نقاشيهاي سونيا بالاسانيان، ايراني - ارمني- امريكايي
بانويي كه دير اما با قدرت به هنر ايران بازگشت
آزاده جعفريان/ غيبت سونيا بالاسانيان، بانوي نقاش ايراني- ارمني- امريكايي در ماركت هنر ايران ميرفت ٣٥ ساله شود كه او با حضور سه گانه در دو دوره حراج تهران و كريستيز دوبي بار ديگر نام خود را به علاقهمندان هنر ايران يادآوري كرد؛ آثار او كه درسال جاري در بينيالهاي ونيز، استانبول و شيلي و كانون هنرهاي معاصر و تجربي ارمنستان به نمايش در آمدهاند حكايت از بازگشت پرقدرت او به دامان مام وطن دارد. بالاسانيان ٧٣ ساله در هشتم خرداد امسال در چهارمين حراج تهران و در دومين حضورش در اين رويداد به ركورد ١٢٠ ميليون تومان رسيد تا مويد فروش ٥٣ هزار دلاري اثرش در كريستيز هجدهم دوبي و نيز فروش ٦٠ ميليون توماني نقاشياش در سومين حراج تهران شود. حالا وقت آن رسيده است كه سومين نمايشگاه بالاسانيان بعد از گذشت ٤٠ سال در تهران برگزار شود، امري كه گالري مژده به عنوان مدير برنامههاي او در ايران درصدد برگزاري آن است. بالاسانيان را بيشتر يك نقاش ميشناسند اما او سالهاست در كنار نقاشي، وقت و انرژي بسيار در ارايه هنرهاي جديد به خصوص ويديو و نيز اينستاليشن صرف ميكند؛ از همين روست كه با يك ويديوچيدمان در بخش «بازي بزرگ» در غرفه ايران در بيينال ونيز حضور يافته است و در بيينال شيلي با يك ويديو آرت؛ ويديوي او كه اين روزها در شيلي بهطور مكرر در حال پخش است بر مبناي شعر كوتاهي ازمرحوم «زوراير ميرزايان»، شاعر نوگراي ارمني- ايراني است كه به سه زبان فارسي، انگليسي و ارمني قرائت ميشود. كار تجربه اي است در ديناميزم ميان صداي كلمات شعر و تصاوير متحرك. شعربدون انقطاع به سه زبان خوانده و مدام تكرار ميشود. بالاخره كلمات در هم ميريزند و تبديل به يك هارموني و شايد يك مجادله پرهياهو ميشوند. «زنجير» بيانتهاي صداها (كلمات) احساس تمام نشدني بجا ميگذارد، احساس يك تراژدي در تاريخي ظاهرا بياهميت و بر آدمهايي بينام... وضعيت عذاب و تحمل همهگير روياروي مرگ، ويراني و مشقت... رويكردي اجتماعي يا شايد يك وضعيت صرفا ذهني و توهم زا را به بيننده انتقال مي دهد. بالاسانيان ٧٣ سال پيش در ازنا اراك به دنيا آمد و سالهاست كه در نيويورك و ارمنستان زندگي ميكند؛ نخستين نمايشگاههاي خود را در سال ١٣٥٤ در گالري زروان و سال ١٣٥٥ در گالري سامان در تهران برپا كرد؛ كارهايش آبستره بودند و بيشتر آنها فروخته ميشدند. سال ١٣٥٥ يكي از هنرمندان ايران در نمايشگاه بينالمللي هنر بازل در سوييس و همان سال در نمايشگاه گروهي «هنر زنان» در مركز بينالمللي هنر تهران همينطور نمايشگاه گروهي «هشتاد سال هنر مدرن ايراني» حاضر بود. او در پنسيلوانيا و نيويورك درس خوانده و از جمله فعاليتهاي هنرياش ميتوان به راهاندازي و مديريت كانون هنرهاي معاصر و تجربي ارمنستان و شركت در دهها نمايشگاه در نيويورك و تهران اشاره كرد. بالاسانيان چندين جايزه بينالمللي از موزهها و دانشگاههاي مختلف نيز در كارنامه دارد. بالاسانيان در پاسخ به اين سوال كه «چرا ايران را ترك كرديد؟» از عشقش به سرزمين مادري مي گويد: «من هيچوقت ايران را ترك نكردم. ايران هميشه در قلب و ذهن من است. اواخر دهه ۱۹۷۰ تصميم گرفتيم به ايالات متحده مهاجرت كنيم، جايي كه در دانشگاه درس خوانده بوديم و تنها پسرمان آنجا به دنيا آمده بود. در اوايل دهه ۱۹۹۰ پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، مقيم ارمنستان، سرزمين اجداد ارمني خود شديم. بنابراين بايد هويت پيچيده خود را درك ميكرديم: ايرانيهاي ارمنيتبار، در حال حاضر شهروندان ايران، ارمنستان و ايالات متحده امريكا. اين سرنوشت ما است. ما اين موهبت را داريم كه هويتهايمان متفاوت است. از ملتهايي كه ميزبان ما بودند خيلي چيزها داريم و براي هميشه از اين ملتها براي احترام گذاشتن به هويت قومي ما و اينكه ما را مانند خودشان پرورش دادند، سپاسگزاريم.» او در ادامه به الهامات نخستين آثارش اشاره ميكند: «نخستين آثار من نقاشيهاي آبستره بودند. در اين مقطع، منابع الهام من تصاويري از گسترههاي خشك و باير يك سرزمين و چشمانداز مرموز بود كه از دوران كودكيام تاثير ميگرفت. بعدها اشكال من به حالتهاي تكراري از نوشتار و خلق يك زبان آبستره بصري و مدرن تغيير شكل داد. آثار اين دوره شبيه نسيمي بودند كه از ميان دشتها ميگذرند يا رگههاي باران زير نور. حركتهاي مكرر قلم مو آثاري آبستره و موزون خلق كردند. هشت اثر آبستره من در اين مقطع، اكنون در موزه هنرهاي معاصر تهران است. از سال ۲۰۰۰ سراغ تصاوير آبستره از بافت و بناها رفتم - آثاري از ساختمانهاي باستاني، اشكال اسليمي و معماري. اينجا نيز همان ايده جزييات تكراري يك گستره آبستره را شكل ميدهد. اين آثار قرار است ماهيت معنوي داشته باشند و نوعي آرامش و حس بهت و تحسين را منتقل كنند.» او دوران كاري خود را به سه مقطع تقسيم ميكند: «دوره اول نقاشيهاي آبستره من پس از نقل مكان از فيلادلفيا به نيويورك و به پايان رساندن تحصيلات در موسسه پرات، بروكلين، نيويورك (۱۹70-۱۹79) شروع شد. اين دوره با برپايي نمايشگاه در موسسه پرات شروع شد و در ايران با برپايي نمايشگاه در گالريهاي زروان و سامان و افتتاح موزه هنرهاي معاصر تهران ادامه پيدا كرد. دوره دوم، از ۱۹۸۰ تاكنون: هنر اجتماعي-سياسي. توليد چيدمان، ويديو آرت و چند رسانهاي و پروژههايي كه به مسائل انساني، رنج انسانها به خاطر فجايع جنگ و حقوق زنان به خصوص در ناحيه قفقاز و خاورميانه، اشاره دارند. دوره سوم از ۲۰۱۰ تاكنون: بازگشت به نقاشي آبستره بدون رها كردن پروژههاي اجتماعي-سياسي كه در بالا به آن اشاره شد.» سه شاخصه مهم آثار بالاسانيان: ضرباهنگ دوار يادآور اوزان شعر كلاسيك ايراني، معماري و اهميت فضا و لايههاي متعدد انتزاع است كه آثارش را سرشار از سكوت يا هياهويي دروني ميكند كه همگي ريشه درحكمت شرقي دارد؛ اما او درباره امروزش ميگويد: «در جريان تازهترين فعاليتها در حوزه هنر معاصر در صحنه بينالمللي هستم. اين در كنار موقعيت ذهني و روحي، نقطه ارجاع آثار من است. بنابراين همهچيز سيال و دايم در حال تغيير و رشد است.»
او همچنين اضافه ميكند: «تا همين اواخر پالت رنگي من هميشه تيره و مملو از رنگ سياه با پسزمينه سفيد بود. به تازگي رنگهاي روشن در كار من نمودار شدهاند.» سونيا بالاسانيان تاكيد مي كند هنر ايران كماكان در شكوفايي است و در عين حال مي گويد: «برپايي نمايشگاه انفرادي در تهران يكي از آرزوهاي من است. اميدوارم روزي عملي شود. »