• 1404 دوشنبه 29 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6047 -
  • 1404 دوشنبه 29 ارديبهشت

به روشني زعفران

حميدرضا محمدي

«قدرت‌الله روشني زعفرانلو» جمعه، ٢۶ ارديبهشت در ٩٢ سالگي درگذشت و تقريبا هيچ رسانه‌اي خبر آن را منعكس نكرد و بعضي‌ها اصلا گمان نمي‌كردند تا همين حالا هم در قيد حيات بوده باشد. همين نشان مي‌دهد آن دانشي‌مرد نه ‌تنها در حيات، كه در ممات نيز مهجور بود و مكتوم. او كه اهل فضل بود و نه اهل تفاخر، و همين هم باعث شد تا دست‌كم در ميان نسل جديد و جوان ناشناخته بماند. يكي از 26 نفر حاضر در عكس مشهور استادان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در مقابل سردر دانشكده به‌بهانه كنگره خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني در آبان 1348، ازجمله بركشيدگان ايرج افشار بود و خود را تا همين سن نيز مديون و مرهون او مي‌دانست. چه؛ او بود كه روشني را پس از حدود چهار سال فعاليت در انتشارات دانشگاه تهران، به سال 1347 در كتابخانه مركزي مشغول كرد و معاونت خود را به او سپرد. و جالب است كه با يكي از كتابداران همان كتابخانه مركزي، بانو آذرميدخت اخوت، پيوند زناشويي بست. در اين سمت آخر كه 22 سال تداوم داشت، امعان نظري خاص داشت چنان‌كه مي‌توان ردّ آن را در گزارش‌هاي سالانه‌اش از كتابخانه مركزي يافت.
روشني اما تنها به امور اداري اشتغال نداشت، كه از همان سال‌هاي جواني به‌ويژه به ترجمه سفرنامه‌ها اهتمام ورزيد و افزون‌ بر اينكه فارغ‌التحصيل رشته زبان انگليسي دانشگاه تهران بود، به يكي- دو زبان ديگر مانند فرانسه تسلط داشت و از همين‌رو متون مهمي را ترجمه و به فرهنگ ايران تقديم كرد. نخستين كتابش را درست شصت‌ سال پيش به ‎همراه كريم اصفهانيان در انتشارات دانشگاه تهران منتشر كرد؛ «مخزن‌الوقايع: شرح ماموريت و مسافرت فرخ‌خان امين‌الدوله». سپس «سفرنامه آمبروسيو كنتاريني» را در سال 1349 به عبدالرحيم جعفري سپرد و در موسسه انتشارات اميركبير منتشر شد. آثار بعدي‌اش نيز، «اسناد مربوط به روابط تاريخي ايران و جمهوري ونيز» (دانشگاه تهران، 1352)، «اميركبير و دارالفنون: مجموعه خطابه‌هاي ايراد شده در كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران» (دانشگاه تهران، بهمن 1354)، «سه سفرنامه؛ هرات، مرو، مشهد» (توس، 1356)، «مجموعه اسناد و مدارك فرخ‌خان امين‌الدوله» (دانشگاه تهران، 1358)، «سفرنامه خراسان و كرمانِ» غلام‌حسين‌خان افضل‌الملك (توس، 1358)، «خراسان و سيستان: سفرنامه كلنل چارلز ادواردييت به ايران و افغانستان» (يزدان، 1365)، «سفرنامه‌هاي سهام‌الدوله بجنوردي» (علمي و فرهنگي، 1374) و «اسناد تاريخي خاندان غفاري (جلد سوم) » به‌همراه ايرج افشار (بنياد موقوفات افشار، 1389) بودند. همچنين در همه اين سال‌‎ها به‌سبب همان مفارقت با افشار، يكي از نويسندگان نسبتا ثابت دو مجله راهنمای كتاب و آينده و نشريات ديگري چون يغما، فرهنگ ايران‌زمين و دانشكده (وابسته به كتابخانه مركزي دانشگاه تهران) بود و مقالات ارزنده‌ای در آنها به چاپ رساند كه يكي از مهم‌ترين‌هايشان، «دو سفرنامه كلات» (فرهنگ ايران‌زمين، 1361) بود. روشني اگرچه خان‌زاده بود و پدرش، محمد ابراهيم‌خان، حاكم شيروان و قوچان و اسفراين و رييس ايل زعفرانلو، اما خود نهايت خضوع و خشوع را داشت. سال‌هاي متمادي، منزلش در شهرك اكباتان، محمل حضور كساني چون ايرج افشار، منوچهر ستوده، محمدتقي دانش‌پژوه، عباس زرياب خويي، حسين محبوبي‌اردكاني و فتح‌الله‌ مجتبايي بود. نگارنده تنها يك‌بار به محضرش شتافتم؛ حدود يك‌دهه پيش و براي يادداشتي جهت انتشار در يادنامه عبدالرحيم جعفري. به گرمي پذيرايم شد و مطلبي نوشت به‌غايت خواندني درباره «سفرنامه آمبروسيو كنتاريني» كه خوشبختانه پس از 53 سال، با اجازه خودش، در سال 1402 دوباره به طبع رسيد. قامتي رشيد و صدايي رسا و حافظه‌اي دقيق داشت و تا همين اواخر عمر، با وجود شكستگي پاهايش و دشواري در راه‌رفتن، كتابخانه‌اش، مأمن امن او بود و مطالعه جزء جدايي‌ناپذير زيست روزانه‌اش. سخت دل‌بسته و وابسته سرزمين خود، خراسان بود و قاطبه آثاري كه قلمي كرد، عموما يا خصوصا نسبتي و ارتباطي با آن ديار داشت و نوعي اداي دِين بود. بزرگ‌منشى، ايران‌دوستى، فرهنگ‌پرورى، نوع‌دوستى و تواضع، از ويژگي‌هاي اخلاقى بارز اين خراسان‌شناسِ بي‌مانند و البته بي‌هياهو بود اما از محافل و مجالس و بزرگداشت‌ها و مصاحبه‌هاي مطبوعاتي پرهيز داشت و درد و دريغ كه قدرش دانسته نشد و آنگونه كه بايد و شايد خاطراتش ثبت و ضبط نشد.

روزنامه‌نگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون