• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5502 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۸ خرداد

يادداشتي بر «خيابان انقلاب، انتشارات اميركبير» مجموعه ‌ داستان نازي بياناتي

نگاه زنانه، فقدان‌ها و پيچش‌ها

اسماعيل سالاري

«خيابان انقلاب، انتشارات اميركبير» اولين مجموعه‌داستان نازي بياناتي است. كتاب شامل ۱۴ داستان كوتاه است و ۱۲۱ صفحه دارد. راويان بيشتر داستان‌هاي اين مجموعه سوم‌شخص هستند كه محدود به ذهن شخصيت‌هاي اصلي داستان مي‌شوند، با اين حال داستان‌هايي نيز با نظرگاه اول‌شخص در كتاب به‌ چشم مي‌خورد. داستان‌هاي اين كتاب سبكي ميني‌مال دارند و روان و خوش‌خوان هستند. نثر كتاب شسته ‌رفته و پاك است. نويسنده به موجزنويسي آگاه است و به‌ندرت در متن اطناب و تكرار ديده مي‌شود. در اغلب داستان‌هاي اين كتاب ظرافت‌هاي نگاه زنانه ما را شگفت‌زده مي‌كند. وجه خوب اين است كه نويسنده در هيچ داستاني نمي‌كوشد ظرافتي را آشكار كند. گويي به فهم مخاطبش اعتماد دارد و همين امر ارزش روايت‌گري را بالا مي‌برد و داستان‌هايي مدرن مي‌سازد. در داستان اول مجموعه، كريستال آويخته از لوستر، راوي ما را به درون زندگي خصوصي دو زن از دو نسل مي‌برد. ما مي‌توانيم به شكلي ژرف تاثير سرعت زندگي را بر روان مادر و دخترِ داستان احساس كنيم. كريستال در عنوان داستان يادآور زيبايي، ظرافت و البته شكنندگي است‌، اما وقتي روي لوستر آويزان مي‌شود، مفهوم تعليق و تعادل را نيز در خود جاي مي‌دهد. يك كريستالِ آويزان، همان‌اندازه كه مي‌تواند درخشان و شفاف باشد، مي‌تواند آبستن سقوط ناگهاني و تكه‌تكه شدن باشد. اين استعاره‌ايست كه از روان شخصيت‌هاي اين داستان تجلي مي‌يابد. در داستان «كفش‌ها، كفش‌ها» مي‌توانيم ظرافت ديگري را بي‌هياهو دنبال كنيم. نويسنده، با كمترين نياز به چينش اشيا و تنها با بهره‌بري از يك لنگه كفش، ترس پنهان و عميق از تنهايي را در داستان پرورش مي‌دهد و با همين لنگه‌كفش مفهوم انتظار را از نگاه ظريف زنانه بازمي‌سازد. در دو داستان «خيابان انقلاب، انتشارات اميركبير» و «۲-الف» مفهوم فُقدان با انتظار تنيده شده و به بروز عشق منجر مي‌شود. عشق مي‌تواند قدرتي به زن بدهد كه هر روز سربالايي اوين را بالا برود و ثابت‌قدم و استوار، بذر اميد را در دل زنده نگه دارد، تا روز ملاقات، در همان يك‌ربع ديدار، روزه بغضش را باز كند. در بسياري از داستان‌هاي ديگر اين مجموعه نيز عشق كارها مي‌كند كارستان، اما مفهوم عشق در اين كتاب تنها مربوط به زن به شوهر نيست. بيش از اين حتي عشق خواهر و برادر جلوه‌گري مي‌كند و در داستان‌هايي عشق مادر به فرزند. با اينكه عشق با نگاه ظريف زنانه، موضوع بكري براي داستان‌پردازي نيست، اما داستان‌هاي نازي بياناتي كاركرد جديدي بر شخصيت‌هاي زنان مي‌افزايد. مساله، آن پيچشي است كه نويسنده در پايان‌بندي برخي داستان‌ها ايجاد كرده تا ما را با وضعيتي نو از شخصيتي مستعمل رودررو كند. اين پيچش در انتهاي داستان «خانه عزيز» به شكل محكمي تيپ ‌شخصيت را تبديل به شخصيت خاص مي‌كند. جايي كه پيرزن، آگاهي آني را بر عشق فرزند ترجيح مي‌دهد و صحنه‌اي به‌ياد ماندني، انساني و داستاني در ذهن بر جاي مي‌گذارد. در داستان گورزاد نيز زن سنتي كه «انفعال» بزرگ‌ترين ويژگي شخصيتي‌اش است، ناگهان برمي‌خيزد و مبدا تاريخ جديدي در زندگي زناشويي مي‌شود. اين واقعه را مي‌توان انقلاب دروني زنان سنتي نام داد. پس از اين‌رو داستان‌ها نو هستند: نويسنده تحولي را در شخصيت‌هاي داستاني رقم مي‌زند كه در جغرافياي حقيقي به ندرت اتفاق مي‌افتد. در داستان «مرتضاي كودكي» مليحه، خواهر بزرگ‌تر مرتضا، دست به كنشي مي‌زند كه تعريف جديدي از اخلاق به دست مي‌دهد: اخلاق داستاني! اخلاق داستاني نه در زمره اخلاق سنتي و ديني مي‌گنجد و نه در دسته هنجارهاي عرفي و طبقاتي. اين اخلاقي است كه در لايه‌اي زيرتر نفس مي‌كشد و ما را به عمق روان شخصيت‌ها مي‌برد. در دو داستان «مو سرخه» و «مليحه كودكي» كنش زنانه به حد اعلاي خود مي‌رسد و ما با دختر و زني روبه‌رو هستيم كه در پيچش داستان گم مي‌شوند. اين گمگشتگي تعمدي شباهت به فريادي بلند دارد كه فريادگرش ناپيداست: زناني كه مي‌روند تا با فُقدان‌شان بر ما تاثير بگذارند. در اين داستان‌ها، يك مرگ يا فرار به نفع آگاهي جمعي صورت مي‌گيرد. در اين كتاب داستان‌هاي ديگري هم هستند كه ارتباط محتوايي كمتري با ديگران دارند؛ با اين حال حضور يا عدم حضور يك زن بر آنها نيز تاثير مي‌گذارد. مانند داستان‌هاي «چهارراه» و «ارزن براي گنجشك‌ها» و همچنين «موضوع انشا: تعطيلات عيد را چگونه گذرانديد؟» بازيگران اصلي اين سه داستان، كودكان هستند كه معصومانه دستخوش حوادث تلخ مي‌شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون