• 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6034 -
  • 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت

مذاكره در سايه هياهو

ساسان کریمی

آنچه امروز جامعه ايراني را در يك قصه مشترك قرار داده، ازجمله، دور جديد مذاكره هسته‌اي با ايالات متحده است كه با وساطت سلطنت عمان انجام مي‌شود. واقعيت اين است كه به مناسبت آنچه خاطره جمعي دوران پسا‌برجام است و نيز در عين حال دوره فشار حداكثري، جامعه ايراني نمي‌تواند نسبت به موضوع تحريم‌ها بي‌تفاوت باشد. گشودگي اقتصادي و فضاي مثبت سال‌هاي 95 و 96 كه دوران «زيست با برجام» قلمداد مي‌شود، در تجربه جمعي تا حد زيادي خوشايند و اميدزاست و بنابراين در سطح  عمومي، مذاكرات با نوعي از  بيم و اميد توامان دنبال  مي‌شود. 
در عين حال، به نظر مي‌رسد آنچه از ابتدا در سطح عمومي جامعه و بازار اتفاق افتاد، چندان به سود مذاكره‌كنندگان نبود: قهرمان‌سازي زودهنگام، اميدواري پيش از موعد و حداكثري، واكنش‌هاي انفجاري بازار و تبليغات فزاينده در كنار «فوتبالي دنبال كردن » مذاكرات بروزهايي همچون شوخي، كليپ‌هاي پر انتشار، رجزخواني توييتري و... داشت. اين واكنش‌ها، آن هم وقتي هنوز اتفاق محتوايي نيفتاده است، موجب در تنگنا قرار گرفتن مذاكره‌كننده مي‌شود.  پيش از آغاز دور اول، به تعدد سوال مي‌شد كه «آيا شنبه توافق مي‌شود؟»عجله جامعه البته از سر اشتياقش به اصلاح امور است و اين شور هم ستودني است و هم مي‌تواند به انرژي جنبشي، مبناي توسعه بدل شود. اما در اوان و ميانه مذاكره، اين نوع از واكنش‌هاي انفجاري، موجب مي‌شود كه مذاكره‌كننده، به خصوص پس از چند دور رفت و آمد ديپلماتيك، با دو رقيب مواجه باشد: طرف مقابل در روبه‌رو و بازار و افكار عمومي داخلي در پشت سر. از اين رو بايد گفت مديريت مذاكرات، امري فراتر از خود مذاكره است و نيازمند اهتمامي ميان‌بخشي و فرابخشي است براي تنوير افكار عمومي، تعادل بازار و پشتيباني واقعي از مذاكره‌كننده. 
واقعيت آن است كه انگيزه اصلي دونالد ترامپ از آغاز اين مذاكرات در كنار مساله اوكراين و نيز فاجعه غزه، به دست آوردن يك ميراث براي دور دوم رياست‌جمهوري و ترجيحا از جنس صلح و ديپلماسي است. اما بايد توجه كرد كه اين نوع هدف‌گذاري نمايشي پيامدهايي دارد كه مي‌توانند حساسيت برانگيز باشند:  ريتم تند مذاكرات به سود پروژه دستاوردسازي ترامپ و به زيان محتوا و تأثيرگذاري هر توافق احتمالي خواهد بود. هر قدر مذاكرات در آهنگ شتابان‌تري انجام شوند، نتيجه، هر چه باشد نتيجه غيرواقعي‌تر و صرفا رسانه‌اي‌تري از جنس توافق امريكا و كره شمالي در دور نخست رياست‌جمهوري ترامپ خواهد بود: بيانيه‌اي سياسي كه بيش از هر چيز تفسيرپذير و بدون ترتيبات اجرايي است.  آهنگ مذاكرات: از سوي ديگر، كندي مذاكرات نيز مي‌تواند موجب فعال‌تر شدن هسته‌اي ضد مذاكراتي و در رأس آنها رژيم صهيونيستي شود. به‌طوري كه يارگيري و تبادل امتياز براي همراه كردن ديگران و حتي اروپايي‌ها، بتواند اسراييل را از شوك و انزوا خارج كرده و به مركز تعاملات و تصميم‌سازي‌ها باز گرداند؛ اتفاقي كه مي‌توان گفت در هفته‌هاي گذشته به تدريج به ‌طور فزاينده‌اي  رخ  نمود. 
هيات‌هاي مذاكراتي: واقعيت آن است كه تيم سياسي (و نه كارشناسي) ايالات متحده بسيار خام‌دست و بي‌تجربه است: خود ويتكاف و دستيارانش نخستين‌بار است كه به مذاكراتي به اين پيچيدگي و چندلايه وارد مي‌شوند. به جز موضوعات ديپلماتيك و سياسي، سرفصل‌هاي ساده هسته‌اي نيز براي ايشان بسيار تازه هستند. هرچند اين نكته به‌طور كلي دست برتر را به مذاكره‌كنندگان قديمي و پرتجربه ما مي‌دهد و حتي مذاكره مستقيم را نيز بيشتر به سود ايران نشان مي‌دهد اما به هر حال تعامل با فرد ناآشنا، ممكن است دشواري‌هاي غيرقابل پيش‌بيني داشته باشد. از همين روست كه ساده‌گيري و كلي‌نگري ويتكاف و دستيارانش را در دو دور نخست، نمي‌توان به حساب حسن‌نيت تيم مذاكراتي و دولت جديد امريكا گذاشت. بر همين مبنا بود كه به تدريج و با پايان يافتن تعارفات و اعلام مواضع كلي سياسي، اولا تيم فني 12 نفره متشكل از افراد پرسابقه و كارشناس به طرف امريكايي افزوده شد و در اتاق مذاكرات ويتكاف به حاشيه رفت. ثانيا كار در نخستين نقاط حساس خود با چالش مواجه شد. البته اشكالي نيست و چنين مذاكراتي حتما داراي چالش‌هاي جدي خواهد بود اما آنچه مد نظر نگاشته حاضر است، غفلت احتمالي از اين نوع مذاكره است كه با افزايش سطح خواسته‌هاي ايالات متحده و عادت كردن بازار و افكار عمومي ايران به چنين فضاي مثبتي، توان چانه‌زني تيم مذاكراتي مي‌تواند تحت تأثير قرار بگيرد.  محدوديت‌ها نسبت به برجام: بايد توجه كرد كه موقعيت امروز ايران، امريكا، منطقه و جهان نسبت به هنگامه‌ مذاكرات و توافق برجام به كلي تغيير كرده است. در منطقه به جز اسراييل، دشمن ديگري براي ايران و توافق نمي‌توان متصور بود گويي كه اين دشمني‌ها به‌طور اساسي به رقابت تبديل شده‌اند. رقابت‌هايي از اين جنس باعث مي‌شود تا بيشتر كشورهاي مطرح پيرامون ايران نه به دنبال افزايش تنش ايران با ديگران و به خصوص ايالات متحده باشند و نه طرفدار حل كلي مسائل سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران. بلكه باقي ماندن در سطحي از انتظار و تعليق فرصت بيشتري را به طرفداران اين نگاه در منطقه خواهد داد. امريكاي ترامپ دوم با امريكاي اوباما و حتي ترامپ اول متفاوت است، اروپا موقعيت تضعيف شده‌تري دارد و اسراييل به همان اندازه يا بيشتر ضدايران است. چين و روسيه اما به نظر مي‌رسد كمتر از آن زمان از اصلاح كلي امور ميان  ايران  و غرب  نگرانند. 
اما تغييرات ديگري نيز به جز در سطح دولت‌هاي منطقه و جهان بايد مورد مداقه قرار داده شود: محدود كردن دست رييس‌جمهور ايالات متحده در برداشتن موثر تحريم‌ها، افزوده شدن تحريم‌هاي غير هسته‌اي و در نتيجه كم‌اثر شدن رفع آنها، نزديك بودن ضرب‌الاجل سازوكار حل و فصل اختلافات برجام (اسنپ بك) سرفصل معدودي از موضوعات پيش رو هستند. بنابراين نمي‌توان به انتظار گشايشي ناگهاني نشست. گويي كه با وجود زيرساختي مانند برجام خود بخش عمده‌اي از راه را پيموده شده در نظر گرفت.  جابه‌جايي افراد: در روزهاي گذشته شاهد جابه‌جايي مشاور امنيت ملي ترامپ به نمايندگي امريكا در سازمان ملل متحد بوده‌ايم. هرچند در رسانه‌ها از اختلاف اين دو روايت شده بود اما روانشناسي ترامپ اجازه نمي‌دهد تصور كنيم كه در صورتي كه كسي به اختلاف اساسي برسد او را به سمت دومين فرد دستگاه سياست خارجي دولتش منصوب كند. بنابراين از نگاه نگارنده اين تغيير تنها يك جابه‌جايي بوده و نه تفاوت نگاه. شاهد آنكه ترامپ به‌رغم شايعات تا لحظه نگارش اين سياهه وزير خارجه تندرو و ضد ايراني خود را با حفظ سمت بر صندلي موقتي مشاور امنيت ملي گذاشته است و اين لااقل گواهي بر نرم‌تر شدن موضع يا نگاه ترامپ نيست. شايد حتي بتوان گفت تندروي از واشنگتن فراتر رفته و مهم‌ترين كرسي ائتلاف‌سازي را در دستگاه سياست خارجي در نيويورك به دست آورده است. 
پرسش‌ بنيادين: اما آنچه بايد توجه كرد اينكه به‌رغم اراده‌هاي سياسي اعلام شده و به فرض صحت آنها، نكات مبهمي در جزييات اصلي اين مذاكرات به چشم مي‌خورند: به نظر مي‌رسد آنچه به عنوان حداقل در پشت ذهن مذاكره‌كنندگان ايراني مشاهده مي‌شود احياي موثر و مطمئن برجام است كه شامل غني‌سازي، رفع تحريم‌ها، برداشته شدن دائمي شش قطعنامه شوراي ملل متحد عليه ايران و نيز پابرجايي امكانات هسته‌اي بازگشت‌پذير ماست.  در سوي ديگر گفت‌وگوها، تيم ترامپ متناسب با دكترين عمومي خود و نيز خروج يك‌طرفه از برجام، علي‌القاعده نمي‌تواند به مشخصات و مفاد اصلي برجام تن دهد. توافق با جمهوري اسلامي ايران به مجرد آنكه داراي غني‌سازي اورانيوم بر خاك ايران، پابرجايي تأسيسات هسته‌اي، برقرار ماندن تحقيق و توسعه هسته‌اي و گشايش‌هاي تحريمي (تحريم‌هاي ثانويه) باشد ترامپ را نه تنها داراي ميراثي نمي‌كند بلكه با اين پرسش حساس افكار عمومي مواجه خواهد ساخت كه اگر اين موارد پذيرفتني بودند علت خروج از برجام و ايجاد چنين تنش و استعداد هسته‌اي و فني در منطقه خاورميانه  چه  بود؟ 
بنابراين شايد وارد‌ترين پرسش براي پردازش توسط اهالي فكر و تخصص سياست خارجي اين باشد كه امكانات مشتركي از جنس يك متن كه بتواند در درون خطوط قرمز طرفيت  قرار بگيرد چيست؟ شايد بهتر باشد ايران خود اين بسته پيشنهادي را طراحي كند تا ابتكار عمل به دست انديشكده‌ها  و ساختارهاي امريكايي و احيانا اسراييلي براي مهار ايران يا تخريب  مذاكرات  نيفتد. 
مدرس سياست بين‌الملل در دانشگاه تهران
مدير برنامه سياست بين‌الملل انديشكده 
رصد هسته‌اي

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون