• 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6043 -
  • 1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت

سیاست‌ورزی در سرای ادبیات سی و ششمین نمایشگاه کتاب

ماهرخ ابراهیم‌پور

دیروز وقتی سری به غرفه انتشارات سخن زدم و بخشی از کتاب‌های انتشارات بنیاد دکتر محمود افشاریزدی را دیدم، تصورم بر این بود که بنیاد غرفه جداگانه‌ای در نمایشگاه ندارد و به همراه نشر سخن در نمایشگاه شرکت کرده است.
امروز وقتی دنبال غرفه یکی از ناشران بودم، غرفه بنیاد محمود افشاریزدی را در راهرو 22 غرفه پنج دیدم. بابت سخن تحقیق نشده‌ای که در یادداشت دیروز نوشتم، از مسوولان بنیاد افشار عذرخواهی می‌کنم. در گشت و گذاری که هر روز در راهروهای شبستان دارم به افراد مختلفی از حوزه فرهنگ برمی‌خورم، دیروز یکی از کسانی که دیدارش لبخند به لبم آورد، حسین قره، سردبیر بخش فرهنگ خبرآنلاین که روبه‌روی در سرای ادبیات سی و ششمین نمایشگاه بود.
در سرا نشستی درباره کتاب «در معیت پرزیدنت» به قلم عبدالجواد موسوی برپا بود و آقایان صادق زیباکلام، حسام‌الدین آشنا، رضا امیرخانی در حال سخن‌سرایی درباره سفرنامه‌نویسی و نکاتی درباره دوره ریاست‌جمهوری روحانی بودند. من ضمن اینکه تک جمله‌هایی با حسین قره به اشتراک می‌گذاشتم نیم نگاهی هم به جمعیتی داشتم که عجولانه به در سرا می‌آمدند و با همان تعجیل بدون اینکه اطراف را خوب وارسی کنند، سوال می‌کردند که چه نشستی است؟ سخنران چه کسی است و من هم بدجنسانه دو طرفم را نشان می‌دادم که پوستر را ببینید.
جالب اینکه افراد زیادی از رده‌های سنی مختلف سرکی می‌کشیدند و رد می‌شدند. سرا شلوغ بود و هرازگاهی صندلی خالی می‌شد.  من که از دور اوضاع را رصد می‌کردم به این نکته معترف بودم که وجه سیاسی جلسه در سرای ادبیات پررنگ‌تر از وجه ادبی آن است، اگرچه موسوی و امیرخانی وزنه ادبی جلسه بودند. پس از آن به سمت حیاط یاس رفتم، آنجا که جمع شلوغی از دانش‌آموزان پسر در حیاط مشغول شیطنت بودند و فارغ از هر حس کنجکاوی درباره نمایشگاه حرص معلم و ناظم خود را درآورده بودند و به این راحتی هم حاضر نبودند، به خانه برگردند. لبخند به لب از حیاط به سمت نیم‌طبقه شبستان آمدم و دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد ادبیات دانشگاه فردوسی را دیدم. به او گله کردم کتاب شرح او بر «تاریخ بیهقی» بیش از دو میلیون است و من خواهان آنم و دریغ از خرما بر نخیل. او لبخندی زد و بعد از چند لحظه تفکر دست به قلم شد و برایم یادداشتی نوشت که بر اساس آن انتشارات محترم کتاب را به قیمت مولف به من دوستدار بیهقی جان بفروشد. این هم از روزی یک روز پرتکاپوی خبرنگار حاشیه‌نویس نمایشگاه کتاب.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون