رقم سود و زيان اين همه نيست
سيد علي ميرفتاح
لطيفهاش تكراري است اما تا وقتي مصداق دارد، گفتنش ملال نميآورد. يكي به همولايتياش گفت. پشت آيفون نگو «مُيُم»، اينجا شهر است و خوب نيست همان اول بفهمند به شهر تعلق نداري. به جاي «ميم»، بگو «منم». گفت خب در را كه باز كند ميفهمد ميم... ما ميتوانيم در هر مقام و موقعيتي كه هستيم خودمان را بيعيب و نقص نشان دهيم و وانمود كنيم كه «بهترينيم» و هيچ اشتباهي نداريم و همه كارها و گفتههايمان از روي حكمت است و حتما دليل موجه دارند، اما بالاخره در را باز ميكنند و مي فهمند كه ميم. سر آمارسازيهاي دوره قبل هم بحث اين بود كه شايد بشود روي كاغذ و نمودار نشان داد «اينجا بهترين جاست و همه در رفاهند وهمه چيز ارزان است و عمده مشكل و گرفتاري ما اين است كه سرعتمان از سرعت پيشبيني شده در برنامه تندتر است و اين كار دستمان ميدهد و...» يادتان كه نرفته؟ كسي زير بار خطاهايش نميرفت بلكه مدام از خود تعريف و تمجيد ميكرد و خود را بالا بالا ميبرد و حتي ذرهاي به اشتباه و ندانمكاري و اهمال خود اعتراف نميكرد. سهل است؛ طوري حرف ميزدند كه انگار از بيني آسمان فرو افتادهاند. اما بالاخره در باز شد و معلوم شد نه تنها «ميم» بلكه اوضاع بدتر از چيزي است كه تصور ميشد. حالا بيخودي سر هر چه پيش ميآيد گذشته را هم نزنم و فرو افتادگان از اسب قدرت را طعنه و تسخر نزنم. اما بالاخره سازوكار دنيا و عاقبت گذشتگان بايد مايه عبرت باشد و مدام از آن درس بگيريم. هر مديري و مسوولي همانطوري كه يك روز آمد، يك روز ميرود. مديران خوب ميروند، مديران بد هم. به قول حافظ ما «چون سرآمد دولت شبهاي وصل / بگذرد ايام هجران نيز هم». رفتن و دنيا به ديگري سپردن بديهي است اما به همان ميزان كه بديهي است فراموششدني هم هست. دنيا محل قرار نيست، موقعيتها و منصبها و مسووليتهاي خرد و كلان ما هم. اين همه ديدهايم كه آمدهاند و رفتهاند، ما اعتبار نگرفتهايم و فكر كردهايم حساب ما با آنها فرق دارد و هر طوري هست بايد «ميم» را پنهان كنيم و منم را گسترش دهيم. من نديدهام و نشنيدهام يك مدير بيايد به خطاهاي نظري و عملياش اعتراف كند و به جاي دفاع از عملكردش بگويد كه فيالمثل ما سعيمان را كرديم اما بايد بهتر و بيشتر سعي ميكرديم و تاثيرگذاريمان بهتر و بيشتر ميشد. عجيب است كه ما در يك اقدام دستهجمعي «زمان» را ناديده ميگيريم و فرصتها را از دست ميدهيم و منابع بسياري را هدر ميدهيم اما با اعتماد به نفسي حيرتانگيز از خود و كار و بار خود دفاع ميكنيم. بالاخره يك جايي بايد باشد كه حساب سرمايه و سود و كار را بسنجد و بگويد آيا اينجا هم مثل همه جاي دنيا همانقدري كه پول ميدهند، آش هم ميخورند؟ شما تعداد كاركنان صدا و سيما را با ميزان هزينهاي كه روزانه ميكند و ميزان درآمدش و مقدار امكاناتش جمع بزنيد، ببينيد آيا بين اين خرج، دخل متناسبي هم برايمان دارد. آرزو به دل ما ماند كه يك مدير تلويزيون بيايد و واقعبينانه از خودش و همكارانش انتقاد كند و بگويد كه ما بهتر از اينها بايد كار ميكرديم. حقيقت اين است كه اگر اينها خوب كار كرده بودند و قوي وارد معركه شده بودند، امروز شبكههاي مبتذل ماهوارهاي با اين عده وعده قليلشان، قدرت رقابت نداشتند.رييس محترم رسانه ملي از عملكرد سازمان تحت امرش دفاع كرده. سلمنا. اما اگر اين عملكرد جاي دفاع داشت بخشي از ملت به ماهواره پناه نميبردند.
بالاخره بد نيست يك بارو يكجا سختگيري كنيم و در مقايسه با رقبايمان به خودمان نمره دهيم. اينكه خودمان به خودمان بيست بدهيم كار سختي نيست. چرا بيست؟ بدهيم صد. هزار. اما شب كه مردم ريموت كنترل تلويزيونهايشان را به دست ميگيرند، آن وقت ميفهمند «ميم» و آن وقت ميفهمند كه «حاصل كارگه كون و مكان اين همه نيست.» تلويزيون يك امر روي كاغذ و بيلان و آمار نيست. تلويزيون را ملت هر شب نگاه ميكنند و اگر به هر دليلي دوست نداشته باشند، به طرفهالعيني از آن رو بر ميگردانند. كار سختي نيست كه بفهميم تلويزيون پر از عيب و ايراد است. ايراداتش هم يك چيز پنهان و يواشكي نيست. آنقدر آشكار است كه باسواد و بيسواد آن را ميفهمند. به جاي لاپوشاني بهتر است به ضعف و فتور خود اعتراف كنيم و سعي كنيم تا اين رسانه را اصلاحش كنيم و تا كاملا از چشم مخاطبان نيفتاده، فكري برايش بكنيم و از اهل فن مدد بجوييم.