از درياي پارس تا درياي چين
نور خورشيد در جهان فاش است آفت از ضعف چشم خفاش است (سنايي)
اشاره – ايران و ايرانيان ريشه در تاريخ ندارند، بلكه خود تاريخ را باهمه نشيب و فرازها، دستاندازيها، تجاوزها و تهاجمهاي يكجانبه و چندجانبه بيگانگان، پيش از تاسيس امپراتوري باستاني هخامنشيان تا به امروز، برپايه «فرهنگ و هنر» ساختهاند. اكنون، ازآنجاكه دوران تاسيس كشورهاي كوچك ملي، برپايه راهبرد و نظريه جغرافياي سياسي كشورهاي نوظهور اروپايغربي و روسيهتزاري، در جغرافياي نامحدود فرهنگي ايران باستان پايان يافته است، بنابراين، هرنوع كوششي براي هويتزدايي از ايران باستان، البته با جعل هويتهاي مبتني بر قومگرايي منطقهاي، فقط نشان از به پايان رسيدن خط راهبردي تهاجمهاي چندجانبه كشورهاي نوظهور اروپايغربي دارد، كه البته مُهر باطلي شده است بر «نظريه جهانيسازي» آنان. به ديگر سخن، به نقل از كتاب « فرهنگ امثال سخن»، حسن انوري، هرچند: «مار پوست خود را ول ميكند، خوي خود را ول نميكند»، اما حقيقت و واقعيت امروز جهان اين است كه «عصر فرهنگها» فرا رسيده و هر كشوري كه از فرهنگ بهرهاي نداشته باشد، يا با جعل و تحريف فرهنگ ديگران، بخواهد از سرتخاصم با اصالتهاي ديرپا بربيايد، چارهاي ندارد جز بازماندن از رشد و توسعه در جهان امروز و پيشروي. هرچند كشورهاي نوظهور غربي، براي ساختن فرهنگ به چندينهزار سال زمان نياز دارند، اما ايران و ايرانيان از عناصر سازنده فرهنگ؛ يعني آفرينش «معني» و «مفهوم»، حتي پيش از دوره ديرينه و ناشناخته شهرنشيني در «جيرفت» كرمان بهرهمند هستند.
كتاب «از درياي پارس تا درياي چين»، به قلم احمد اقتداري درسال ۱۳۶۶ چاپ شده است. پيشتر، يعني روز يكشنبه ۴آذرماه ۱۴۰۳ درستون كتابشناسي روزنامه اعتماد، به معرفي و روش تحقيق كتاب «آثار شهرهاي باستاني خليجفارس و درياي عمان» وي پرداخته بوديم. درهمينراستا، احمد اقتداري در بخش «سرآغاز» كتاب حاضر، درباره روش تحقيق خود نوشته است: «براي تحقيق درباره راههاي دريايي و كشتيراني و تجارت دريايي ايرانيان منابع عمده كتبي در زبان فارسي وجود ندارد. اعراب و اروپاييها و چينيها و هنديها در ضمن كتب عمومي خود از تجارت دريايي ايرانيان سخن گفتهاند، مولفين فارسيزبان يا ايرانياني كه به زبان عربي كتب جغرافيايي و جغرافياي تاريخي پرداختهاند، كمابيش از دريانوردي و تجارت دريايي ايرانيان مطالب گوناگون و پراكندهاي نوشتهاند، اما درهيچ كتاب مستقلي به زبان فارسي، از همه مطالب و همه نقطهنظرها سخن به ميان نيامده است. ضرورت تحقيق در شناسايي راههاي دريايي، نحوه كشتيراني، ابزار و آلات كشتي، ستارهشناسي دريايي، دريانوردي پيش از اسلام و پس از اسلام ايرانيان، رقابتهاي بازرگاني ايرانيان و روميان، بنادر ايراني در ساحل اقيانوس هند و درياي چين و جنوب شرق آسيا و شرق آفريقا غيرقابل ترديد است و بايد هرچه زودتر به روش علمي و مستدل انجام پذيرد. آغازي براي تحقيق اين ضرورت فرهنگي و علمي بود كه به سال ۱۳۵۴ در برنامه «فرهنگ ايران زمين» راديو ايران، درباره دريانوردي ايرانيان و تجارت و كشتيراني از درياي پارس تا بنادر چين، سخناني ايراد كردم... اينك مجموعه آن گفتارها به همت «شركت تحقيق و انتشار مسائل حمل و نقل ايران» به زيور چاپ و انتشار آراسته ميشود...». سپس، وي دربخشي از فصل اول كتاب، باعنوان «گسترش فرهنگ و تمدن ايراني»، با طرح چندين سئوال، اينچنين نخستين سئوال را طرح كرده است: «اگر سئوال كنند (مگر پيش از تمدن مادي و هخامنشي كه تمدني شناخته شده از اولين دوران مدنيت ايراني است تمدن ديگري هم در ايرانزمين وجود داشته است تا بتواند آثار مدنيت خود را به فراسوي مرزهاي ايران سوق و انتقال دهد؟) به عرض ميرسانم كه: آيا ميتوان قبول كرد كه اين همه سرزمينهاي بارور و پر بركت دنياي قديم، قبلاز ظهور تمدن تاريخي مادي و هخامنشي و شايد قبل از تمدنهاي تاريخي بينالنهرين و تمدن تاريخي ايلامي، اساسا مسكن مردم و اقوامي نبوده است؟ يا مسكن اقوام و مردماني بوده است كه آفتاب درخشان و زمينهاي گشاده و بارور و رودخانههاي پرآب و راههاي ارتباطي دريايي و خشكي و نعمتها و بركتهاي دريا و اعتدال آب و خاك و باد و باران اثري ناچيز و گذرا در آن مردمان داشته و بنيانگذار و پديدآورنده يا دارنده و نگهدارنده تمدني شايسته و شهرنشيني شكوهمندي نبودهاند؟»... سپس وي درپاسخ به مجموعه سئوالهاي طرح شده، نوشته است: «براي پاسخگويي به اين پرسشها بايد به سير زندگي فرهنگي ملل و اقوام ايراني در دورانهاي پيشاز تاريخ در پهنه ايران شمالي و جنوبي و شرقي و غربي به صورت گنجينههاي ارزنده شواهد و آثار فرهنگي به وجود آمده و از راه خليجفارس و درياي عمان و اقيانوس هند به هند و سند و موهنجودار و شرق دور و چين راه يافته و از راه ارمنستان و سوريه و سواحل مديترانه به نقاط مسكوني اروپاي آن روزگار و سبك ساختماني كليساها و معابد و در موزهها و كتابخانهها و در آلات و ادوات دريانوردي و در خلق و خو و آداب و عقائد و ابزار و آلات ساده زندگي روزمره مردم در ميان مردم نجد عربستان و سواحل آفريقا و آسياي جنوب شرقي به صورت لغات و مصطلحات و سبك ساختماني و آداب و رسوم و اشياء عتيقه و الواح و مكاتيب و ادوات كار و زندگي كهنه و غيربومي درآمده و باقيمانده است، دركشورهاي همسايه كنوني ايران و دركشورهاي دوردست آسيايي و آفريقايي و اروپايي، جستوجو نمود و راههاي گسترش و نفوذ و انتقال تمدن و فرهنگ ايراني را بازشناخت كه از كدام راهها و به چه جهات و عللي با اين راههاي ارتباطي، تمدن كهنه و ديرپاي ايراني به آن همه سرزمينهاي دوردست نفوذ كرده و درآن سرزمينها به جاي مانده است... .»
منبع: كتابخانههاي شماره يك و ايرانشناسي مجلس.