فقط از عمق و ابعاد تعرض جنسي كشيش‌ها خبر داشته كه از همه نفوذ و اعتبارش براي مخفي نگهداشتن اين اتفاقات و نجات بي‌سروصداي خطاكاران از مجازات قضايي استفاده كرده است. او پرونده شكايات را پيش از بررسي در دادگاه، با كسب رضايت شاكيان به مصالحه ختم مي‌كرد، جلوي رسيدن خبرها به رسانه‌ها و درز اخبار به جامعه را مي‌گرفت.  در گزارش‌هاي روزنامه بوستون گلوب، فساد نظام‌مند كليساي كاتوليك محور روايت قرار مي‌گيرد، اما مخاطب آن همه جامعه است. همه آنهايي كه مي‌دانستند و سكوت مي‌كردند.  «افشاگر» فيلمي در روايت نياز جامعه به رسانه‌هاي آزاد است، رسانه‌هايي كه در چارچوب وظيفه حرفه‌اي‌شان از حقيقت دفاع مي‌كنند و آنجا كه لازم شود، به وجدان شهروندان تلنگر مي‌زنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون