• 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6043 -
  • 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت

نگرشي به نسبت شاهنامه با متون يونان باستان در آستانه روز فردوسي

تير اساطير يونان به چشم اسفنديار

از اشتراكات جهان شاهنامه با اساطير يونان موجودات افسانه‌اي و هيولاهايي هستند كه قهرمانان با آنها دست به گريبانند

هما شهرام‌بخت

بررسي تعاملات تاريخي و فرهنگي ايران و يونان، به ويژه در دوره پيش از اسلام و دوران اسلامي، نشان مي‌دهد كه چگونه مراودات تجاري و علمي زمينه‌ساز بن‌مايه‌هاي مشترك و الگوهاي روايي مشابه در شاهنامه فردوسي و اساطير يونان بوده است.

از ديرباز تمدن‌هاي باستاني ايران و يونان در تعامل و تبادل انديشه‌ و هنر بودند و مراودات آنها در دوره‌هاي مختلف تاريخي به اشكال گوناگون تداوم يافت. اين امر بستري فراهم آورد تا بن‌مايه‌هاي اساطيري و ادبي از هر دو سو به فرهنگ ديگر راه پيدا كند. شاهنامه فردوسي و اساطير يونان علاوه بر برخورداري از اصالت آثاري هستند كه ردپاي اين تعاملات ديرينه در آنها بسيار مشهود است. شاهنامه فردوسي، حماسه سترگ و ميراث گرانبهاي ادب فارسي است كه روايتگر داستان‌هاي پهلواني و تاريخ اساطيري ايران باستان و گنجينه‌اي از حكمت، فرهنگ و باورهاي اين سرزمين كهن را در خود جاي داده است و اساطير غني يونان شالوده‌هاي تفكر و هنر غرب را پي‌ريزي كرده و ردپاي خود را در تار و پود فرهنگ‌هاي گوناگون برجاي نهاده است.

بررسي شاهنامه آشكار مي‌سازد كه بن‌مايه‌هاي مشترك و تاثيرات يوناني، بيشتر در سطح مفاهيم كلي و الگوهاي روايي و داستاني پديدار شده كه خود نشان‌دهنده زمينه‌هاي مشترك تجربه بشري و شيوه‌هاي داستان‌سرايي در فرهنگ‌هاي گوناگون است. اين اشتراكات يا در طول تاريخ از طريق تعاملات فرهنگي منتقل شده‌ يا به صورت مستقل تكوين يافته‌اند. چگونگي تاثير و تأثرهاي احتمالي اين دو اثر شگرف را مي‌توان با اشاراتي تاريخي توصيف كرد. ايران در برهه‌هاي مختلف تاريخ همواره با يونان در حال مراوده بود. اين مراودات گاه جنبه تجاري داشت و گاه نظامي كه به شكل لشكركشي‌هاي بزرگ داريوش و خشايارشا نمود يافت و باعث به وجود آمدن تماس‌هاي فرهنگي اوليه‌ و حضور يونانيان در دربار هخامنشي، تاثير هنر يوناني بر هنر هخامنشي، آشنايي يونانيان با فرهنگ ايراني شد. با ظهور سلوكيان پس از فتوحات اسكندر فصل جديدي در روابط ايران و يونان گشوده شد. سلوكيان كه بر بخش‌هاي وسيعي از ايران حكم مي‌راندند، فرهنگ و هنر يوناني را به اين سرزمين آوردند. شهرهاي يوناني‌نشين متعددي در ايران بنا شد و مراكز هلنيستي به كانون‌هاي علمي و فرهنگي تبديل شدند. در اين دوره، زبان يوناني، فلسفه، علم و هنر يوناني در ايران رواج يافت و نخبگان ايراني با دستاوردهاي فكري و هنري يونان آشنا شدند. در عصر ساسانيان، با احياي قدرت ايراني، رويكرد به فرهنگ يوناني تا حدودي تغيير يافت. با اين حال، علاقه به دانش و خرد يوناني همچنان پابرجا بود. مراكز علمي مهمي مانند جندي‌شاپور به كانون‌هاي ترجمه و اقتباس از آثار يوناني در زمينه‌هاي مختلف علمي، به ويژه پزشكي، نجوم، منطق و فلسفه تبديل شدند. در اين دوره، نهضت ترجمه فعالانه به انتقال دانش يوناني به زبان پهلوي همت گماشت. اهميت اين تبادلات تا آنجا بود كه پس از تعطيلي آكادمي آتن شماري از فيلسوفان يوناني به دربار خسرو انوشيروان ساساني پناهنده شدند و در اين مركز علمي به فعاليت‌هاي فكري خود ادامه دادند. با ظهور اسلام و گسترش فتوحات مسلمانان، فصل تازه‌اي در انتقال دانش يوناني به جهان اسلام آغاز شد. در دوره طلايي تمدن اسلامي، نهضت ترجمه‌اي گسترده از زبان‌هاي يوناني، سرياني، پهلوي و هندي به عربي شكل گرفت. آثار ارزشمند فلاسفه، دانشمندان و پزشكان يوناني مانند ارسطو، افلاطون، جالينوس و بطلميوس به عربي ترجمه شدند و اين دانش از طريق جهان اسلام به تدريج بر فرهنگ و تفكر ايراني نيز تاثير گذاشت.

اين پيشينه تاريخي احتمالا بر روايات شفاهي و منابعي كه شاهنامه و اساطير يونان از آن سود جسته‌اند، سايه افكنده و مجالي براي بروز مضامين مشترك در اعمال، شخصيت و سرگذشت قهرمانان برجسته اين دو سنت روايي فراهم آورده است. از مهم‌ترين مضامين مشترك مي‌توان به نبرد خير و شر اشاره كرد كه در هر دو اثر به اشكال گوناگون تجلي يافته است. در شاهنامه، داستان‌هاي پهلواناني چون فريدون كه در برابر ضحاك اهريمن‌صفت قيام مي‌كند يا رستم كه با افراسياب، نماد پليدي و دشمني با ايران، به نبرد مي‌پردازد، همگي در راستاي همين مضمون قرار مي‌گيرند. به همين ترتيب، در اساطير يوناني نيز شاهد نبرد خدايان المپ با تايتان‌هاي باستاني، يا مبارزه قهرماناني مانند هراكلس (هركول) با هيولاهاي گوناگون هستيم. اين نبردها، نمايانگر تلاش دائمي براي غلبه بر نيروهاي مخرب و حفظ نظم و نيكي در جهان هستند. مضمون برجسته ديگر، سرنوشت محتوم و تلاش براي گريز از آن است. اعتقاد به سرنوشتي از پيش تعيين‌شده و كوشش نافرجام قهرمانان براي تغيير آن، در هر دو سنت داستاني به چشم مي‌خورد. در شاهنامه، سرنوشت غم‌انگيز سياوش و اسفنديار نمونه‌هاي بارزي از اين موضوع هستند. تلاش اسفنديار براي اجتناب از نبرد با رستم و تغيير سرنوشت پيشگويي ‌شده‌اش با شكست مواجه مي‌شود. همچنين، كوشش او براي اثبات بي‌گناهي و فرار از مرگ نيز بي‌نتيجه مي‌ماند. در اساطير يونان، داستان اديپ تراژدي گريزناپذيري سرنوشت را به تصوير مي‌كشد. پيشگويي شده بود كه اديپ پدرش را خواهد كشت و با مادرش ازدواج خواهد كرد و با وجود تمام تلاش‌ها براي جلوگيري از اين اتفاق، سرنوشت محتوم او به وقوع مي‌پيوندد. سرنوشت آشيل نيز دوگانه بود: عمري طولاني و بي‌افتخار يا عمري كوتاه و پر از افتخار. او گزينه دوم را برمي‌گزيند و در نهايت مطابق با سرنوشتش كشته مي‌شود. سرنوشت وجه ديگري نيز دارد كه با مفهوم انتقام گره خورده است. انتقام، نيرويي محرك و مضموني قدرتمند در هر دو سنت روايي است. در اساطير يونان، داستان انتقام اورستس از قاتلان پدرش، آگاممنون، نمونه‌اي شاخص از اين مضمون به شمار مي‌رود كه بر پايه عدالت و قصاص شكل مي‌گيرد. در شاهنامه نيز، انتقام خون سياوش توسط رستم و كيخسرو، يا انتقام منوچهر از سلم و تور به خاطر قتل پدر بزرگش، از داستان‌هاي محوري هستند كه بر اهميت قصاص و دادخواهي تاكيد دارند.

فرزندكشي نيز مضمون مشترك ديگري است كه در هر دو اثر ديده مي‌شود. در شاهنامه، داستان رستم و سهراب، نمونه‌اي از كشتن ناخواسته فرزند توسط پدر است كه ناشي از جهل و تقدير است. در اساطير يوناني، داستان مده‌آ كه براي انتقام از خيانت جيسون، فرزندان خود را به قتل مي‌رساند، نمونه‌اي از فرزندكشي آگاهانه و ناشي از خشم و حسادت است يا بلعيده شدن فرزندان كرونوس به وسيله پدر بري جلوگيري از تحقق سرنگوني‌اش نمونه فرزندكشي ارادي است.

اهميت پهلواني و قهرماني، مضمون مشترك ديگري است كه در هر دو اثر به وضوح ديده مي‌شود. شاهنامه، به عنوان اثري حماسي، اساسا بر تجليل از پهلوانان و قهرمانان استوار است. دلاوري‌ها و ازخودگذشتگي‌هاي پهلواناني چون رستم، گودرز، توس و گيو نقش حياتي در دفاع از ايران و پادشاهان آن ايفا مي‌كند. به همين ترتيب، اساطير يوناني نيز مملو از داستان‌هاي قهرماناني است كه با قدرت و شجاعت خود، دست به اعمال خارق‌العاده مي‌زنند. هراكلس (هركول) به عنوان نيرومندترين اين قهرمانان شناخته مي‌شود. ماجراي جسورانه جيسون و آرگونات‌ها در جست‌وجوي پشم زرين نيز حماسه‌اي از دلاوري جمعي و غلبه بر مشكلات را به تصوير مي‌كشد. جالب توجه است كه در هر دو سنت، قهرماناني با ويژگي‌هاي مشابه وجود دارند. براي مثال، مي‌توان به رستم و هراكلس اشاره كرد كه هر دو به عنوان قوي‌ترين پهلوانان دوران خود شناخته مي‌شوند و مراحل دشواري را پشت سر مي‌گذارند (هفت‌خوان رستم و دوازده‌خوان هراكلس). هر دو با موجودات اهريمني و چالش‌هاي بزرگ روبه‌رو مي‌شوند و با نيروي بي‌مانند خود بر آنها غلبه مي‌كنند. همچنين، اسفنديار و آشيل هر دو قهرماناني رويين‌تن هستند كه تنها يك نقطه ضعف دارند (چشم اسفنديار و پاشنه آشيل) و همين نقطه ضعف در نهايت منجر به مرگ آنها مي‌شود. از سوي ديگر، سياوش و بلروفون هر دو به ناحق متهم و قرباني دسيسه‌هاي زنان مي‌شوند كه سرنوشتي غم‌انگيز را براي آنها رقم مي‌زند.

جهان شاهنامه و اساطير يونان سرشار از موجودات افسانه‌اي و هيولاهايي است كه قهرمانان با آنها دست و پنجه نرم مي‌كنند. در اساطير يونان، موجوداتي همچون مينوتور (انسان-گاو)، سربروس (سگ سه سر نگهبان دنياي زيرين)، هايدرا (مار چند سر) و... وجود دارند كه چالش‌هاي بزرگي براي قهرمانان ايجاد مي‌كنند. در شاهنامه نيز، اژدها، ديوان و ديگر موجودات اهريمني نقش مهمي در مسير قهرمانان ايفا مي‌كنند و موانع دشواري را بر سر راه آنها قرار مي‌دهند. در شاهنامه نمود نيروهاي ماورايي و تاثير آنها بر زندگي قهرمانان ديده مي‌شود. نيروهاي شر و تباهي كه در پي گمراهي و نابودي انسان‌ها هستند و در داستان‌هاي مختلف به شكل‌هاي گوناگون ظاهر مي‌شوند. اژدها، سيمرغ و ديگر موجودات شگفت‌انگيز كه نقش مهمي در چالش‌هاي قهرمانان ايفا مي‌كنند و اغلب داراي نيروهاي ماورايي هستند. دخالت مستقيم و مكرر خداياني همچون زئوس و آتنا در زندگي انسان‌ها و رويدادهاي جهان، يكي از ويژگي‌هاي بارز اساطير يونان است كه به شيوه‌هاي مختلف همچون الهام، ياري رساندن و حتي خشم و دسيسه در زندگي انسان‌ها دخالت مي‌كنند. يكي از اين خدايان پوزئيدون است كه خشم او باعث توفان و بلا مي‌شود و بر سرنوشت دريانوردان تاثير مي‌گذارد.

از طرفي دو داستان ضحاك در شاهنامه و تئوس و مينوتور در اساطير يونان، روايتگر مواجهه با ظلم و ستمي هولناك هستند كه بر جامعه تحميل شده و نيازمند ظهور قهرماني براي رهايي است. ضحاك با مارهاي روييده بر شانه‌هايش، نمادي از طمع و قدرت افسارگسيخته است كه براي ارضاي خواسته‌هاي بيمارگونه خود، هر روز مغز دو جوان بي‌گناه را قرباني مي‌كند و تاريكي و وحشت را بر ايران مي‌گستراند. ازسوي ديگر، مينوس، پادشاه كرت، پس از پيروزي در جنگ با آتن، از اين شهر اين باج سنگين را طلب كرد كه هفت پسر و هفت دختر جوان آتني قرباني مينوتور شوند. اين هيولاي افسانه‌اي با سر و دم گاو نر و بدن انسان در لابيرنتي پيچيده زنداني بود.

در اين ميان، ورود داستان اسكندر به دل شاهنامه، حماسه ملي ايران، نقطه عطفي به شمار مي‌رود. اين پيوند نه تنها يك شخصيت جديد را به دايره روايات ايراني افزود، بلكه بستري فراهم آورد تا مضامين متنوعي كه ريشه در اساطير و ادبيات يوناني داشتند، به تدريج در تار و پود روايت‌هاي شاهنامه و ديگر آثار ادبي فارسي نفوذ كنند. به‌ طور مشخص، مضاميني همچون سفرهاي دور و دراز و پرماجرا - كه در روايات اسكندر به وفور يافت مي‌شوند- با سنت داستان‌سرايي حماسي ايراني كه پيش‌تر نيز شاهد سفرهاي قهرمانانه بود، همخواني يافت و آن را غني‌تر ساخت. نبردهاي بزرگ ميان شرق و غرب - كه در داستان فتوحات اسكندر بازتاب يافته‌اند - با زمينه‌هاي رزمي و پهلواني شاهنامه نيز پيوند برقرار كردند و روايتي ديگر از تقابل قدرت‌ها را به اين حماسه افزودند. حتي اشارات كمرنگ‌تر به روابط عاشقانه در داستان اسكندر، زمينه‌اي براي پرداختن به اين مضمون در بستري حماسي فراهم آورد، مضموني كه بعدها در ديگر آثار ادبي فارسي بسط و گسترش يافت.

آنچه حائزاهميت است، صرفا بررسي ميزان تاثير يك سنت فرهنگي بر ديگري نيست، بلكه درك ژرف‌تر از چگونگي تكوين اين روايت‌ها و ارتباطات دوسويه ميان آنها است. اين پيوندهاي داستاني، گواهي روشن بر گفت‌وگوي مستمر و پوياي فرهنگ‌ها در طول تاريخ هستند و نشان مي‌دهند كه ميراث غني ادبي بشر، محصول همين تعاملات ديرينه و تبادلات فرهنگي است. بررسي اين تاثيرات، نه تنها درك خواننده از آثار برجسته را ژرف‌تر مي‌سازد، بلكه چشم‌اندازي نو و دقيق براي شناخت پيچيدگي‌هاي تبادلات فرهنگي در جهان ارائه مي‌دهد و پيوندهاي استوار و ناگسستني ميان تمدن‌ها و ميراث مشترك انساني را آشكار مي‌سازد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون