• 1404 شنبه 3 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6051 -
  • 1404 شنبه 3 خرداد

روش تاريخي- انتقادي در نقد كتاب مقدس در گفت‌وگو با ليلا هوشنگي استاد دانشگاه الزهرا (س)

حقيقت نمي‌تواند در تضاد با حقيقت باشد

محسن آزموده

در نگاه عموم وقتي از نقد و انتقاد سخن به ميان ‌مي‌آيد معمولا نگرشي منفي و سلبي به ذهن متبادر مي‌شود. در نگاه سنتي، هرگاه سخن از يك متن در ميان باشد، نقد آن به معناي رديه نوشتن بر آن است. روش تاريخي-انتقادي در نقد كتاب مقدس اما به اين معنا نيست و چنان كه ليلا هوشنگي در مقدمه كتابي به همين نام نوشته، هدف از آن لزوما رد مرجعيت ديني و الاهياتي آن نيست، بلكه محققان با اين روش مي‌خواهند بدون نگرشي الزاما منفي، خوانشي دقيق يا تحليلي نو از متن مقدس ارايه دهند. كتاب «روش تاريخي-انتقادي در نقد كتاب مقدس» نوشته ادگار كرنتز به تازگي با ترجمه مشترك فاطمه صبايي و زهرا جعفري‎پناه به همت نشر كرگدن منتشر شده است. اين ترجمه تحت نظارت دكتر ليلا هوشنگي دانشيار اديان و عرفان دانشگاه الزهرا (س) انجام شده و ايشان به عنوان ويراستار ترجمه، پيشگفتاري بر اين كتاب نوشته‌اند. به اين مناسبت و براي آشنايي با اين كتاب با او به گفت‌وگو نشستيم.

‌در ابتدا براي مخاطبان كمتر آشنا و ناآشنا بفرماييد منظور از تعبير «نقد» در اصطلاح «نقد كتاب مقدس» چيست؟

با سلام و سپاس از دعوت شما براي اين گفت‌وگو، نكته نخست درباره اصطلاحِ نقد اين است كه ما اغلب در كاربرد اوليه، نقد را در خصوص سخنان ديگران و در قالب شفاهي تصور مي‌كنيم و مراد از آن را ذكر نكات منفي بحث و موارد متناقض و نكات دال بر ضعف در سخنان و حتي گاهي به يافتن خطايي در خودِ سخنران و گوينده در نظر مي‌گيريم. اما وقتي درباره نقدِ متن صحبت مي‌كنيم با توجه به پيشينه آن در مباحث علمي و روشمند، اين نقد داراي مراحلي است كه گام به گام انجام مي‌شود و در اينجا بهتر است با مثال پيش برويم. در مرحله نخستِ نقد متن بايد بررسي شود كه آيا اين متن به نويسنده قابل انتساب است. فرض بگيريد معلمي برگه دانش‌آموزي را بخواهد تصحيح كند، صحت انتساب اين نوشته به دانش‌آموز اولين قدم در نقد اين متن محسوب مي‌شود، براي مثال خطِ او و شكل نوشتار را مي‌سنجند . در مرحله دوم، بحث سبك نگارش است كه آيا اين دانش‌آموز مي‌تواند در پايه مورد نظر مثلا كلاس دوم در اين سطح بنويسد و اين مفاهيم و واژگان يا جمله‌بندي‌ها را مي‌توان به او نسبت داد. سومين مرحله، بررسي موقعيت تاريخي و امكان انتساب اين متن به آن دوره مورد نظراست؛ مثلا آيا در قرن اول ميلادي اصلا مفاهيمي در حوزه مسيح‌شناسي يا تثليث مطرح شده بود كه حال با دقت در كاربرد واژگان اين متن را بتوان متعلق به آن دوره دانست؛ اين مورد درباره نقد اناجيل چهارگانه و روايت آن بسيار مورد توجه بوده است. در مرحله بعدي است كه به نقد خود محتوا از نظر عقلي و نقلي و نيز فلسفي يا علمي پرداخته مي‌شود. دست آخر، در فهم يك متن يا قطعه‌اي از متن با توجه به سياق كلي و زمينه‌اي كه متن در آن ظهور يافته، متن مكتوب مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد، به تعبيري ديگر سنجش شرايط مكاني و زماني نويسنده از لابلاي متن.

زماني كه بحث از متون مقدس scriptures طرح مي‌شود جايگاهِ نقد بسيار چالشي مي‌شود به ويژه درسنت‌هاي‌ديني متن‌محور مانند يهوديت، مسيحيت و اسلام. به سبب نقد متون مقدس، ديدگاه‌هاي مختلفي نسبت به متن پديد مي‌آيد و همين ملاك و معياري مي‌شود براي مكاتب مختلف جديد درباره مسيحيت و كتاب مقدس. تبعا كليساهاي مختلف نيز به واسطه تلقي‌هاي متفاوت نسبت به كتاب مقدس مواضعي مختلف دارند و همين امر سبب شده فرقه‌ها يا به تعبير مسيحيان كليساهاي متعددي هم شكل بگيرند.

در سنت اسلامي هم براي مثال مي‌توان به بحث حديث و نقد متون و منابع حديثي و نكته تاريخي منع كتابت حديث اشاره كرد. در اين نقادي هم درايت‌‌الحديث را داريم و هم نقد راويان و صحت انتساب به راوي را داريم. در مرحله نخست، بر حسبِ وثاقت راوي دسته‌بندي‌هاي متعددي از احاديث شده است، ولي اصل بحث نقدِ متن راجع به محتواي حديث است كه آيا با قرآن و با عقل همخواني دارد يا در تعارض است و به اين ترتيب احاديث سنجيده و دسته‌بندي مي‌شود. به اين ترتيب، هم‌اكنون مكاتب مختلفي در شناخت اسلام پديد آمده است.

‌وقتي از «روش تاريخي- انتقادي» در نقد كتاب مقدس گفته مي‌شود، اين ذهنيت در مخاطب ايجاد مي‌شود كه گويي «روش‌»هاي ديگري هم در «نقد كتاب مقدس» وجود دارد. به اختصار بفرماييد اين روش‌ها چيست؟

بله روش‌ها بسيار متفاوت و متعدد هستند، اما گاهي هم يك روش را با چند نام در برهه‌هاي مختلف خوانده‌اند براي نمونه خود روش نقد تاريخ را گاهي نقد برتر و گاهي نقد دستوري ناميده‌اند. درباره ديگر روش‌هاي مطرح در نقد متن و نقد كتاب مقدس بايد اشاره كنم كه كرنتز در فصل سوم به بحث از روش‌هاي مختلف پرداخته است. البته قصد ندارد كه اين روش‌ها را به تفصيل معرفي كند، چون در اين باره كتاب‌هاي بسياري نوشته شده است و او قصد ندارد كتاب درسي درباره روش‌ها بنويسد.

يكي از روش‌هاي مهم و قديمي در نقد متن، مطالعات ريشه‌شناسي يا به اصطلاح فقه‌اللغوي است كه به قواعد دستوري تاريخي و واژه‌شناسي مي‌پردازد و براي فهم متوني مثل كتاب مقدس سراغ زبان‌هاي باستاني مي‌رود. البته بايد متذكر شوم كه اين زبانشناسي تاريخي مطالعه‌ايست فراتر از مطالعه‌ صِرفِ معاني واژگان يا تاريخ تحولات لغات يا مطالعه صرف و نحو بلكه براي مطالعه انواع فرم و اهميت و معناي زبان و ادبيات است.

‌درباره انواع نقد چه مي‌توان گفت؟

درباره انواع نقد‌ها به ويژه درباره كتاب مقدس مي‌توان به موارد زير اشاره كرد: نقد متن، نقد منابع، نقد صورت يا فرم، نقد ادبي و نقد علمي اجتماعي . همچنين نقدهاي فمينيستي و آزاد انديشانه و پسا استعماري كه به ديدگاه‌هاي خاص مرتبط است و اين نوع نقدها را نقد ادبي خواننده محور مي‌خوانند. به‌هرروي، هر كدام از اين موارد توضيحات و اهداف خاص خود را دارند. شايد مهم‌ترين مورد نقد ادبي باشد كه متن را به مثابه ادبيات بررسي مي‌كند يعني در ساختار و سبك ادبي متن مطالعه مي‌شود و به واكاوي روايت، موتيف‌ها و شخصيت‌ها مي‌پردازند.براي نمونه از نقدهاي جدي در اناجيل بر اساس اين روش همين است كه آيا اين روايت‌ها به منزله بيوگرافي يا شرح حال هستند يا گزارشي هستند مستند و تاريخي درباره حيات عيسي يا كه بيشتر روايتي هستند مبتني بر بينشي ايماني از نگاه ياران نزديك يا حواريون عيسي. هريك از اين ديدگاه‌ها به فهمي متفاوت از متن اناجيل چهارگانه مي‌انجامد.

همينطور در نقد صورت يا فرم به تحليل سبك‌هاي ادبي يا ژانرها و كاركرد اجتماعي آنها پرداخته مي‌شود. براي مثال درباره تمثيل‌ها، ادعيه يا فرامين حقوقي به عنوان ژانرهاي مختلف تحقيق و مطالعه موردي مي‌شود. از نقدهاي مهم ديگر، نقد علمي اجتماعي است كه به فهم جامعه‌شناسانه يا انسان‌شناسانه از متن در جهان اجتماعي آن مي‌پردازد.

از ديگر روش‌هاي مهم، نقد ساختارگرايانه است كه مي‌توان ذيل آن به صورت جزئي‌تر به نقدهاي مبتني بر نشانه‌شناسي، اسطوره‌شناسي و روايت‌شناسي اشاره كرد. همچنين از نقدهاي روانكاوانه بايد نام برد. به صورت كلي، اين نقدها را درباره همه متون مقدس بنابر شرايط اجتماعي و فرهنگي و اعتقادي در سنت‌هاي ديني مختلف به‌كار بسته‌اند. براي اطلاعات بيشتر درباره اين روش‌ها و نيز كاربست آن در كتاب مقدس و قرآن به كتاب خانم دكتر فاطمه توفيقي ارجاع مي‌دهم با عنوان روش‌هاي مدرن در تفسير متون مقدس.

‌در مقدمه‌اي كه بر كتاب نوشته‎ايد به اختصار درباره دو معناي تاريخ متن مقدس اشاره كرده‌ايد. مراد از تعبير «تاريخي» در اين روش خاص چيست و نقد تاريخي- انتقادي چه ويژگي‎ها و تمايزاتي با ساير روش‎ها دارد؟

درباره تاريخ بايد تاكيد كنم كه اين واژه اساسا بسيار مبهم است، در معناي علم تاريخ نيز نظريه‌هاي مختلف مطرح است كه بهترين كتاب در اين خصوص اثر ‌اي اچ كار است با عنوان تاريخ چيست؟ او در اين كتاب در مقام يك مورخ به طرح و بررسي مهم‌ترين نظريه‌ها پرداخته است. در نگاهي كلي، تاريخ به معناي ساده رويداد‌هاي گذشته است و به معناي دوم، علم تاريخ يعني مطالعه و پژوهش درباره رويدادهاي گذشته كه قاعدتا مبتني بر گزاره‌هاي تاريخي و تحليل آنهاست و البته در اين تحليل از فنون متعددي بهره گرفته مي‌شود از جمله سكه‌شناسي و علم انساب و علم آمار و جز اينها. هر سنت ديني در مواجهه با تاريخ درگير چالش‌هايي بزرگ مي‌شود، مراد ما نگاه جديد به تاريخ است و آن را به مثابه دانشي نوين دانستن كه بايد با بهره‌گيري از روش‌هاي علمي، به نتايجي روشن و دقيق دست يابد.

به‌هرروي، به صورت مختصر هر متن نگاشته شده را دست كم به دو معنا مي‌توان تاريخي دانست: 1- اين متن مي‌تواند درباره تاريخ گزارش كند، به عبارتي ديگر درباره اشخاص، رخدادها و موقعيت‌هاي اجتماعي يا درباره آرا و انديشه‌ها؛ پس اين متن درباره تاريخ است و مي‌توان بر اساس نگاه نقادانه به محتواي متن، به آن شرايط سياسي، اجتماعي يا ديني دوران‌هايي كه در طول آن متن توليد شده دست يافت و درباره آن داوري كرد.2- اين متن مي‌تواند تاريخ خود را داشته باشد يعني تاريخ خودِ متن، ما به آنچه متن مي‌گويد و داستاني كه مي‌گويد كار نداريم بلكه ماجراي كتاب براي ما مهم است: چگونه، چرا، چه وقت، كجا و در چه شرايطي متن يا كتاب مورد بحث پديد آمده است؟ چه كساني آن را پديد آورده‌اند؟ چه عوامل گوناگوني درخاستگاه، شكل‌گيري و تحول آن اثر گذاشته است؟ در الهيات جديد مسيحي، شلاير ماخر شروع‌كننده بحث هرمنوتيك و پايه‌گذار الهيات جديد باور داشت كه هيچ متني نداريم كه متن بشري نباشد زيرا اين متن در تاريخ و بر روي زمين نگاشته شده و تمامي اين موارد نقادانه درباره آن صدق مي‌كند.

‌سابقه و پيشينه روش نقد تاريخي-انتقادي خوانش كتاب مقدس چيست؟

اگر در جهان مسيحيت ماجراي نقد متن را بخواهيم به صورت كلي بررسي كنيم مي‌توان آن را در پنج مرحله دسته‌بندي كرد. در نخستين مرحله مشخصا به صورت سنتي تماما سعي شده تا وحدت اعتقادي و در پي آن نظم و آرامش در كليسا حفظ شود و ديدگاه جزم‌انديشانه غالب باشد؛ به ويژه آنكه در مسيحيت اين وحدت رويه و نظارت بر اعتقادات به پشتوانه قدرت سياسي يعني حكومت ديني به نوعي دوچندان مي‌شد. اما مرحله دوم كه در واقع نخستين ظهور و بروز بحث نقد مدرن هست همزمان با دوره نوزايي يا رنسانس از قرن پانزدهم شروع شد. ماجرا اينگونه بود كه پس از جمع‌آوري نسخه‌هاي خطي و اختراع ماشين چاپ عملا تعداد كافي از نسخه‌ها در اختيار دانشمندان و محققان قرار گرفت به اين ترتيب با آشنايي به زبان‌هاي مختلف و مطالعات متون عبري يوناني و استفاده از روش لغت‌شناسي براي فهم و تفسير كتاب مقدس آغاز شد. لورنسو والا شروع‌كننده مباحث جديد در فهم تاريخي كتاب مقدس بودند. در اين ميان ظهور حركت اصلاح‌طلبانه لوتر در آلمان و نيز ژان كالون در فرانسه و تستوئينگلي در سوييس اين بحث را بسيار گسترش داد. اينان كليسا و سنت كليسايي را داراي مرجعيت ندانستند و پروتستان‌ها، تنها و تنها كتاب مقدس را صاحب مرجعيت دانستند و بدان جايگاهي خاص بخشيدند.

آنچه لوتر در اصلاح كليسا بيان كرد مبتني بر مرجعيت كتاب مقدس و نفي جايگاه كليسا در مقام مرجع نهايي فهم كتاب مقدس بود، او قائل به سه نور بود؛ نور طبيعت، نور فيض و نور جلال. در واقع، درنور طبيعت همان عقل معاش بود انسان به زندگي روزانه‌اش مي‌پردازد. اما نور فيض براي فهم كتاب مقدس است. آنچه لوتر در قالب نور سوم يعني نور جلال مطرح كرد اين بود كه اين نور آينده است، يعني هنگامي كه مسيح رجعت كند مطالبي كه در كتاب مقدس قابل فهم نيست فهميده خواهد شد و اين فهم مبتني است بر اصل ايمان. اين اتكاي مطلق پروتستان‌ها به كتاب مقدس سبب شد تا با شروع نقد تاريخي كتاب مقدس بسي بيش از كاتوليك‌ها به چالش كشيده شوند و درصدد پاسخگويي برآيند.

اما در مرحله سوم كه شك روشمند است با ظهور دكارت و آراي او، در هر آنچه كه مرجعيت داشت از جمله سنت و كليسا شك مطرح شد. همچنين به سبب پيشرفت علم و نتايج روش تجربي به صورت جدي‌تري بسياري از مباحث كتاب مقدس به چالش كشيده شد. از يك سو، در بحث ستاره‌شناسي و نجوم كوپرنيك و كپلر نقد جدي بر هيئت بطلميوسي مطرح كردند. از سويي ديگر، در مباحث علمي جديد فيزيك و مكانيك كه گاليله و نيوتن مطرح كردند اين چالش ادامه يافت. كليسا تمام شبه‌علم ارسطو و ديگر متفكران يونان باستان را مبناي فهم خود از كتاب مقدس قرار داده بود و با هر نگرش نو و روش جديد علمي كه اين فهم و تفسير را بر هم مي‌زد به‌شدت مقابله مي‌كرد.

در واقع اين تغييرات همگي به معناي روش جديد دستيابي به معرفت و تاثير آن بر تفسير كتاب مقدس بود. منازعه ميانه عقل و ايمان از نظر دكارت و سپس اسپينوزا به اوج خود رسيد. اسپينوزا گفت حقيقت نمي‌تواند در تضاد با حقيقت باشد، پس فهم كتاب مقدس مشروط است به عقل و بايد مطابق با آن باشد، اما همچنان كليسا تاكيد داشت كتاب مقدس مبناي معرفت است.

مرحله بعدي كه ظهور نقد تاريخي بود در دوره روشنگري رخ داد و مرحله آخر به كارگيري روش تاريخي در فاصله سال‌هاي ۱۸۲۰ تا ۱۹۲۰ بود. كتاب كرنتز، به تفصيل تمامي مباحث اين دو دوره با بياني شيوا و نسبتا ساده به دست داده است.

‌متن مقدس از ديد معتقدين به آن معمولا متني فراتاريخي و حاوي مضاميني فرازماني و فرامكاني است. با اين مفروض آيا رويكرد تاريخي به متن مقدس نقض غرض و رهزن نيست؟

در واقع اين پرسش ريشه‌اي‌ترين و چالشي‌ترين پرسش مطرح در بحث نقد تاريخي است. همان مفهوم منفي براي نقد را بايد در نگرشي سراغ گرفت كه مبتني بر معرفت‌شناسي جديد است. در اين نگرش فلسفي قائلند تمام حوادثي كه در اين دنيا رخ مي‌دهد با هم قابل مقايسه‌اند، زيرا اين حوادث همه با هم سنخيت دارند و از يك نوع‌اند. در اين عالم كه مجموعه واحدي است، ميان حوادث رابطه علي و معلولي برقرار است. نكته آخر اينكه ارتباط ميان حوادث زوال‌ناپذير است و ضرورت دارد. به اين ترتيب، ديويد هيوم با رد صريح و قاطع معجزات بيان كرد كه در واقع ميان نقل و روايتِ وقوع معجزات با اعتقاد به وقوع آن خلط شده است. اين نگاه نقادانه تيغ تيز نقد تاريخي است كه به سراغ متن مقدس آمده و به همين سبب است كه در جهان مسيحيت نيز اولين كتاب‌هايي كه در نقد كتاب مقدس نوشته شد بسيار موج ايجاد ‌كرد و با مخالفت‌هاي شديد مواجه ‌شد. به گونه‌اي كه كساني مثل لسينگ و شوايتسر نيز كتاب خود را در نقد متن مقدس پس از مرگشان بود كه به چاپ ‌رسانده‌اند. اما پس از چالش‌هاي فراوان پذيرفته شد كه متن عهدين مثل همه متون بايد نقد شود و به اين ترتيب مفاهيم فراتاريخي، فرازماني و فرامكاني بودن ديگر در نگاه مدرن و از دوره روشنگري به چالشي جدي كشيده شد.

‌مهم‌ترين دستاوردها و نتايج نقد تاريخي-انتقادي متن مقدس چه بوده است؟

سوال دقيق و مهمي است و در اين كتاب، ادگار كرنتز در فصلي با عنوان پيش فرض‌ها و دستاوردها، مفصل بدان پرداخته است. او مي‌نويسد نتايج حاصل از اين روش به‌شدت به استفاده از اين روش اعتبار مي‌بخشد. همه ابزارهاي پژوهشي را اين پژوهشگران انتقادي فراهم كردند از جمله دستور زبان واژگان زبان‌هاي مختلف باستاني و كلاسيك، كشف الآيات و فرهنگ‌هاي الهياتي. اين آثار مقدماتي، ابزارهايي را براي تمام مفسران فراهم كرده تا ترجمه‌هايي دقيق و انتقادي را پديد بياورند. محققان با استفاده از روش‌هاي علمي باستان‌شناسي تمام راه‌هاي اشتباه پيشين راتوانسته‌اند تصحيح كنند. به‌واسطه مطالعه بستر جغرافيايي و تاريخي نور تازه‌اي به تاريخ حيات قوم بني‌اسراييل و كليساي اوليه و نيز فرهنگ‌هاي خاور نزديك تابانده شده است.

به اين ترتيب، به نظر كرنتز ما درك بهتري از كتاب مقدس و سير تاريخ كتاب مقدس يافته‌ايم. همچنين با پذيرش ويژگي زمانمند يا تاريخي بودن كتاب مقدس مي‌توانيم بخش‌هاي مساله‌ساز و معضل‌دار آن را همدلانه‌تر بفهميم. به نظر كرنز اين نقد تاريخي روشي است كه خود را اصلاح مي‌كند و ما را از اينكه خودسرانه، وقايع و نظريات تندروِ نامعقول را بازسازي كنيم دور مي‌سازد. علاوه بر اين، روش مذكور در بينش الهياتي تغييرات مهمي را در پي داشته است و مايه بازانديشي در ماهيت متون مقدس و مفاهيم اصلي الهيات و پيدايش شاخه‌هاي الهيات جديد شده است. به عبارت ديگر نقد تاريخي براي متالهان روشن ساخته است كه همه‌چيز نسبي است، اما ايمان نيازمند يقين است. به اين ترتيب بايد به ماهيت حقيقي ايمان دست يافت: حقيقتي وجود دارد كه نبايد با دلايل تاريخي ارايه شود؛ اين ديدگاه منتقد مومن است.

‌آيا اين روش را مي‌توان براي خوانش ساير متون مقدس در ديگر اديان نيز به كار گرفت؟

درباره پرسش شما بايد توضيح بدهم كه عملا آنچه در جهان مسيحيت رخ داد، تماما بر يهوديت هم اثر گذاشت. زيرا كه در عهدين، بخش نخست يعني عهد عتيق كه نامگذاري مسيحيان است، عملا همان كتاب مقدس عبري يهوديان در اين ماجرا نقد شد.البته پيش از شروع جريان نقد تاريخي در دوره روشنگري، مواردي از دوره ابن عزرا، حدود قرن 13 ميلادي و سپس اسپينوزا در قرن 17 ميلادي شروع شده بود، اما به صورت جدي در دوره اخير عملا يهوديان نيز درگير روش نقد تاريخي شده‌اند.

در سنت اسلامي و بحث از قرآن مي‌توانيم به كاري كه تئودور نولدكه، محقق آلماني در قرن بيستم با عنوان تاريخ قرآن شروع كرد و شاگردانش آن را ادامه دادند و كتاب را تكميل كردند اشاره كنم. اما اين روند ماجراي خود را دارد. در ايران همكاران فاضلم آقاي مرتضي كريمي‌نيا و مهرداد عباسي و محققان ديگر اين ديدگاه را درباره قرآن پيگيري مي‌كنند و آثار مختلفي ترجمه و تاليف شده است كه بدان‌ها ارجاع مي‌دهم.

درباره حديث، كساني چون گلد سيهر اين نگاه نقادانه را به كار بردند و تا حال حاضر آثار بسيار متعددي نگاشته شده است. به‌طور كلي، تغيير نگرش است كه به پيدايش روش جديد منجر مي‌شود و در اين روش جديد آنچه در هر سنتي رخ مي‌دهد بسته به سياق و بستر آن متفاوت است. در جهان اسلام اين روش، نتايج و دستاوردهاي آن در حوزه‌هاي مختلف مطالعات اسلامي، مطالعات قرآن و حديث به صورت جدي در حال پيگيري است.

‌مختصري هم درباره كتاب و نويسنده بفرماييد. نخست بفرماييد نويسنده اين كتاب كيست؟

كتاب حاضر در مجموعه آثار كرنتز و به‌طور كلي در ميان آثار مربوط به روش تاريخي-انتقادي چه جايگاهي دارد؟

ادگار كرنتز متولد ميشيگان در سال 1928، استاد و محقق در الاهيات مسيحي، شاخه لوتري بود.وي در امريكا تحصيل كرد و سال‌ها پس از اخذ دكتري در رشته مطالعات كلاسيك در دانشگاه واشنگتن مشغول به تدريس در دانشگاه‌ها و مدارس الاهياتي متعددي بود. كرنتز همچنين از سال 1957 در مقام كشيش در كليساهاي مختلف ميسوري به وعظ و فعاليت‌هاي تبليغي مشغول بود. علاقه‌مندي كرنتز به بحث روش تاريخي- انتقادي به سال 1963 بازمي‌گردد كه دوره مطالعاتي را در توبينگن آلمان نزد ارنست كازمان گذراند، كازمان به وي آموخت كه چگونه مي‌توان ديدگاه كليساي لوتري را با تفسير راديكال از عهد جديد تركيب كرد. به اين ترتيب مهم‌ترين اثر كرنتز، روش تاريخي- انتقادي در سال 1975 به چاپ رسيد. او سال 2021، در 93 سالگي، در روز 31 اكتبر كه مناسبت مهمي در كليساي اصلاحگر به شمار مي‌آيد از دنيا رفت. برخي بر اين نظرند وفات او در اين روز به نوعي نمودي است از حيات وي و شهرتش در پايبندي به كليساي لوتري و تلاش مستمر در پيشبرد اصلاحات در كليسا.

گفتني است كرنتز از سال 1971 در باستانشناسي هم تلاش‌هاي گسترده‌اي را آغاز كرد، وي در مناطق متعددي كه مرتبط با گزارش عهد جديد است، فلسطين و به ويژه شهر اورشليم، مشغول به كار باستانشناس بود - يك فرزندش متولد بيت‌لحم است. همچنين در مقام عضو كميته فدراسيون جهاني مطالعات لوتري به كشورهاي متعددي سفر كرده است: برزيل، آلمان شرقي، مجارستان، فيليپين، سوئد و سوييس.تحصيلات ادگار كرنتز سبب شد تا او از دانشي فراگير و عميق برخوردار شود. همچنين آشنايي وي با فلسفه يوناني و رومي و با فرهنگ مديترانه‌اي در كنار يافته‌هاي باستان‌شناسانه و نيز پايبندي وي به ارايه وعظ و خطابه در كليسا و برگزاري شعائر مسيحي كه به‌طور مستمر عهده‌دار بود، باعث شد تا تفسير وي از متون مقدس حاكي از دركي ژرف و برخوردار از بينش‌هايي خاص باشد. او مقالات متعددي درباره تفسير كتاب مقدس، كتابشناسي منابع و مآخذ تخصصي در حوزه مسيحيت و نيز يافته‌هاي باستان شناسانه نگاشته است. از جمله مقالات مهم وي، « كلام حيات‌بخش: بُرنده‌تر از هر شمشير دو دم » است. اما اين تك‌نگاري از مهم‌ترين آثار خود وي است و از جمله آثار كلاسيك در اين حوزه مطالعاتي.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون