گزارش «اعتماد» از متن و حواشي جشنواره كن 2025
فيلمهاي خوبي كه طلايي نيستند
لادن موسوي
هفته اول جشنواره تمام شده است و از نيمه راه گذشتهايم. نميدانم به دليل شلوغ بودن سرمان و سپري كردن روزهاي آفتابي در سالنهاي تاريك سينما و شبهاي تاريك، در روشنايي چراغ براي نوشتن مطالبمان است كه روزهاي جشنواره آنقدر سريع جلو ميروند يا به دليل عشق و علاقهمان به فيلم و سينما؟ هر آنچه كه هست، اولين هفته جشنواره مثل برق و باد گذشت… اما جداي از فيلم ديدن و نوشتن از اين فيلمها، يكي از جذابيتهاي كن براي ما خبرنگاران و منتقدين، جر و بحثهاي بعد از ديدن فيلمهاست. وقتي كه در يكي از سالنها يا تراسي كه به خبرنگاران اختصاص داده شده، از روزنامهها و مجلات مختلف، از كشور و مليتها و مذهبهاي مختلف، دور هم جمع ميشويم و درباره فيلمي كه ديدهايم حرف ميزنيم و بحث ميكنيم. در اين جور مواقع حتي لازم نيست كه همديگر را از قبل بشناسيم. هر كسي از راه ميرسد و چيزي ميگويد و بدون سعي در قانع كردن همديگر، از چراي دوست داشتن يا نداشتن فيلم ميگوييم. بسيار كم پيش ميآيد كه همگي بر روي فيلمي توافق داشته باشيم اما گاهگداري حتي اين اتفاق نادر هم پيش ميآيد. يكي از نمونههاي اين توافق فيلم «پارازيت» ساخته «بونگ جون-وو»، محصول كشور كره بود كه همه را راضي كرد و البته نخل طلاي آن سال كن (سال ۲۰۱۹) را از آن خود كرد. اما فكر نكنيد كه فيلمي كه همه منتقدين را راضي ميكند، حتما برنده از ميدان مسابقه بيرون ميآيد. گاهي دقيقا خلاف اين اتفاق هم ميافتد. هيچوقت يادم نميرود كه 9 سال پيش (جشنواره كن ۲۰۱۶) براي فيلم «توني اردمن» ساخته «مارن آده»، فيلمساز آلماني، چه اتفاقي افتاد. آن سال هم همه موافق بوديم كه اين فيلم بهترين جشنواره و لايق نخل طلاست. فيلمي كه در مجله «اسكرين» كه به فيلمهاي هر سال بخش مسابقه از نگاه چندين منتقد بزرگ از اقصي نقاط دنيا، نمره ميدهد، با اختلاف بهترين نمره را داشت و جايزه «فيپرچي» كه جايزه بهترين فيلم از نگاه منتقدين است را هم دريافت كرد. در آخر اما «توني اردمن» بدون حتي كوچكترين جايزهاي جشنواره را ترك كرد تا همه ما متحير بر جا بمانيم كه چگونه سليقهمان آنقدر با هيات داوران كه آن سال «جرج ميلر»، فيلمساز استراليايي، رياستش را بر عهده داشت ميتواند تفاوت داشته باشد… همه اينها را گفتم كه بگويم نظرات و سليقهها متفاوتند و همين هم از جذابيتهاي سينماست. بنابراين نظرات و نقدهايي كه هر خبرنگار و منتقدي مينويسد كاملا شخصي است و خوب و بد مطلقي وجود ندارد. امسال و تا اينجاي كار كه نيمي از جشنواره گذشته است اما هنوز هيچ فيلمي نتوانسته خبرنگاران و منتقدين را متفق القول كند. من و منتقدين مجله اسكرين اما تا به اينجاي كار با هم موافقيم، چون از نظر آنها هم تا به اينجاي كار، بهترين فيلم جشنواره «دو دادستان» (با نمره ۳/۱ از ۵) بوده است. فيلمي كه همان اول كار برايتان از آن نوشتم. بعد از اين فيلم «صداي افتادن» (با نمره ۲/۸) در رتبه دوم است و «موج نو» و «مامور مخفي» (كه امروز برايتان از آن مينويسم) با نمره ۲/۷رتبه سوم را بهطور مشترك به خود اختصاص دادهاند. راستش را بخواهيد اما در ته دلم خوشحالم كه هنوز فيلمي كه همه را راضي كند به نمايش درنيامده چون دو فيلم ايراني حاضر در بخش مسابقه، هنوز هيچ كدام به نمايش در نيامدهاند…
حالا اما ميخواهم برايتان از سه فيلم ديگر حاضر در بخش مسابقه بنويسم كه هر سه به نظرم خوب بودند اما هيچ كدام نتوانستند از نظر من لايق نخل طلاي امسال باشند.
«رنوار» - چي هاياكاوا
فيلم «رنوآر» داستان «فوكي»، دختر ۱۱ سالهاي در توكيوي دهه ۱۹۸۰ را روايت ميكند كه با بيماري لاعلاج پدرش و فشارهاي زندگي خانوادگي مواجه است. او در تلاش است تا با واقعيتهاي تلخ زندگي كنار بيايد و مسير رشد و بلوغ را به تنهايي پيدا كند… اين فيلم ژاپني، ساختهاي شاعرانه، آرام و وسواسي درباره غم و گناه، است، بدون اينكه زياد از حد احساساتي شود. داستان با ريتمي كند آغاز ميشود و به آرامي جلو ميرود و با گذشت زمان و به تدريج، جذاب و جذابتر ميشود. اين فيلم تصويري همدلانه از دوران كودكي را درجامعهاي كه با مشكلات فراواني از جمله مشكلات اخلاقي و مخصوصا تنهايي و فشار آن روبه رو است به ما نشان ميدهد. «يويي سوزوكي» يازده ساله كه نقش اصلي فيلم را بازي ميكند، زيباست و با بازي دلنشينش همه را با خود همراه ميكند. فيلم «رنوار» را دوست داشتم اما كندي اوليه آن و پايانبندي دو سه مرحلهايش دو مشكل من با اين فيلم است. با كندي اوليه آن ميتوانم كنار بيايم اما با سه پايان بندياش كمتر.در آخر فيلم، انگار سه سكانش پشت سر هم وجود دارند كه هر كدام به تنهايي ميتوانستند سكانس آخر اين فيلم باشند، اما حضور هر سه در پشت هم، سر درگممان ميكند كه چرا فيلم سهبار تمام ميشود! منتقدين مجله «اسكرين» از اين فيلم اما خيلي خوششان نيامده و به آن نمره ۲/۵ دادهاند.
«مامور مخفي» – كلبر مندونسا فيليو
در سال ۱۹۷۷، «مارسلو»، متخصص فناوري، از گذشتهاي مرموز فرار ميكند و به زادگاهش «رسيف» بازميگردد. او در جستوجوي آرامش و ساختن زندگي جديد با پسر كوچكش است، اما بهزودي متوجه ميشود كه اين شهر كوچك، در دوران ديكتاتوري نظامي و خفقان آن زمان، مكاني امن براي زندگي نيست… اين فيلم كه محصول كشور برزيل است، فيلمي شخصي است كه به دوران تاريك ديكتاتوري نظامي برزيل ميپردازد. «كلبر مندونسا فيليو» كه قبلا خودش منتقد فيلم بوده است، در آخرين ساختهاش، اين فيلم دو ساعت و چهل دقيقهاي، به بررسي مقاومت، نقش هويت در زندگي انسان و تاريخ پنهان كشورش ميپردازد. در اين فيلم خوش تصوير، كه در آن رنگهاي زنده و گرم غالبند، ميتوانيم خلق و خوي مردم برزيل و مناظر زيبايي از اين كشور ببينيم. شخصيتهاي فيلم تعمدا اغراقآميزند و صحنههايي مانند پاي قطعشدهاي در شكم كوسه يا تير خوردن پليسان، فضايي كارتوني و در عين حال تأملبرانگيز ايجاد ميكنند. «مامور مخفي» را با تركيب داستاني سياسي، ساختار روايي غيرمتعارف و بازيهاي قدرتمند، شايد بتوان يكي از آثار برجسته سينماي برزيل در سالهاي اخير محسوب كرد. پيام عميق و كارگرداني خوب اين فيلم، تجربهاي جذاب را براي تماشاگر رقم ميزند. اين فيلم اما ساختاري نامنسجم دارد كه با اينكه خواسته كارگردان بوده تا پيچيدگيهاي دوران ديكتاتوري نظامي در برزيل را نشان دهد، مرا اما تا حدي از فيلم به بيرون كشيد و خسته كرد. «مامور مخفي» همانطور كه بالاتر گفتم، تا به اينجاي كار با نمره ۲/۷ از منتقدين مجله «اسكرين» توانسته در كنار «موج نو» رتبه سوم بهترين فيلم را كسب كند. راستش «مامور مخفي» را براي يك روز تعطيل، وقتي در خانه روي كاناپهتان نشستهايد، يا در روزي تابستاني، در سينمايي سر باز حتما توصيه ميكنم. اما اگر سوالتان اين است كه «مامور مخفي» لايق بردن نخل طلاي امسال جشنواره كن است، جوابم قطعا منفي است.
«عقابهاي جمهوري» - طارق صالح
«جورج فهمي»، بازيگر مشهورمصري است كه به فرعون صحنهها معروف است. او ناگهان مورد غضب مقامات قرار ميگيرد و براي نجات موقعيت خود، مجبور ميشود تا تحت فشار نقش رييسجمهور السيسي را در فيلمي تبليغاتي (پروپاگاندا) براي دولت بازي كند. «جورج» بهتدريج وارد دايره قدرت ميشود و با همسر مرموز وزير دفاع كشور، رابطهاي پنهاني را آغاز ميكند. او بهطور ناخواسته وارد بازي خطرناك سياست ميشود … «عقابهاي جمهوري» آخرين ساخته «طارق صالح» كارگردان سوئدي، داستاني درباره فشارهاي سياسي و شخصي است كه يك بازيگر را به مرز فروپاشي ميرسانند. «طارق صالح» كه مادرش سوئدي و پدرش مصري هستند، با اين فيلم، سهگانه (تريلوژي) خود بر روي «قاهره» را به اتمام رساند. او اولين فيلم اين تريلوژي «قاهره محرمانه» را در سال ۲۰۱۷ ساخت. «صالح» با دومين فيلم خود از اين سري «توطئه در قاهره» (پسري از بهشت) در سال ۲۰۲۲ (كه از آن برايتان نوشته بودم) توانست جايزه بهترين سناريوي جشنواره كن را از آن خود كند. او امسال با «عقابهاي جمهوري» اين سهگانه را كامل كرد. «طارق صالح» كه در هر سه اين فيلمها بهطور مستقيم به سيستم و دولت مصر حمله ميكند، ديگر نميتواند به مصر سفر كند. حضور او در مصر مساوي با بازداشت فوري او خواهد بود. و البته هيچ كدام از اين سه فيلم هم حق نمايش در مصر را ندارند… «صالح» اين آخرين فيلم خود را هم به مانند «توطئه در قاهره» در خارج از مصر ساخته و قاهره را در خارج از قاهره بازسازي كرده است. او در اين آخرين ساخته خود داستاني تيره و پرتنش را روايت ميكند كه «فارس فارس» در نقش «جورج فهمي» در آن خوش درخشيده است. اگرچه اين فيلم به اندازه «توطئه قاهره» درخشان نيست، اما همچنان تماشاگر را شگفتزده ميكند. فيلم بهخوبي تضاد بين هنر و قدرت را به تصوير ميكشد و نشان ميدهد كه چگونه يك هنرمند ميتواند در دام سياست گرفتار شود و تحت فشارهاي سياسي و شخصي، دست به تصميماتي خطرناك بزند. براي كساني كه تجربه زندگي در سايه ديكتاتورهايي اينچنيني را دارند، داستان اين فيلم تجربهاي آشناست. جايي كه حرف زدن برعليه نظام مجاز نيست، از حقيقت نبايد گفت، از سايه خود بايد ترسيد، دروغ گفتن لازمه زنده ماندن است و زور حرف اول را ميزند... «عقابهاي جمهوري» تمام عناصر يك تريلر سياسي موفق را دارد: بازيگراني قوي، داستاني جذاب و موضوعي حساس. اما فيلم در اجرا دچار مشكل است چون نميداند كه ميخواهد كمدي باشد يا درام يا تريلر. اين عدم تمركز باعث ميشود كه تماشاگر سردرگم شود كه آخر سر با چه فيلمي روبه روست. از طرف ديگر ديالوگها و اتفاقات گاه گلدرشتند و توي ذوق ميزنند. داستانهاي كوچكي هم در فيلم (مثل مشكل ديني «جورج» كه حق طلاق از زنش را ندارد) مطرح شده و سپس در هوا ول ميشوند و ديگر كسي به سراغشان نميرود… اين مشكلات داستاني باعث شدهاند كه «عقابهاي جمهوري» با وجود موضوع جذاب و نگاه تيزبينانهاش نتواند بيشتر از اين توجهها را به خود جلب كند.
امروز بالاخره نوبت سينماي ايران است و نمايش اولين فيلمش. «يك تصادف ساده» ساخته كارگردان بزرگ كشورمان «جعفر پناهي» امروز در سالن اصلي كاخ جشنواره «لويي لوميير» به نمايش در ميآيد. حتما از اين نمايش، استقبال تماشاگران و منتقدين و خود فيلم برايتان خواهم نوشت.