• 1404 شنبه 27 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6045 -
  • 1404 شنبه 27 ارديبهشت

هوش مصنوعي و سلامت جامعه در گفت‌وگو با شيرين احمدنيا

عدالت، محصول فناوري نيست

محسن آزموده

اوايل كه موضوع هوش مصنوعي مطرح شد، خيلي‌ها آن را جدي نگرفتند و در حد فيلم‌ها و داستان‌هاي علمي-تخيلي با آن برخورد كردند، اما حالا به نظر مي‌رسد قضيه جدي‌تر از اين حرف‌هاست. هر روز اخبار تازه‌اي از پيشرفت‌هاي هوش مصنوعي به گوش مي‌رسد و ديگر كسي نمي‌تواند چشم بر حقيقت و واقعيت آن ببندد. هوش مصنوعي به عنوان يك فرانكنشتاين ساخته بشر ثانيه به ثانيه در حال در نورديدن عرصه‌هاي گوناگون زندگي انسان‌هاست و به زودي ديگر حوزه‌اي يافت مي‌نشود كه هوش مصنوعي در آن نقش‌آفريني نكند. در اين ميان عرصه بهداشت و درمان از حوزه‌هايي است كه از چند سال پيش بحث به كارگيري هوش مصنوعي در آن مطرح شده. امروز هوش مصنوعي از جنبه‌هاي گوناگون در فرآيندهاي پيش‌گيري، تشخيص و درمان به كار گرفته مي‌شود و گسترش آن نويدبخش افزايش چشمگير دقت و سرعت در درمان است. اما آيا واقعا همين طور است؟ آيا به كارگيري هوش‌مصنوعي براي همه جامعه مفيد و كاربردي بوده؟ آيا اقشار گوناگون جامعه امكان دسترسي و بهره‌مندي از آن را داشته‌اند؟ در يك كلام، آيا هوش مصنوعي به گسترش عدالت سلامت ياري رسانده؟ شيرين احمدنيا، دانشيار جامعه‌شناسي دانشگاه علامه طباطبايي و عضو هيات‌مديره انجمن جامعه‌شناسي ايران قرار است در همايش كنكاش‌هاي مفهومي و نظري درباره ايران در باب پرسش‌هاي بالا تامل كند. اين همايش به همت انجمن جامعه‌شناسي ايران در خردادماه برگزار خواهد شد. به اين مناسبت با او گفت‌وگويي صورت داديم كه از نظر مي‌گذرد.

 

با تشكر از زماني كه در اختيار ما گذاشتيد. در ابتدا لطفا درباره خود هوش مصنوعي بفرماييد. چقدر بحث كردن راجع به هوش مصنوعي ضرورت دارد؟ آيا واقعا پيامدهاي مثبت و منفي آن در زندگي بشر آن قدر مهم است كه لازم باشد به آنها به‌طور جدي توجه كرد يا پژوهشگران اغراق مي‌كنند و ماجرا اين قدرها هم حياتي نيست؟

هوش مصنوعي (AI) صرفا يك فناوري نيست؛ بلكه يك پديده اجتماعي پيچيده است كه در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي و فرهنگي نفوذ زيادي دارد. به همين دليل، بحث‌كردن درباره آن فقط يك ضرورت فني يا مهندسي نيست، بلكه ضرورتي اجتماعي است. سرعت و دامنه نفوذ هوش مصنوعي در زندگي روزمره، بازار كار، حكمراني، آموزش و حتي روابط انساني بي‌سابقه است، و از ابزارهايي مثل تلفن همراه هم فراتر رفته و به تصميم‌سازي‌ها، سياست‌گذاري‌ها، نظارت‌هاي اجتماعي و حتي قضاوت‌هاي اخلاقي ورود پيدا كرده است. از سوي ديگر، حاوي پيامدهاي متناقض است. يعني در عين اينكه، مي‌تواند بهره‌وري اقتصادي، كيفيت زندگي، سلامت و آموزش را بهبود ببخشد؛ اما همچنين، تهديدهايي مثل تعميق نابرابري و بيكاري، نظارت افراطي، و لطماتي براي روابط انساني را در بر دارد. از منظر جامعه‌شناختي، هر فناوري جديد، به تنهايي «خوب» يا «بد» نيست؛ بلكه بستگي دارد كه چگونه، توسط چه كساني و براي چه اهدافي به كار گرفته شود. در پاسخ به بخش دوم سوال شما، بله، توجه جدي به پيامدهاي هوش مصنوعي ضروري است. اغراق زماني است كه هوش مصنوعي را موجودي مستقل و «فراانساني» تصور كنيم كه خودش تصميم مي‌گيرد؛ اما واقعيت اين است كه فناوري در دست موسسات، شركت‌ها و دولت‌ها است، و بايد ديد چگونه اين بازيگران از آن بهره مي‌برند. پس بحث‌كردن درباره AI نه فقط درباره فناوري، بلكه همزمان درباره قدرت، نابرابري، اخلاق و عدالت اجتماعي است، يعني دغدغه‌هاي جامعه شناسانه!

‌ به اختصار بفرماييد هوش مصنوعي چرا و چگونه در زندگي اجتماعي انسان‌ها تاثير مي‌گذارد؟

هوش مصنوعي، نه به صورت انتزاعي، بلكه از طريق كاربردهاي مشخص، در زندگي اجتماعي انسان‌ها تأثير گذاشته. ابزارهايي كه طراحي و استفاده مي‌شوند، هم در سطح خرد، هم در سطح ساختارهاي كلان اقتصادي و سياسي، قواعد بازي را در جامعه دگرگون كرده است. يكي از مهم‌ترين مسيرهاي تأثيرگذاري آن، خودكارسازي فرآيندهاي كاري، ايجاد فرصت‌هاي شغلي، و در عين حال، منسوخ كردن برخي مشاغل متعارف است. اين مساله، پيامدهاي جدي در زمينه نابرابري، امنيت شغلي، و ماهيت كار انساني به‌بار مي‌آورد. هوش مصنوعي همچنين بر نحوه برقراري ارتباط، شكل‌گيري هويت فردي و جمعي، و حتي شكل‌گيري باورها و ارزش‌ها تأثير گذاشته است. تحول ديگر، در عرصه فناوري‌هاي نظارتي آن (مانند تشخيص چهره، كلان‌داده‌ها، تحليل رفتار كاربران) است كه امكان كنترل و رصد رفتارهاي فردي و جمعي را تسهيل كرده‌اند، اما همزمان خطراتي جدي براي حريم خصوصي و آزادي‌هاي مدني به‌بار آورده است. در زمينه بازآرايي قدرت و تشديد نابرابري مي‌توان گفت كه هوش مصنوعي منابع قدرت را متمركزتر مي‌كند. درنتيجه، دولت‌ها، و نهادهاي مسلط، دسترسي بيشتري به داده و ابزارهاي تصميم‌سازي مي‌يابند. اين امر مي‌تواند شكاف‌هاي طبقاتي، جغرافيايي و جنسيتي را تشديد كند. فرهنگ و ارزش‌ها نيز با سرعت بيشتري مي‌تواند متحول شود. با گسترش سيستم‌هاي خودكار در زمينه‌هايي مثل آموزش، سلامت و خدمات عمومي، تصور ما از مهارت، تخصص، حتي اخلاق و مسووليت‌پذيري تغيير مي‌كند. مثلا سوال مي‌شود: آيا يك الگوريتم مي‌تواند «عادلانه» قضاوت كند؟ بنابراين مشخص است كه تأثير آن در زندگي اجتماعي ما، صرفا فني نيست بلكه ساختاري و فرهنگي است.

‌ در مجموع و پيش از اينكه به‌طور خاص به حوزه سلامت وارد شويم، بفرماييد ارزيابي شما به‌طور كلي از پيامدهاي هوش مصنوعي چطور است، آيا آن را امري مثبت و رو به جلو تلقي مي‌كنيد يا بيشتر امري نگران‌كننده و خطرناك؟

از نگاه يك جامعه‌شناس، همانطور كه گفتم فناوري‌، ذاتا «خوب» يا «بد» نيست؛ بلكه چگونگي طراحي، توزيع، استفاده و تنظيم مقررات آنها تعيين‌كننده پيامدهايي مثبت يا منفي است. بنابراين، هوش مصنوعي، بالقوه مي‌تواند هم پيش‌گامانه و هم مخاطره‌آميز باشد، و به همين دليل نيازمندِ تحليل انتقادي و سياست‌گذاري هوشمندانه است. مي‌دانيم كه AI مي‌تواند بهره‌وري اقتصادي را افزايش دهد، دسترسي به خدمات (مثل آموزش و سلامت) را گسترش دهد، دقت تصميم‌گيري‌ها را بيفزايد و حتي به حل مسائل پيچيده‌اي مثل تغييرات اقليمي يا مديريت بحران‌ها كمك كند. در عين حال، بدون نظارت و سياست‌گذاري درست، AI مي‌تواند نابرابري‌هاي اجتماعي را تشديد كند، منجر به بيكاري گسترده شود، آزادي‌هاي مدني و حريم خصوصي را تهديد كند و حتي تعارضات قدرت را پيچيده‌تر كند. همچنين، سوگيري‌هاي الگوريتمي (Algorithmic Bias) مي‌تواند نابرابري‌هاي قومي- نژادي، جنسيتي يا طبقاتي را بازتوليد كند. هر جامعه‌اي كه بتواند قواعد بازي منصفانه‌تري براي استفاده از AI وضع كند، بيشتر از منافع آن بهره‌مند مي‌شود و بهتر خطراتش را مهار مي‌كند. مهم اين است كه حواس‌مان باشد، تبعات آتي هوش مصنوعي تنها در دست مهندسان نيست، بلكه در دست قانون‌گذاران، كنشگران مدني، پژوهشگران علوم اجتماعي و نهايتا وجدان بيدار عمومي است. به همين دليل، اعتقاد بر اين است كه نگاه انتقادي، مشاركت اجتماعي و آگاهي عمومي بايد هم‌زمان با پيشرفت‌هاي فني رشد كند.

‌ هوش مصنوعي در حوزه بهداشت و سلامت چطور وارد شده و چه نقش يا كارويژه‌هايي به عهده گرفته است؟

هوش مصنوعي در حوزه بهداشت و سلامت، يكي از پوياترين و بحث‌برانگيزترين عرصه‌هاي كاربرد خود را يافته. به‌طور كلي، AI هم در سطح باليني (يعني تشخيص و درمان)، هم در سطح مديريتي (يعني سازماندهي نظام سلامت)، و هم در سطح پيشگيرانه (يعني ارتقاي سلامت عمومي) نقش ايفا كرده است. شايد مهم‌ترين كارويژه آن را بشود تشخيص دقيق‌تر بيماري‌ها دانست. به عنوان مثال، كاربرد هوش مصنوعي در تحليل تصاوير پزشكي (مثل راديولوژي، سي‌تي‌اسكن يا ام‌آرآي) به تشخيص زودهنگام بيماري‌هايي مثل سرطان يا بيماري‌هاي قلبي كمك كرده، و گاهي حتي دقيق‌تر از پزشكان به تشخيص رسيده است. زمينه‌مهم ديگر، پيش‌بيني و پيشگيري بيماري‌ها بوده است كه AI با تحليل كلان‌داده‌ها (Big Data) مثلا داده‌هاي جمعيت‌شناختي، ژنتيكي، يا سبك زندگي توانسته در مواردي الگوهاي بيماري را پيش‌بيني كند و هشدارهاي پيشگيرانه ارايه دهد. همچنين در زمينه شخصي‌سازي درمان (Personalized Medicine) پيشرفت‌هايي حاصل شده است. يعني AI مي‌تواند درمان‌هايي را پيشنهاد دهد كه دقيقا متناسب با ويژگي‌هاي هر فرد باشد كه به آن درمان دقيق (Precision Medicine) گفته‌ مي‌شود. هوش مصنوعي، در بهينه‌سازي مديريت بيمارستان‌ها، تخصيص منابع درماني، زمان‌بندي و حتي مديريت پرونده‌هاي سلامت الكترونيك هم نقش ايفا كرده است. مبحث سلامت از راه دور (Telemedicine) و مشاوره ديجيتال هم از ديگر زمينه‌هاي معروف اين فناوري است كه به‌ويژه براي مراقبت از بيماران مزمن و نيز مناطق محروم يا مناطقي كه دور از دسترس‌اند كاربرد و كارآيي زيادي دارد. بايد يادآور شوم در مديريت بحران‌هايي مثل همه‌گيري كوويد -۱۹، AI براي پيش‌بيني شيوع بيماري، رديابي زنجيره انتقال و حتي طراحي‌دارو و واكسن استفاده شد. اين نشان مي‌دهد نقش AI فقط محدود به درمان فردي نيست، بلكه به سلامت جمعي هم سود مي‌رساند. با اين حال، از منظر جامعه‌شناختي بايد به چالش‌هايي مثل حريم خصوصي داده‌ها، عدالت در دسترسي، اعتماد بيماران به سيستم‌هاي خودكار و سوگيري الگوريتم‌ها نيز توجه و اشاره داشت. كارايي فني، به تنهايي كافي نيست؛ بايد مطمئن شويم كه AI در سلامت، هم اخلاقي است و هم منصفانه.

‌ آيا مي‌توان گفت كه با حضور فزاينده هوش مصنوعي در عرصه‌هاي گوناگون بهداشت و درمان، به زودي بخش بزرگي از كادر درمان به ويژه پزشكان كار فعلي خود را از دست مي‌دهند؟

به ‌نظر مي‌رسد كه در كوتاه‌مدت و حتي ميان‌مدت بعيد است كه هوش مصنوعي كاملا بتواند جايگزين پزشكان و كادر درمان شود؛ اما نقش‌ها، مهارت‌ها و وظايف آنان قطعا تا حد زيادي دگرگون خواهد شد. موضوع اين است كه انتظار مي‌رود هوش مصنوعي در واقع ابزاري مكمل باشد، نه جايگزين كامل. غالب سيستم‌هاي هوش مصنوعي فعلي مي‌توانند در كارهاي مشخص و تكرارشونده (مانند تحليل تصاوير پزشكي يا مرتب‌سازي داده‌ها) بسيار كارآمد باشند؛ اما هنوز قابليت‌هايي مانند همدلي با بيمار، ملاحضات اخلاقي و تصميم‌گيري در شرايط پيچيده را دارا نيستند، يا فقط در حد محدودي از عهده اين كارها برمي‌آيند. اين عناصر انساني، در مراقبت درماني حياتي‌اند و فعلا قابل خودكارسازي كامل نيستند.احتمال می‌رود كه بيش از آنكه شغل‌هايي حذف شوند، ماهيت‌شان تغيير كند. پزشكان، پرستاران و ديگر كادر درمان قرار است مهارت‌هاي جديدي؛ مثل تفسير خروجي‌هاي AI، كار با سيستم‌هاي داده‌محور، يا نظارت بر فرآيندهاي خودكار را بياموزند. در واقع، پزشك آينده كسي خواهد بود كه هم اخلاق و مهارت‌هاي ارتباطي بداند، هم توان تعامل با فناوري را داشته باشد. در عين‌حال، با تحول نقش‌هاي سنتي، مشاغل جديدي در تقاطع سلامت و فناوري شكل مي‌گيرند؛ مانند متخصص داده‌هاي سلامت، يا طراح سيستم‌هاي هوشمند پزشكي. اين روند، فرصت‌هايي براي كار و تخصص‌هاي جديد هم ايجاد مي‌كند.علي‌رغم همه اين‌ها، ما به عنوان جامعه‌شناس، مي‌بايست همچنان نگران گسترش نابرابري‌ باشيم. اين تغييرات ممكن است شكاف‌هاي آموزشي و نابرابري در بازار كار ايجاد كند. كادر درماني كه امكان يادگيري مهارت‌هاي جديد را نداشته باشند يا در مناطق محروم كار كنند، ممكن است آسيب‌پذيرتر شوند.

‌ حضور هوش مصنوعي در عرصه درمان چه پيامدهاي اجتماعي‌اي در بر دارد؟

پيامدهاي اجتماعي چندلايه‌اي قابل تصور است كه فراتر از كارآمدي فني يا نتايج باليني است و هم فرصت و هم چالش ايجاد مي‌كنند و ما را با مفاهيمي مثل عدالت، اعتماد، نابرابري و اخلاق اجتماعي درگير مي‌كنند. چند محور عمده به نظرم مي‌‍‌رسد كه اينجا برمي‌شمارم: رابطه پزشك– بيمار در نظام بهداشت و درمان مهم است. اين فناوري‌ها مي‌تواند نقش پزشك را از «مرجع مطلق دانش پزشكي» به «هماهنگ‌كننده تصميم‌هاي فناوري‌محور» تغيير دهد. اين مساله ممكن است اعتماد سنتي بيماران به پزشكان را تحت‌الشعاع قرار دهد، به‌ويژه اگر بيماران احساس كنند تصميم‌ها را بيشتر ماشين‌ها مي‌گيرند تا انسان‌ها. نكته ديگر، تداوم نابرابري در دسترسي به فناوري‌هاي سلامت است كه جديد يا بي‌سابقه هم نيست. فناوري‌هاي پيشرفته معمولا ابتدا در مراكز درماني بزرگ و مناطق مرفه مستقر مي‌شوند. در نتيجه، خطر تعميق نابرابري در دسترسي به خدمات باكيفيت بين گروه‌هاي اجتماعي و مناطق جغرافيايي وجود دارد. اينجا ما با موضوعِ «شكاف ديجيتال سلامت » روبه‌روييم. مورد ديگر، چالش‌هاي اخلاقي و حريم خصوصي است، يعني نگراني‌هاي مربوط به محرمانگي داده‌ها، مالكيت اطلاعات سلامت و رضايت آگاهانه بيماران. غفلت يا سوءاستفاده احتمالي از داده‌ها مي‌تواند به تبعيض، انگ‌زني يا حتي سوءاستفاده اقتصادي از بيماران منتهي شود. در زمينه ورود شركت‌هاي فناوري (مثل غول‌هاي فناوري ديجيتال) به عرصه سلامت، و برهم خوردن تركيب قدرت ميان نهادهاي سنتي (مانند بيمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، انجمن‌هاي پزشكي) و بازيگران جديد نيز دغدغه‌هايي شكل گرفته است. اين مساله ممكن است توازن قدرت و سياست‌گذاري‌هاي سلامت عمومي را متحول كند. مسووليت‌پذيري و پاسخگويي نيز در اين ميان، بسيار حايز اهميت است. در صورت بروز اشتباه يا قصور، چه كسي مسوول شناخته مي‌شود؟ پزشك؟ شركت سازنده نرم‌افزار؟ بيمارستان؟ اين ابهام مي‌تواند اعتماد عمومي را خدشه‌دار كند و تنظيم مقررات و شفاف‌سازي حقوقي مي‌طلبد. و اينجاست كه جامعه‌شناسان حوزه پزشكي و سلامت بايد نقشي فعال در تحليل و سياست‌گذاري ايفا كنند.

‌انتظار عمومي از حضور هوش مصنوعي در عرصه درمان دقيق‌تر و سريع‌تر شدن فرآيندهاي تشخيص بيماري و درمان است، اما يك نگراني اين است كه هزينه‌ها بالا باشد و اين امكانات در دسترس همگان نباشد. چقدر اين نگراني جدي است؟

چنين نگراني‌هايي، كاملا جدي و موجه است. تجربه تاريخي نشان داده است كه ورود فناوري‌هاي نوين به حوزه سلامت، بهبود كيفيت خدمات از يك سو ولي افزايش هزينه يا نابرابري در دسترسي از سوي ديگر را به همراه داشته. هوش مصنوعي هم از اين قاعده مستثني نيست. عواملي كه اين نگراني را تشديد مي‌كند، از جمله، اين واقعيت است كه به هرحال، هزينه اوليه توسعه و استقرار هوش مصنوعي در جوامع بالا است. طراحي، آموزش، استقرار و نگهداري سيستم‌هاي AI بسيار پرهزينه است. مي‌دانيم كه در سطح جهاني، بسياري از فناوري‌هاي سلامت مبتني بر AI، توسط شركت‌هاي خصوصي و عمدتا چندمليتي توسعه مي‌يابند. انحصار داده‌ها، دانش فني و زيرساخت‌ها مي‌تواند هزينه دسترسي را افزايش بدهد و وابستگي نظام‌هاي سلامت ملي به اين شركت‌ها را بيشتر كند، كه در نهايت هزينه‌ها به بيماران منتقل مي‌شود. چه در سطح ملي چه در سطح بين‌المللي، از سوي ديگر، همواره با مساله نابرابري يا شكاف ديجيتالي هم مواجه بوده‌ايم. دسترسي به زيرساخت‌هاي ديجيتال، مهارت‌هاي فني و حتي سواد سلامت ديجيتال، در ميان جمعيت‌هاي مختلف نامتوازن است. گروه‌هاي كم‌درآمد، سالمندان، ساكنان مناطق روستايي يا اقليت‌هاي حاشيه‌نشين ممكن است دسترسي كمتري به اين خدمات داشته باشند، حتي اگر هزينه مستقيم بالا نباشد. البته، برخي معتقدند از نظر فني، در بلندمدت AI مي‌تواند بهره‌وري و كارآمدي نظام سلامت را افزايش دهد؛ يعني برخي هزينه‌ها را كاهش دهد (مثلا با تشخيص زودهنگام يا پيشگيري موثرتر) . اما اين مستلزم آن است كه سياست‌گذاري‌هاي هوشمندانه براي توزيع عادلانه فناوري انجام گيرد و فقط در انحصار گروه‌هاي خاص باقي نماند. اينجاست كه نقش دولت‌ها و كنش‌گري مسووليت‌پذيرانه سياست‌گذاران در جهت تامين عدالت در دسترسي، تنظيم مقررات قيمت‌گذاري، و حمايت از گروه‌هاي آسيب‌پذير حايز اهميت تلقي مي‌شود.

‌ آيا حضور هوش مصنوعي به عدالت سلامت جامعه كمك مي‌كند يا خير؟

هوش مصنوعي مي‌تواند، هم به عدالت در سلامت كمك كند و هم آن را تهديد كند، بسته به اينكه چگونه طراحي و به‌كار گرفته شود. اين فناوري ذاتا نه عادلانه است و نه ناعادلانه؛ بلكه نحوه سياست‌گذاري، توزيع منابع و نظارت اجتماعي است كه تعيين‌كننده‌ عدالت‌گستري آن است. در غياب سياست‌گذاري عدالت-محور، توزيع ناعادلانه فناوري ممكن است گروه‌هاي مرفه‌تر را منتفع‌تر كند و حاشيه‌نشينان را باز هم عقب‌تر براند. در ضمن، هزينه‌هاي بالا و مالكيت فناوري توسط شركت‌هاي خصوصي مي‌تواند عدالت مالي را هم تهديد كند. به عبارتي، هوش مصنوعي مي‌تواند ابزاري براي عدالت در سلامت باشد، اما عدالت سلامت را تضمين نمي‌كند. عدالت، محصول فناوري نيست؛ محصول انتخاب‌هاي اجتماعي و سياستي ما درباره فناوري است.

‌ براي كاهش يا كاستن تهديدها و خطرات هوش مصنوعي در حوزه عدالت آيا مي‌توان كاري كرد و اگر آري چه كار؟

بله، مي‌توان اقدامات موثري انجام داد تا تهديدها و خطرات هوش مصنوعي در حوزه عدالت كاهش يابد. اين اقدامات عمدتا شامل طراحي صحيح فناوري، نظارت دقيق و مداخلات اجتماعي و سياستي هستند. از بين پيشنهادات براي كاهش يا كاستن از اين تهديدها و خطرات، مي‌توان به توسعه و اجراي قوانين و مقررات شفاف و سخت‌گيرانه اشاره كرد. براي جلوگيري از سوءاستفاده و تبعيض احتمالي، قوانين و مقررات جامعي براي استفاده از هوش مصنوعي در حوزه سلامت بايد وضع شود. به عنوان مثال در زمينه حفظ حريم خصوصي و امنيت داده‌ها، مقررات ضد تبعيض (يعني اينكه الگوريتم‌ها مي‌بايستي از سوگيري‌هاي نژادي، جنسيتي، اقتصادي يا فرهنگي اجتناب كنند) . همچنين از ضرورت شفاف‌سازي و باز بودن كدها و فرآيندهاي AI سخن به‌ميان آمده است. از منظر اجتماعي، شايد براي ما مهم‌تر از همه اين باشد كه به امر آموزش و توانمندسازي جامعه و گروه‌هاي آسيب‌پذير توجه ويژه شود. براي اطمينان از اينكه هيچ‌كسي از تحولات تكنولوژيك عقب نماند، بايد برنامه‌هاي آموزشي براي افزايش سواد ديجيتال در ميان گروه‌هاي آسيب‌پذير مانند سالمندان، افراد با سطح پايين سواد ديجيتال و جوامع كم‌درآمد يا استان‌هاي محروم داخل يك كشور، تدارك ديده شود و آگاهي‌بخشي درباره حقوق شخصي و داده‌ها صورت گيرد. به جهتِ تضمين دسترسي عادلانه به فناوري‌ها، بايد زيرساخت‌هاي ديجيتال در مناطق محروم و گروه‌هاي كم‌درآمد تقويت شود. دركنار همه اينها، همچنين بايد نهادهاي مستقل و پژوهشگران به‌طور مرتب اثرات اجتماعي و اقتصادي AI را بررسي كنند. اين نظارت‌ها مي‌تواند به شناسايي مشكلات، خطرات و شكاف‌هاي موجود كمك كرده و اقداماتي براي رفع آنها پيشنهاد دهند. مشاركت محققان، متخصصان اخلاق، پزشكان و جامعه‌شناسان در فرآيند طراحي و پياده‌سازي فناوري‌هاي هوش مصنوعي مي‌تواند تضمين كند كه نگراني‌هاي اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي در هنگام توسعه اين فناوري‌ها لحاظ شود.

‌ چه كاري از دست جامعه‌شناسان و اصحاب علوم اجتماعي در اين زمينه (در زمينه افزايش عدالت اجتماعي در عرصه سلامت) بر مي‌آيد؟

از آنجا كه مسائل عدالت اجتماعي به ارتباطات انساني، نهادهاي اجتماعي و سياست‌هاي عمومي مربوط مي‌شود، جامعه‌شناسان مي‌توانند در تحليل و حل اين مسائل نقش ايفا كنند، به عنوان مثال، در زمينه تحليل و شناسايي نابرابري‌هاي موجود در سلامت، از طريق مطالعات ميداني و تحقيقي كه الگوهاي نابرابري‌هاي سلامت و عوامل اجتماعي موثر بر آن را شناسايي كند. ايشان مي‌توانند همچنين موانع دسترسي به خدمات بهداشتي و درماني براي گروه‌هاي خاص مانند اقليت‌هاي قومي، افراد كم‌درآمد، سالمندان يا ساكنان مناطق دورافتاده را آشكار كنند. جامعه‌شناسان، البته در صورتي كه نقش و اهميت نقش‌آفريني‌شان به رسميت شناخته شود، مي‌توانند همچنين در تدوين سياست‌هاي سلامت عدالت‌محور و قوانين موثر در حوزه سلامت مشاركت كنند. ايشان همچنين مي‌توانند در برنامه‌هاي آموزشي و توانمندسازي نقش موثري ايفا كنند، به ويژه براي گروه‌هايي كه دسترسي محدودي به منابع ديجيتال يا سلامت دارند. اقداماتي نظير تقويت مشاركت و توانمندي‌هاي جامعه، برگزاري كارگاه‌ها و دوره‌هاي آموزشي براي گروه‌هاي آسيب‌پذير (مثل زنان، سالمندان، اقليت‌ها) درباره حقوق سلامت و نحوه استفاده از فناوري‌هاي نوين و آموزش سواد ديجيتال براي گروه‌هاي كم‌درآمد و حاشيه‌نشين، به‌ويژه در مناطق دورافتاده نيز قابل اجرا خواهد بود.جامعه‌شناسان، قابليت اين را دارند كه با همكاري ميان‌رشته‌اي با پزشكان، متخصصان فناوري، سياست‌گذاران و ساير نهادهاي اجتماعي، درك بهتري از پيامدهاي اجتماعي و انساني فناوري‌ها و سياست‌هاي سلامت ارايه دهند يا با آگاهي‌بخشي به جامعه و فرهنگ‌سازي در مورد اهميت عدالت اجتماعي در سلامت، مردم را نسبت به مسائل مرتبط با دسترسي عادلانه به خدمات بهداشتي و درماني با مديريت و طراحي كمپين‌هاي اجتماعي و رسانه‌اي براي افزايش آگاهي در خصوص نابرابري‌هاي سلامت حساس كنند.

‌ پيش‌بيني شما با توجه به روندها و رويه‌هاي موجود درباره آينده چيست؟

اگر خوش‌بينانه بنگريم مي‌توان گفت سويه‌هاي مثبت هوش مصنوعي غلبه خواهد داشت. در اين صورت، احتمال اين هست كه هوش مصنوعي در آينده بتواند دقت تشخيص بيماري‌ها (مثل سرطان، بيماري‌هاي قلبي، و حتي بيماري‌هاي نادر) را به ميزان قابل توجهي افزايش دهد و اين كار را با سرعت و هزينه كمتري نسبت به پزشكان انجام دهد. بتواند موجب بهبود كيفيت درمان و كاهش هزينه‌هاي بهداشتي شود. بتواند دسترسي به خدمات بهداشتي در مناطق محروم را تسهيل كند. با استفاده از فناوري‌هاي هوش مصنوعي، خدمات پزشكي مي‌تواند به مناطق دورافتاده يا كم‌برخوردار برسد و افراد بيشتري از خدمات باكيفيت بهره‌مند شوند. در نتيجه، اين به كاهش نابرابري‌هاي سلامت كمك ‌كند.اما علي‌رغم همه پتانسيل‌هايي كه نام بردم، چالش‌هاي قابل توجهي كه در اين مسير وجود داشته و دارند از خوش‌بيني اوليه مي‌كاهند. شايد فقط بتوان اميد داشت كه در سال‌هاي آينده، با توجه به افزايش اهميت هوش مصنوعي، با توسل به مطالبه‌گري اجتماعي ومدني، تمركز بر روي عدالت اجتماعي و اخلاق در استفاده از AI كه دغدغه اصلي جامعه‌شناسان را تشكيل مي‌دهد، به يكي از اولويت‌هاي اصلي در سياست‌گذاري‌ها تبديل شود. مسلما، كاربرد هوش مصنوعي در سلامت مي‌تواند مزاياي زيادي براي ارتقاي كيفيت زندگي و عدالت اجتماعي داشته باشد، اما در عين حال مديريت تهديدات و چالش‌هاي جدي آن نيز بايد در دستور كار سياست‌گذاران قرار گيرد، تا بتوان اميدوار بود كه هوش مصنوعي به ابزاري قدرتمند براي ايجاد عدالت اجتماعي و ارتقاي سلامت بشر تبديل شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون