ضرورت تعيين سخنگو و ايجاد اتاق فكر براي سازمان سينمايي
شاهپور محمدي
يكي از گرفتاريها و خلأهاي سازمان سينمايي در دورههاي قبل، نبود يك اتاق فكر دائمي و عدم وجود يك سخنگو در اين سازمان بود. اتاق فكر دائمي و حضور يك فرد حاذق به عنوان سخنگو از طرف اين سازمان را ميتوان به معناي ارج نهادن و اهميت دادن بيشتر به فعاليتهاي سينمايي هنرمندان اين عرصه در كشور دانست. اتاقي كه بتواند در تصميمگيريها به عنوان بازوان مشورتي مدير سازمان عمل كرده و سخنگويي كه برنامهها و سياستهاي اين سازمان را مدام از يك تريبون رسمي اعلام كند. هماكنون اين دو خلأ مهم در حوزه مديريت سينما بيشتر احساس ميشوند. رييس سازمان سينمايي اگر ميخواهد موفق عمل كند بايد در تصميمگيريها به صورت تيمي وارد عمل شده و از انديشه و تجربيات افراد صاحبنظر سينما بهره ببرد. نبود مشورت در تصميمگيريها، به معناي تكرار رويههاي گذشته و درجا زدن اين سازمان خواهد بود. هيچ مديري در هيچ دورهاي بدون مشاوره گرفتن از افراد خبره سينما موفق نبوده است. اصحاب قلم و منتقدين سينما نيز به عنوان افرادي با انديشههاي پيشرو، همواره اولين كساني هستند كه ميتوانند ياريرسان مديريت سينماي كشور باشند. موضوعي كه در مديريت دولت قبل مدام تاكيد شد ولي بدان عمل نشد. حوزه نقد و نظر به واسطه نوع تبحري كه در آناليز، جراحي و تحليل مسائل روز سينماي كشور و جهان دارند، همواره نكات ظريفي را ميبينند كه معمولا از نگاه مديران دولتي دور و پنهان است و مديريت سينما ميتواند در اين دوره از اين نخبگان كمك بگيرد. بدون داشتن بازوان قوي و مشاوران كارآمد غيردولتي از جنس خود سينماگران، پيشرفت و موفقيتي در سينماي كشور حاصل نخواهد شد. خوشبختانه هنوز براي مديريت جديد سينما دير نشده و فرصت خوبي براي اقداماتي از اين دست جهت استفاده از همه ظرفيتهاي سينما فراهم است.
عزيزان با عبرت گرفتن از دورههاي مديريتي گذشته، بايد به اين روشنبيني برسند كه هيچ مدير دولتي به تنهايي و حتي به اتفاق ديگر مديران زيرمجموعه خود قادر نخواهد بود به پيشرفتهاي لازم در حوزه سينما دست پيدا كند. تجربه نشان داده است كه مديريت دولتي هيچ زماني پاسخگوي مشكلات سينما و سينماگران نبوده و ناديده گرفتن نظر و خواستههاي اصحاب سينما در تصميمگيريها، صرفا به يك سري امور سطحي منتهي شده است. هماكنون تشكيل يك اتاق فكر دائمي براي اخذ مشاورههاي لازم براي رياست سازمان سينمايي يك ضرورت است. اين تصميم و اقدام ضربتي خواهد توانست ضمن ايجاد تحول و ترميم چرخه معيوب گذشته، به جهش فعاليتها در سازمان سينمايي منجر شده و باعث شود تا برخي اقدامات ضروري بهطور پياپي در اين سازمان اتفاق بيفتند كه نهايتا به رشد و ارتقاي سينماي كشور بينجامند. قطع يقين اهالي سينما به دليل تجربيات ميداني و عملي، بيشتر و بهتر از مديران دولتي، گلوگاههاي مربوط به مشكلات سينما را ميشناسند و مديران بايد به اين موضوع مهم دقت بيشتري كنند كه سينما با سينماگرانش سينماست و نميتوان بدون حضور و استفاده از ظرفيتهاي فكري انديشمندان اين حوزه، انتظار مديريتي كارآمد و توانمند را از سازمان دولتي سينما داشت. اگر هم بر حضور منتقدان و صاحبنظران پيشكسوت حوزه سينما و دخالت آنها در تصميمگيريها تاكيد ميشود، به دليل تجربيات و مطالعات مستمر، دقت نظر و نگاه عميق و ظريفي است كه آنها طي ساليان سال نسبت به عملكرد مديريتها و نقاط ضعف و قوت آثار توليدي سينما دارند. اين افراد ميتوانند خلأهاي موجود سينماي كشور را در تمام بخشها به راحتي شناسايي كرده و به كمك امكانات دولتي اين سازمان حل و فصل كنند، به شرطي كه از آنها خواسته شود. مديريت سينماي كشور اگر دغدغه پيشرفت و صنعتي شدن هنر سينما را دارد بايد به اينگونه امور مهم توجه ويژه كند. سخنگوي سازمان بايد فردي باشد كه با علاقهمندي تمام بتواند به صورت مداوم گزارش كاركرد و نحوه پيشرفت سينماي كشور را به سمع و نظر اصحاب سينما و مردم كشور ارائه بدهد. مردم بايد بدانند كه در سينماي اين سرزمين چه ميگذرد و چه خبر است. وقتي اطلاعرساني دقيق در مورد برنامهها و فعاليتهاي مربوط به سينماي كشور، بهطور رسمي صورت نگيرد، حتي احتمال سوءتفاهم در بخشهاي مختلف براي مردم نيز خواهد بود. متاسفانه مديريت سابق به هر دليلي، بهرغم اعلام مكرر اين موضوعات مهم در رسانهها، نتوانست آنها را در سيستم مديريتي خود پياده كند. دقت و اهميت زيادي به اين نكات مهم صورت نگرفت كه مديريت سينماي كشور به تنهايي و صرفا با نگاه فردي و اداري و بدون حضور سينماگران حاذق و صاحبنظر نخواهد توانست براي رشد و تعالي اين سينما برنامه جامعي را ارايه دهد. بارها گفته شد كه شناخت دقيق از زوايا و مختصات اين «هنر- صنعت » را بايد از سينماگران پرسيد و صرف تكيه بر امكانات و بودجه اندك دولتي براي ارتقاي اين سينما پاسخگو نبوده و همواره يك همفكري اصولي با خود سينماگران و علاقهمندان اين حوزه در قالب يك اتاق فكر مورد نياز است. بالغ بر نيم قرن است كه مديريت در سينماي اين كشور، مدام در حال طي مسير بر يك مدار تكراري است. مداري كه با تكيه بر يك سري قوانين كهنه و قديمي و صرفا با نگاه دولتي، در حال درجا زدن بوده و براي پيشرفت و آينده اين سينما، برنامه نو و مدوني ندارد و با روزمرّگي درگير است. هر كسي به عنوان مدير آمده، صرفا چند صباحي حفظ ميز كرده و با انجام يك سري كارهاي اجرايي و اداري از نوع موظفي دولتي، خداحافظي كرده و رفته است و فرد جديد نيز تا آمده سوار بر كار شود يا زمان مديريت موقتش به اتمام رسيده يا بركنار شده است. كارايي مديريتهاي دولتي سينما، حتي با نگاه مثبت، همواره مقطعي بوده است. حال زمان آن فرارسيده است كه مديريت سينماي جديد، خط بطلاني بر سياستهاي كهنه و فرسايشي ادوار گذشته كشيده و با تابوشكني و ابتكارات جديد و استفاده از افراد زبده، اهل فن و انديشمند، خوشفكر و صاحبنظر، به تغييرات اساسي و بنيادين در اين حوزه دست بزند. اگر قرار است سينماي اين كشور در مسير همترازي با جهان امروز گام بردارد، زمان آن رسيده است كه اين مديريت از همه ظرفيتهاي جامعه سينمايي كشور، در تصميمگيريها، قبل از هرگونه فوت وقت بهره بگيرد.
توليدات سينماي حال حاضر در محتوا، پژوهش و فيلمنامه داراي اشكالات اساسي است و بعضا سطح فرهنگ مردم را پايين ميآورد. چنين آثاري برازنده مخاطبان و مردم نجيب اين كشور نيست و جا دارد با يك خرد جمعي و ايجاد يك اتاق فكر قوي و اخذ مشاوره از صاحبنظران، به اينگونه سطحينگريها پايان داده شود. حضور سخنگوي سينما خواهد توانست استعدادها، ظرفيتها و هويت واقعي سينما و سينماگران را مدام در معرض ديد جامعه قرار داده و اهميت نقش سينما در جايجاي زندگي مردم را بيش از پيش نمايان سازد.
مستندساز و منتقد