• 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6034 -
  • 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت

تاملي بر سليقه، انتظارات و گرايش‌هاي مخاطبان نخبه‌

تفسيرِ تصوير

سعيد هنرمند

مخاطب روشنفكر يا انتلكتوئل سينما، فراتر از سطح سرگرمي، در پي دريافت مفاهيم فلسفي، نشانه‌هاي زيبايي‌شناختي يا مضامين اجتماعي از يك اثر هنري است. چنين مخاطبي غالبا از خوانش‌هاي سطحي پرهيز كرده و در پي كشف لايه‌هاي پنهان، كنايه‌ها و دلالت‌هاي ضمني اثر است. از نگاه او، فيلم نه محصولي مصرفي، بلكه متني فرهنگي و تفسيربردار است كه مي‌تواند حامل گفتمان‌هاي مهمي درباره جامعه، تاريخ، سياست و روان انسان باشد. سينما در ايران، به عنوان يكي از مهم‌ترين ابزارهاي بازنمايي موقعيت‌هاي اجتماعي، فرهنگي و زيبايي‌شناختي، همواره محملي براي گفت‌وگو ميان اقشار مختلف جامعه بوده است، براي بخش خاصي از مخاطبان، سينما عرصه‌اي است براي مكاشفه و تجربه‌اي ذهني است. اين گروه، با نگاهي دقيق و حساس، به جنبه‌هايي از فيلم توجه مي‌كنند كه از ديد بسياري پنهان مي‌ماند. در ايران، همين نگاه دقيق موجب شكل‌گيري و تقويت شاخه‌اي از سينما شده كه داراي پرداختي متفاوت از جريان رايج متعهد است، سينمايي كه اغلب با عناويني چون «سينماي هنري»، «سينماي معناگرا» يا «سينماي مولف» شناخته مي‌شود. يكي از شاخص‌ترين ترجيحات مخاطب روشنفكر، علاقه به فيلم‌هايي است كه از آنها با عنوان «سينماي مولف» ياد مي‌شود. در اين نوع سينما، كارگردان به عنوان صاحب سبك و انديشه، نقش محوري دارد و امضاي هنري او در فرم، بستر روايت، زبان بصري و ساختار فيلم مشهود است. مخاطب روشنفكر به چنين فيلم‌هايي به چشم متوني مستقل و خلاق نگاه مي‌كند كه در برابر ساختارهاي صنعتي و تجاري مقاومت مي‌كنند، زيرا اين فيلم‌ها صرفا روايتگر نيستند، بلكه انديشه‌ورز و مساله‌محورند. مخاطبان روشنفكر، به‌ويژه در بافت فرهنگي ايران، همواره به آثاري گرايش دارند كه در دل خود حامل نقدي اجتماعي يا بازتابي از وضعيت تاريخي- سياسي كشور باشند. فيلم‌هايي كه در آنها مسائلي چون سانسور، نابرابري طبقاتي، سركوب فرهنگي، موقعيت زنان، بحران هويت يا فساد ساختاري مورد بررسي قرار مي‌گيرند، بيش از ساير ژانرها توجه اين گروه را جلب مي‌كنند. براي مثال، فيلم‌هايي نظير دايره (جعفر پناهي)، جدايي نادر از سيمين (اصغر فرهادي) يا گاو (مهرجويي) نمونه‌هايي هستند كه از سوي اين مخاطبان به عنوان آثاري متعهد و آگاه شناخته مي‌شوند. اين علاقه‌مندي ريشه در نگاه نقادانه روشنفكر به جهان پيرامون خود دارد. يكي ديگر از ويژگي‌هاي مورد علاقه مخاطب روشنفكر، فرم‌گرايي و استفاده از زبان سينما به عنوان رسانه‌اي مستقل است. براي اين گروه، استفاده از قاب‌بندي دقيق، نورپردازي تامل‌برانگيز، ميزانسن‌هاي تأويل‌پذير و تدوين غيرمتعارف، نشانه‌هايي از خلاقيت هنري و بلوغ سينمايي به ‌شمار مي‌رود. فيلم‌هايي كه زبان تصويري را به‌ مثابه بيانگر معنا به كار مي‌گيرند، نزد اين مخاطبان از جايگاه بالايي برخوردارند. براي نمونه، در آثار كيارستمي، سكوت، عدم قطعيت و قاب‌هاي بلند تنها مولفه‌هاي زيباشناختي نيستند، بلكه بخشي از فلسفه وجودي فيلمند. مخاطب روشنفكر اين جزييات را درك كرده و تحسين مي‌كند. مخاطب روشنفكر از روايت‌هاي كليشه‌اي و خطي فاصله مي‌گيرد. او در پي ساختارشكني، بازي با زمان و مكان و شكستن قالب‌هاي رايج روايتگري است. فيلم‌هايي كه پايان‌بندي‌هاي باز دارند، از ساختار كلاسيك علت-معلولي فاصله مي‌گيرند و تماشاگر را در فرآيند تفسير دخيل مي‌كنند، براي اين گروه جذاب‌ترند. نمونه‌اي چون طعم گيلاس، با وجود نداشتن خط روايي مشخص، مخاطب روشنفكر را به تجربه‌اي ذهني و تاملي فرا مي‌خوانند كه در آن خود تماشاگر نيز به بخشي از متن تبديل مي‌شود. براي مخاطب روشنفكر، ستاره‌سازي و شهرت بازيگر، معيار ارزش‌گذاري نيست. آنچه اهميت دارد، توانايي بازيگر در خلق شخصيت‌هايي چندلايه، پيچيده و انساني است. از اين منظر، استفاده از نابازيگران، بازيگران تئاتري يا چهره‌هايي گمنام كه در خدمت كليت اثر قرار دارند، بيشتر مورد توجه است. اين در حالي است كه چرخ سينماي تجاري عمدتا بر اساس كشش چهره‌هاي محبوب مي‌گردد. اما براي روشنفكر، «بازنمايي واقعيت» و «حضور هنرمندانه» ارزش بالاتري نسبت به «جذابيت ستاره‌اي» دارد. فيلم‌هايي كه داراي لايه‌هاي معنايي متكثر و زبان استعاري‌اند، به‌خوبي با ذائقه مخاطب روشنفكر همخواني دارند. مخاطب نخبه، از بازي‌هاي زباني، نمادپردازي و ارجاعات بينامتني لذت مي‌برد و آن را نشانه‌اي از هوش روايي و عمق تفكر كارگردان مي‌داند. چنين فيلم‌هايي غالبا داراي زبان روايت غيرمستقيمند و پيام خود را از طريق زيرمتن‌ها و كنايه‌ها منتقل مي‌كنند. به بيان ديگر، براي اين مخاطبان، فيلم خوب آن است كه آنچه نمي‌گويد، مهم‌تر از آن‌چيزي باشد كه مي‌گويد. مخاطب روشنفكر به‌شدت تحت تاثير تجربه‌هاي سينمايي جهاني است. او با آثار برگمان، تاركوفسكي، گدار، آنجلوپولوس يا هانكه آشناست و ناخودآگاه سليقه خود را با آن سنت‌ها تنظيم مي‌كند. از اين‌رو، سينماي ايران نيز زماني نزد اين مخاطبان جذاب خواهد بود كه بتواند در عين وفاداري به بوم‌گرايي، با استانداردهاي زيبايي‌شناسي جهاني هم‌سخن باشد. سليقه مخاطبان روشنفكر، برخلاف آنچه گاه در رسانه‌هاي عامه‌پسند تبليغ مي‌شود، صرفا نوعي نخبه‌گرايي بي‌ريشه نيست. اين ذائقه، ريشه در مطالبه‌اي ژرف براي انديشيدن، پرسيدن و درك كردن دارد. سينما براي اين گروه، آينه‌اي است كه واقعيت را نه بازمي‌تاباند، بلكه بازسازي مي‌كند؛ عرصه‌اي است براي مكاشفه، نه تنها تماشا. با اين‌حال نبايد فراموش كرد كه اين نوع سينما، به‌دليل زبان خاص، ريتم كند و لحن انتزاعي‌اش نمي‌تواند با همه طيف‌هاي مخاطب ارتباط برقرار كند. اما ارزش آن دقيقا در همين تفاوت است: در تاكيد بر انديشيدن و در دعوت به تفسير. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون