• 1404 يکشنبه 12 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3294 -
  • 1394 پنج‌شنبه 25 تير

حسين راغفر، رضا اميدي و شارمين ميمندي‌نژاد در نشست طردشدگان اجتماعي

سياست تنها راه‌حل نيست

شاهد رشد يك فرهنگ اسكيزوفرني يا گسيختگي اجتماعي هستيم

محسن آزموده / طرد اجتماعي محصول چيست؟ سياست‌هاي سياستگذاران اقتصادي و اجتماعي يا فرهنگ اجتماعي -تاريخي؟ در دومين جلسه از نشست‌هاي مطرودان اجتماعي كه به همت پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات با همكاري انجمن علمي انسان‌شناسي دانشگاه تهران در سالن شريعتي دانشكده علوم اجتماعي برگزار شد، حسين راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا عمده مشكل را ناشي از سياست‌هاي نوليبرالي خواند و
رضا اميدي، پژوهشگر سياستگذاري اجتماعي نيز عمدتا مسووليت را
به عهده دولت‌ها گذاشت، با اين تفاوت كه تاكيد كرد اگر قرار است نهادهاي مدني در اين زمينه بكوشند، لازم است كه در شبكه‌اي منسجم با يكديگر پيوند يابند. شارمين ميمندي‌نژاد، فعال اجتماعي اما بر‌تحول در نگاه اجتماعي تاكيد كرد و گفت: لازم است به ميان فقرا رفت و انقلابي مسيحايي را تجربه كرد. در ادامه روايتي از سخنان ايشان از نظر مي‌گذرد:

 

سياست‌هاي اقتصادي مسوول ازهم‌گسيختگي اجتماعي

مساله طرد اجتماعي به معنايي كه در اينجا مطرح است ارتباط تنگاتنگي با مقوله فقر دارد. البته كسي كه مطرود اجتماعي است، ممكن است فقير نباشد اما به جهات متعدد از شركت در فرآيند تحولات اجتماعي كنار گذاشته شود. مثلا ممكن است فردي به لحاظ مالي متمكن باشد، اما در يك جامعه متعلق به يك مرام و مسلك خاصي باشد كه از سوي آن جامعه طرد شود. بنابراين طردشدگان الزاما با فقرا يكسان نيستند، اما در بحث فعلي مطروديني منظور هستند كه عمدتا فقير هستند. خود فقر محصول نظام اجتماعي است. اين يك اصل شناخته شده است.

به مساله رابطه ميان فقر و طرد اجتماعي نيز اشاره شد. فقر شكل خاصي از طرد اجتماعي است. طرد اجتماعي ريشه در دو عامل اصلي دارد: نخست اشتغال و دومي تحصيلات. عدم دسترسي به اين دو مي‌تواند زمينه‌هاي ظهور طرد اجتماعي را موجب شود. بايد توجه كنيم كه در همه دنياها اصولا استبداد بر دو ركن استوار مي‌شود و ايجاد و بقايش به اين دو ستون متكي است؛ اول فقر و ديگري جهل. درهرجايي كه به دنبال ريشه‌هاي طرد اجتماعي جست‌وجو كنيد، اين دو را به عنوان عوامل موثر خواهيد يافت.

بيكاري به عنوان عامل ايجاد فقر، يكي از ستون‌هاي طرد اجتماعي در ايران است. اين بيكاري بعدا موجب مسائلي چون سرخوردگي، افسردگي، پناه آوردن به افيون اعتياد و مصايب ناشي از اين مشكلات مي‌شود. ريشه اصلي اين مشكلات در فقري است كه خود به شكل حاد ناشي از بيكاري است. اما عوامل موجب بيكاري در ايران را مي‌توان به چند دسته تقسيم كرد. نخستين اين عوامل ناتواني مديريت كلان كشور است. اين عامل اصلي است كه موجب ناكارآمدي‌هاي ساختار و نظام اقتصادي در ايران شده است. دومين عامل مساله فساد است. اصلي‌ترين ريشه فساد در ايران شيوه توزيع منابع نفت و گاز و منابع طبيعي در كشور است. اين شيوه توزيع ريشه يكصد ساله در ايران دارد و به همين دليل وقتي درآمدهاي نفتي در ايران افزايش مي‌يابد، شاهد گسترش فساد در جامعه مي‌شويم. به همين دليل بي‌سابقه‌ترين فساد را در زماني داريم كه بي‌سابقه‌ترين درآمدهاي نفتي را داريم. عامل سوم موجد و موجب فقر بينش اقتصادي حاكم بر دولت‌هاست كه نقشي كليدي و تعيين‌كننده دارد. ما در يكصد سال گذشته در ايران مي‌توان چندين دوره را از يكديگر متمايز كرد. يكي دوره ملي شدن نفت است كه ايران تحت تحريم‌هاي گسترده جهاني قرار مي‌گيرد، دولت به منابع ملي چشم مي‌اندوزد و مي‌كوشد به ذخيره‌هاي داخلي اتكا كند. يك دوره مهم ديگر اوايل انقلاب است. بعد از پايان جنگ شاهد بازگشت به جريان اصلي يكصد سال گذشته هستيم. بخشي از اين رويكردها به بينش اقتصادي حاكم باز مي‌گردد. در اين دوره يعني از پايان جنگ شاهد سلطه تفكري اقتصاد در كشور هستيم كه با وجود اينكه چهار دولت متفاوتي در موضع‌گيري‌هاي اجتماعي و فرهنگي و سياسي ظاهر شده اما در زمينه اقتصادي يك خط مشي ثابت را دنبال مي‌كنند كه امروزه از آن تحت عنوان نئوليبراليسم ياد مي‌شود.

ويژگي نئوليبراليسم اين است كه هيچ حوزه يا قلمرويي از حيات بشر را نمي‌شناسد كه نشود آنها را با عرضه و تقاضا توضيح داد و تبيين كرد. اين نگرش پيامدهاي متفاوتي دارد. اين نگرش نه فقط در ايران كه در هر جاي ديگري در دنيا اين پيامدهاي منفي را داشته است. براي مثال در امريكا و اروپاي غربي براي نيل به توسعه و پيشرفت سياست‌هاي نوليبرالي توصيه مي‌شود. در امريكا از 1980 تا 2012 جمعيت زندانيان پنج برابر شده است. اين امر در همه كشورهايي كه سياست‌هاي نوليبرالي را دنبال مي‌كنند نيز مشهود است. امروز بالغ بر 16 ميليون پرونده كيفري در دادگاه‌هاي ما موجود است. اين يكي از ويژگي‌هاي نوليبراليسم است.

به مساله رابطه ميان قدرت و فرهنگ اشاره شد. يكي ديگر از مسائل آن است كه همواره قرباني را متهم مي‌كنند. اين يكي ديگر از ويژگي‌هاي نوليبراليسم است كه قربانيان خودش را متهم مي‌كند. كساني كه در اثر سياست‌هاي مقررات‌زدايي
(deregulation) مشمول اخراج از كارخانه‌ها مي‌شوند و كارشان را از دست مي‌دهند و به دامن فساد مي‌افتند و ناچار از تبهكاري و دزدي و سرقت مي‌شوند، محصولات اين نظام اقتصادي هستند كه شغل از آنها دريغ شده است. اما نوليبراليسم همين افراد را متهم مي‌كند و از ايشان تحت عنوان انگل اجتماعي و معتادان و كارتن‌خواب‌ها و غربتي‌ها ياد مي‌كند. اين برچسب زدن نوعي اجتماعي كردن
(socialization) و برجسته كردن قربانيان و پرتو افكني بر قربانيان براي متهم كردن آنها و جدا كردن‌شان از بقيه جامعه مطيع قانون و ارزش‌ها و هنجارهاي اجتماعي است. اين انگل‌هاي اجتماعي بعد از برجسته شدن، جنايي مي‌شوند
(criminalize) و بعد از اين مرحله رفتارشان را كيفري مي‌كنند. بنابراين يك آدم فقير به طور طبيعي كارتن‌خواب مي‌شود، بعد براي ارتزاق ناچار از دزدي‌هاي كوچك است، خفت‌گيري مي‌كند و دچار جرم و جنايتي مي‌شود كه خودش محصول يك نظام اقتصادي است. بنابراين نبايد اين نظام اقتصادي را فراموش كنيم. در جامعه ما ده‌ها نشريه تبليغاتي پر فروش وابسته به منابع مالي برندگان طبقاتي شدن جامعه منتشر مي‌شود، كساني كه از اين فرصت‌ها سود مي‌گيرند اما در برخورد با فرودستان آنها را بيمار تلقي مي‌كنند
(medicaliztion) و آنها را نه يك قرباني بلكه بيمار مي‌خوانند. اين فرآيند در جامعه ما نيز شكل گرفته است و در نتيجه برخي برندگان اين نظام اجتماعي وكلا و پزشكان هستند. اين پديده مذمومي است كه در جامعه ما به وجود آمده است.

مساله بعدي رابطه بين قدرت و فرهنگ است. پرسش اين است كه آيا قدرت فرهنگ را مي‌سازد يا فرهنگ است كه قدرت را مي‌سازد؟ آنچه ما مي‌توانيم درك كنيم، يك رابطه متقابل ميان اين دو است. قدرت در شكل دهي به فرهنگ بسيار تعيين‌كننده است. اگر امروز جامعه تبديل به يك جامعه از هم گسيخته فردي شده است، به دليل قدرت و ساختار نهادي است. اين تفكري است كه برخي به اسم محقق اجتماعي در جامعه ما رقم مي‌زنند و تئوري‌هاي توسعه بسيار مبتذلي مي‌دهند و مردم را متهم مي‌كنند و مي‌گويند مثلا رفتار آدم ايراني اين طور است يا الگوي رفتاري‌اش به اين شكل است. در حالي كه رفتار ايراني تفاوتي با ديگران ندارد و اين نهادها هستند كه رفتار آدم‌ها را تنظيم مي‌كنند. اگر نهادها سازنده و حامي توسعه باشند، ظرفيت‌هاي افراد رشد مي‌كند.

امري كه امروز در جامعه ما شاهدش هستيم، درد بي‌اخلاقي است. امروز از اينكه افراد نسبت به همنوع‌شان بي‌تفاوت هستند، شكوه داريم، اما اين فرهنگ محصول ويژگي يا نژاد يا جنس ايراني نيست، اين محصول شرايط نهادي حاكم بر جامعه است. اين شرايط فقر را به آن شكل توليد مي‌كند و از آن براي بقا و استمرار خودش بهره بگيرد، زيرا چنان كه گفته شد، براي بقاي اين شرايط فقر و جهل ضروري است.

بنابراين بينش اقتصادي حاكم بر دولت‌هاي ما با وجود تفاوت‌ها يكي از اصلي‌ترين عوامل است. متاسفانه اين روند ادامه دارد و هيچ نشاني بر توقفش نيست. امروز شاهديم كه جوان بيست و چند ساله به دليل فقر و بيكاري بزه مي‌كند، زورگيري مي‌كند و در فرآيند اجتماعي شدن فيلمش از رسانه عمومي پخش مي‌شود. كاري كه آن جوان كرده يك خرده بزه است و در مقايسه با جرايمي هزاران ميلياردي يقه‌سفيدها كه مسوول بسياري از نابساماني‌هايي است كه نتيجه‌اش بچه‌هاي خياباني است، چيزي نيست اما متاسفانه جرايم اين يقه‌سفيدها ديده نمي‌شود و به همين دليل است كه باوجود اينكه هزاران ميليارد برده اسمش مطرح نمي‌شود و مخفف اسمش را مي‌نويسند و اين در حالي است كه آن جواني كه در اثر فقر دچار آن بزه شده در تلويزيون علني مي‌شود و تكليف پرونده‌اش در عرض يكي، دو هفته مشخص مي‌شود!

نكته ديگر مساله نابرابري‌هايي است كه در اثر نظام توزيع منابع محدود در جامعه شكل مي‌گيرد. نابرابري‌ها اصلي‌ترين منشا چندپارگي شدن در جامعه هستند و گروه‌هاي مختلف و طبقات مختلفي را مي‌سازند. از جمله آنها طبقه زير طبقه كارگري
(under class) است. ايشان كساني هستند كه در اثر يك فرآيند نظام‌مند از بستر جامعه طرد و بعد به كناري انداخته مي‌شوند. اشكال مختلف آن را در حاشيه بزرگراه‌ها و اتوبان‌ها مي‌بينيم و شاهديم كه چگونه قربانيان نظام اجتماعي از جامعه طرد مي‌شوند. اينها في ذاته آدم‌هاي تبهكاري نبودند بلكه بسياري از آنها نيروي كار طرد شده در اثر سياست‌هاي اقتصادي هستند. كاري كه نابرابري مي‌كند، اين است كه گروه‌هاي مختلف اجتماعي را از هم جدا مي‌كند و بعد چندپارگي‌هاي اجتماعي و به دنبال آن گسيختگي اجتماعي ايجاد مي‌كند. به همين دليل شاهد رشد يك فرهنگ اسكيزوفرني يا گسيختگي اجتماعي هستيم. به همين دليل گروه‌هاي مختلف فرهنگ‌هاي مختلف از خودشان بروز مي‌دهند. مسوول اصلي همه اينها به نظر من سياست‌هاي اقتصادي هستند كه ارتباط تنگاتنگي با قدرت دارند. اقتصاد براي قدرت توليد ثروت مي‌كند و به همين دليل قدرت نياز دارد و قدرت نيز براي حفظ اين نابرابري‌ها نياز دارد. قطبي شدن، تبعيض، فقر و ناتواني در دسترسي به كالاهاي اجتماعي مثل تحصيلات، درآمد و اشتغال دليل اصلي شكل‌گيري مطرودين اجتماعي هستند. ما بايد به قانون اساسي بازگرديم. ما از دولت‌ها فرمول‌هاي عجيب و غريب نمي‌خواهيم كه فراتر از قانون اساسي باشد. دولت مي‌گويد ما پول نداريم، ما مي‌گوييم كه دولت ما نقص كاركرد دارد.

كاركرد دولت اين است كه ماليات‌ها را جمع كند و خدمات عمومي دهد. رييس سازمان مالياتي كشور مي‌گويد بين 20 تا 25 درصد توليد ناخالص داخلي كشور فرار مالياتي داريم. به استحضار مي‌رسانم كه حداقل توليد ناخالص داخلي ايران 400 ميليارد دلار است، چيزي حدود 1000 ميليارد تومان. 20 درصد آن 200 هزار ميليارد تومان مي‌شود. ما 200 هزار ميليارد تومان فرار مالياتي داريم.

اين فرار مالياتي باعث مي‌شود كه كودكان سيستان و بلوچستان نتوانند به مدرسه بروند، زيرا دولت مدعي است كه هزينه لازم را تامين كند. دولت اگر بتواند مانع از آن فرار مالياتي شود اين مشكل حل مي‌شود. دولت موظف است مانع از گسيختگي اجتماعي شود كه منشا بسياري از نابساماني‌هاي اجتماعي ما است. مسوول اصلي فقر و فلاكت و حتي فرار از مغزها نابرابري‌هايي است كه در اثر اين نظام اقتصادي شكل گرفته است بنابراين نمي‌شود به نقش دولت بي‌توجه بود.

٭ استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا(س)

 

جمله‌هاي كليدي

طرد اجتماعي به معنايي كه در اينجا مطرح است ارتباط تنگاتنگي با مقوله فقر دارد.

طرد اجتماعي ريشه در دو عامل اصلي دارد: نخست اشتغال و دومي تحصيلات

بيكاري به عنوان عامل ايجاد فقر، يكي از ستون‌هاي طرد اجتماعي در ايران است.

اصلي‌ترين ريشه فساد در ايران شيوه توزيع نفت و منابع طبيعي در كشور است.

يكي ديگر از ويژگي‌هاي نوليبراليسم است كه قربانيان خودش را متهم مي‌كند.

رفتار ايراني تفاوتي با ديگران ندارد، نهادها هستند كه رفتار آدم‌ها را تنظيم مي‌كنند.

امري كه امروز در جامعه ما شاهدش هستيم، درد بي‌اخلاقي است.

ما بايد به قانون اساسي بازگرديم. ما از دولت‌ها فرمول‌هاي عجيب و غريب نمي‌خواهيم كه فراتر از قانون اساسي باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها