• 1404 شنبه 10 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6056 -
  • 1404 پنج‌شنبه 8 خرداد

بيژن عبدالكريمي مذاكرات ايران و امريكا را از منظر فلسفي بررسي مي‌كند

اگر امریکا قصد توافق دارد چرا تحریم‌ها را بیشتر می‌کند

مهدي بيك‌اوغلي

به اعتقاد بسياري از تحليلگران، توافق مانند يك سكه است كه يك روي آن را توافق بيروني با غرب و روي ديگر آن توافق در داخل با مردم، رسانه‌ها و نخبگان است. به اعتقاد اين دست از تحليلگران توجه و تمركز بيش از اندازه به مقوله توافق در خارج نبايد نظام سياسي را از اهميت دستيابي به تعامل، آشتي و توافق داخلي غافل كند. توسعه فعاليت‌هاي مدني، آزادي رسانه‌ها، گسترش فعاليت‌هاي حزبي و البته پاسخ به مطالبات مردم در داخل آن بخش از ضرورت‌هايي است كه نظام سياسي در سطح داخلي بايد به آنها توجه كند. بيژن عبدالكريمي اما پا را فراتر گذاشته و از ارتباط متقابل داخلي ميان حاكميت و مردم و نخبگان مي‌گويد. به اعتقاد اين تحليلگر امر فلسفه، روشنفكران داخلي بيش از اندازه فشار را متوجه نظام سياسي مي‌كنند، بدون اينكه توجه كنند به همان اندازه كه ايران در مواجهه با طرف مقابل بايد از خود انعطاف نشان داده و تغيير كند، امريكا و كشورهاي غربي نيز بايد تن به اين تحول و تغيير لاجرم بدهند. به اعتقاد عبدالكريمي مقاومت همچنان تنها مسير پيش روي ايران است كه مي‌تواند كشور را در مسير رشد به اهدافش برساند. اين استاد فلسفه در گفت‌وگو با «اعتماد» روايت خاص خود از مذاكرات، توسعه و وضعيت نظام سياسي در افق پيش رو را ارائه مي‌كند.

 

از منظر تاريخي و فلسفي مذاكرات ايران و امريكا را در اين هنگامه چگونه مي‌توان تفسير و تحليل كرد؟ رويكرد نظام سياسي ايران و دولت در پيگيري اين مذاكرات دوجانبه را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

معتقدم دستگاه ديپلماسي، دولت و حاكميت ايران، سياست خوبي را در آغاز مذاكرات با امريكا آغاز كرد، چراكه غرب و امريكا مي‌خواستند وانمود كنند كه ايران اهل مذاكره نيست؛ در واقع ايران با پذيرش مذاكره دوجانبه غيرمستقيم با امريكا غرب و ترامپ را خلع سلاح كرد. آنها اميدوار بودند ايران بگويد مذاكره نمي‌كند تا مهياي حمله به ايران شوند. اما دستگاه ديپلماسي كشور هوشمندانه مذاكره كرد. اما واقعيت آن است كه امريكايي‌ها قابل اعتماد نيستند و بعيد است مذاكره به نتيجه مورد نظر ايران برسد.

به هر حال ايران در راستاي منافع خود مذاكراتي را آغاز كرده و تلاش مي‌كند منافع ملي خود را محقق كند.

اصولا برخورد امريكا با كشورهايي مانند ايران متكبرانه است. توافق از نظر امريكايي‌ها، يعني اينكه هر آنچه امريكا مي‌گويد، بپذيريم. بعد هم ما را با خاك يكسان مي‌كند. او تسليم مطلق مي‌خواهد. مساله او جمهوري اسلامي نيست، بلكه مشكل او ايران خودآگاه است. براي مذاكره و دستيابي به توافق عادلانه دو طرف بايد تغيير رفتار بدهند. اما نخبگان و روشنفكران ايراني فقط از حاكميت ايران و گفتمان انقلاب، تغيير رفتار را طلب مي‌كنند. گويي از امريكا و ترامپ نمي‌توان توقع تغيير رفتار داشت. اما براي توافق، دو سوي يك معادله بايد تغيير كنند.

اساسا بحث تغيير رفتار نيست، بحث بر سر يافتن نقاط مشترك براي رسيدن به يك درك مشترك جهت توافق است. دولت مي‌خواهد تحريم‌ها را رفع كرده يا كاهش بدهد، آرمان تغيير امريكا كمي فانتزي‌بافي نيست؟

اساسا ترامپ نمي‌تواند تحريم‌ها را بردارد. تحريم‌ها را كنگره تصويب كرده و كنگره بايد رفع كند.

اما نمي‌توان انكار كرد كه رييس‌جمهور امريكا نقش ويژه‌اي در كاهش تحريم‌ها مي‌تواند داشته باشد؟

از زماني كه انقلاب كوبا صورت گرفت تا امروز كه كفن فيدل كاسترو در قبر پوسيده، تحريم‌ها عليه كوبا برداشته نشده است. كنگره امريكا كنگره‌اي است كه وقتي نتانياهو 50دقيقه سخنراني كرد؛ نمايندگان 52 بار به احترام او دست زده و ايستاده او را تشويق كردند. چنين كنگره‌اي تحريم‌ها را معلق نمي‌كند. فكر مي‌كنم اگر نخبگان جامعه هوشيارتر نباشند و شرايط كشور را درك نكنند و مدام بر آتش انتظارات غيرواقعي بدمند، ممكن است فشار مضاعفي متوجه كشور شود. پيشنهادم اين است كه همگي تمام قد پشت سر دستگاه ديپلماسي و نيروهاي دفاعي كشور بايستيم. اين‌گونه احتمال تحقق منافع ملي و كاهش فشار بيشتر از تسليم است. من شخصا به اين مذاكرات اميدي ندارم، مگر اينكه امريكا به قدري تشنه دست يافتن به پيروزي ديپلماتيك باشد كه براي تحقق خواسته‌هاي خود تن به توافق با ايران بدهد.

مساله همين است؛ گروهي از تحليلگران معتقدند شرايط تاريخي، سياسي، ژئوپليتيك و ... به گونه‌اي تغيير يافته كه امريكا چاره‌اي جز توافق ندارد. مساله اين است كه ايران بايد از شكاف‌هاي ايجاد شده در نظام تصميم‌سازي‌هاي امريكا نهايت بهره‌برداري را كند.

بعيد نيست كه چنين باشد؛ امريكا در سال‌هاي اخير عقب‌نشيني‌هاي بسياري كرده است. عقب‌نشيني از عراق، افغانستان و...بخش‌هايي از عقب‌نشيني‌هاي امريكاست، اما معتقدم جز مقاومت راهي به سمت صلاح پيش روي ايران نيست.

اما به هر حال ما به فروش نفت، انتقال درآمدهاي حاصل از آن به كشور و حضور در بازارهاي تجاري بين‌المللي نياز داريم. بدون توافق نمي‌توان به اين دستاوردها رسيد.

اينها ابزارهاي فشار نظام جهاني به ماست. هيچ حد يقفي هم ندارد. هر امتيازي به امريكا بدهيم، بيشتر مي‌خواهد. اين‌گونه نيست كه يك جايي توافق شود و امريكا ديگر ما را رها كند. ابتدا مي‌گويد، غني‌سازي صفر شود. بعد مي‌گويد، سايت‌هايتان را تعطيل كنید. مرحله بعد تعطيلي موشك‌هاست. سپس مي‌خواهد الگوهاي اقتصادي مدنظر امريكا در ايران پياده‌سازي شود و...اين چرخه را پاياني نيست. اين تصور كودكانه است كه فكر كنيم جايي نرمش به خرج مي‌دهيم و امريكا ديگر كوتاه مي‌آيد. برعكس به ميزاني كه ايران مقاومت كرده، غرب كوتاه آمده است. هيچ راهي جز مقاومت براي ايران متصور نيست. البته مي‌دانيم كه اين مسير خطراتي بسياري دارد و مردم تحت فشار خواهند بود. اما اگر وحدت و انسجام ملي در برابر غرب شكل بگيرد، اميد است كه از اين بحران‌ها نجات پيدا كنيم.

براي مردمي كه هر روز با مساله معيشت و گراني اجاره و كمبودها دست به گريبان هستند، مفهوم مقاومت بدون اينكه پاياني بر آن متصور باشد، دشوار نيست؟ مردم رفاه و توسعه و كمي برخورداري مي‌خواهند.

دستيابي به اين رفاه توهم و حاصل دستگاه پروپاگانداي غرب است كه اگر ما كوتاه بياييم، ايران بهشت مي‌شود. آنها تا از ما ليبي يا سوريه‌اي نسازند ما را رها نمي‌كنند. اين فضا براي مردم ايران به مراتب دهشتناك‌تر از شرايط فعلي است. مگر مصر كه به ساز آنها رقصيده، توسعه پيدا كرده؟

شما از تعارضات پايان‌ناپذير نظام سياسي ايران و غرب صحبت مي‌كنيد. در شرايطي كه بسياري از كشورها با اين ساختار و اين نظم بين‌الملل فعاليت مي‌كنند، فكر نمي‌كنيد شايد ايراد از درك ساختار ما از نظم بين‌الملل باشد؟

شرايط تاريخي و ژئوپليتيك ما با كشورهاي ديگر قابل مقايسه نيست. كشورهاي ديگر زماني متحد ژئوپليتيك امريكا يا شوروي (روسيه) بودند و در اين چرخه يك جايگاه اقتصادي پيدا كردند. ما هرگز از اين شانس برخوردار نبوديم. حتي زماني كه در دوران پهلوي متحد استراتژيك امريكا بوديم، كمك نكردند تا توسعه را درك كنيم. خودشان نيروگاه‌هاي اتمي به ما فروختند، پول ما را گرفتند.اما نيروگاه‌ها را به ما ندادند، ضمن اينكه پول ما را هم پس ندادند. امروز هم شرايط مناسب براي اينكه در چنين چرخه‌اي قرار بگيريم، مهيا نيست. اين امكان را به ايران نمي‌دهند تا رشد كند و توسعه را محقق كند.اجازه نمي‌دهند، ايران كشوري يكپارچه با اقتصاد نيرومند در منطقه شود. در واقع ما ميان انتخاب يك وضع بد و بدتر قرار گرفته‌ايم. مقاومت سخت است و مقاومت نكردن سخت‌تر. اين واقعيتي است كه روشنفكران ايراني نمي‌پذيرند. آنها مي‌گويند اگر ايران مسير مصر را برود و با اسراييل كنار بيايد، راه نجات را پيدا مي‌كند. من به چنين مسيري اعتقاد ندارم. تنها با دست يافتن به يك خودآگاهي تاريخي است كه مي‌توانيم به پيش برويم و بحران‌ها را پشت سر بگذاريم. تصاويري كه برخي نخبگان در ذهن مردم انداخته‌اند، واقعي نيست.

انتخاب بين بد و بدتري كه شما از آن صحبت كرديد، در تار و پود سرنوشت ايرانيان تنيده شده است. مانند افسانه سيزيف كه سنگ را مرتب به بالا مي‌برد و بعد بدون نتيجه دوباره از ابتدا آغاز مي‌كرد. ايران اما براي توسعه به رفع تحريم‌ها نياز دارد. فكر نمي‌كنيد از دل مذاكرات بتوان حداقل بخشي از اين ضرورت‌ها را محقق كرد؟

شما حديث آرزومند خودتان را مي‌گوييد، من لايه‌هاي عميق‌تر را مي‌بينم. فكر نمي‌كنم هيچ انسان آزاده‌اي در ايران با رفع مشكلات مردم مخالف باشد. اما اين آرزوي ماست. در واقعيت، امريكا چنين ضرورت‌هايي را براي ايران ايجاد نمي‌كند. هر روز بر حجم تحريم‌ها و بر پيچيدگي‌هاي آن افزوده مي‌شود. اگر امريكا قصد مذاكره داشت، چرا تحريم‌ها را بيشتر مي‌كند؟ اين رفتارها، رفتارهاي حكومتي كه به دنبال توافق باشد، نيست. البته كه بايد مذاكره كنيم و البته كه بايد براي توافق تلاش كنيم، اما در عين حال بايد بدانيم كه امريكا دلسوز ما نيست. براي دستيابي به توسعه بايد به ظرفيت‌هاي دروني خودمان تكيه و تلاش كنيم. بايد به يك خودآگاه تاريخي براي توسعه برسيم. در اين صورت است كه فارغ از اينكه امريكا و غرب چه مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند ما مسير خود را مي‌رويم.

اگر توافق را يك سكه با دو رو تصور كنيم و توافق در خارج را يك سوي آن تصور كنيم، تعامل، تفاهم و آشتي در درون، روي دير سكه است. درباره روي داخلي سكه توافق مي‌گوييد؟

نظام حكمراني ايران مانند ملت بايد بدانند، چالش ما با امريكا به اين زودي‌ها تمام نمي‌شود و درازمدت است. در درازمدت بدون حمايت مردم نمي‌توان موفق شد. براي داشتن حمايت مردم نياز به انسجام ملي داريم. نيروهاي ملي و نخبگان مي‌توانند به ايجاد اين اجماع كمك كنند. از سوي ديگر حاكميت هم بايد ضرورت يك نوع وحدت با نيروهاي اصيل و ملي را دريابد. بايد بكوشد اين نيروها را در جبهه خود بياورد. نشانه‌هايي براي اين وفاق وجود دارد. روشنفكران كه همواره در حاشيه تعارض دولت - ملت حركت مي‌كنند اين آمادگي را دارند. بايد از دستاوردهايي كه طي دهه‌هاي اخير با مقاومت كسب شده، حفاظت كنيم در غير اين صورت اين دستاوردهاي مهم تاريخي را هم از دست مي‌دهيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون