• 1404 دوشنبه 12 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6057 -
  • 1404 شنبه 10 خرداد

اوكراين؛ در آتش جنگ و الگوريتم

آرين خانقاهي رضايي

منازعه نظامي در اوكراين صرفا يك جنگ‌زميني كلاسيك نيست؛ بلكه به ميدان آزمايش گسترده‌اي براي نسل جديد تسليحات بدل شده است. از پهپادهاي رزمي مجهز به هوش مصنوعي گرفته تا سامانه‌هاي جنگ الكترونيك، از راكت‌هاي فوق دقيق گرفته تا مين‌هاي هوشمند ضدزره، همه در اين جنگ به‌كار گرفته شده‌اند و داده‌هاي ميداني مهمي براي توسعه دكترين‌هاي نظامي آينده فراهم كرده‌اند.
ايالات‌‌متحده، به‌ويژه در دوره دوم ترامپ، با حمايت از انتقال فناوري‌هاي نوين نظامي به اوكراين، عملا اين كشور را به خط مقدم مقابله با تهديدات جديد روسيه تبديل كرده است. پهپادهاي تركيه‌اي «بايراكتار»، سامانه‌هاي هايمارز امريكايي و تجهيزات شناسايي ماهواره‌اي با همكاري شركت‌هايي مانند
 Maxar Technologies و Palantir، نشان‌دهنده ورود بي‌سابقه بخش خصوصي تكنولوژي به جنگ‌هاي بين‌المللي‌اند.
در‌حالي كه موشك‌ها و تانك‌ها در ميدان نبرد فيزيكي فعالند، نبردي موازي و حتي گسترده‌تر در فضاي سايبري و اطلاعاتي در حال رخ دادن است. روسيه از ابتداي تهاجم به اوكراين، عمليات‌هاي سايبري هدفمندي را عليه زيرساخت‌هاي ارتباطي، بانكي و انرژي اوكراين و حتي متحدان اروپايي‌اش آغاز كرده است. در مقابل، ارتش سايبري اوكراين با حمايت فني نهادهاي غربي و همكاري با پلتفرم‌هايي مانند مايكروسافت و گوگل، پاسخ‌هاي متقابل موثري داده و حتي برخي سامانه‌هاي اطلاعاتي روسيه را مختل كرده است.
ترامپ در دوره دوم خود، با افزايش اختيارات به «فرماندهي سايبري امريكا» سعي كرده از اين عرصه به عنوان اهرمي براي فشار بر مسكو استفاده كند. انتشار اطلاعات طبقه‌بندي‌شده مربوط به فعاليت‌هاي نظامي روسيه پيش از حمله به باخموت، بخشي از همين جنگ اطلاعاتي بود. درحالي كه پوتين بر جنگ سنتي تكيه دارد، امريكاي ترامپ، جنگ را به جنگي هوشمند، ديجيتالي و چندلايه تبديل كرده است.
باتوجه به قرارداد استخراج منابع معدني ترامپ با دولت اوكراين، يك بعد بسيار مهم ديگر جنگ، رقابت براي تسلط بر عناصر كليدي در زنجيره تامين فناوري‌هاي پيشرفته است؛ به‌ويژه عناصر نادر خاكي و ليتيوم كه براي توليد نيمه‌رساناها و باتري‌هاي پيشرفته حياتي‌اند. اين منابع در شرق و جنوب اوكراين در دسترس‌اند و اهميت ژئواكونوميك آنها در دوره انرژي‌هاي پاك و اتكاي جهاني به فناوري، جنگ را وارد بعدي كاملا متفاوت كرده است.
پوتين كه خود با تحريم‌هاي شديد صادرات فناوري غربي مواجه است، تلاش دارد اين منابع را در دست گيرد تا بر قدرت چانه‌زني روسيه در بازار جهاني فناوري بيفزايد.‌ترامپ نيز با آگاهي از اهميت اين ذخاير، سعي كرده تا از طريق شركت‌هاي امريكايي آنها را پيش‌خريد كند‌ تا از وابستگي به چين در زمينه عناصر نادر خاكي بكاهد.
يكي از دستاوردهاي امنيتي اين جنگ، تحول در مفهوم فرماندهي ميداني است. اكنون فرماندهان با استفاده از الگوريتم‌هاي بلادرنگ و اطلاعات تلفيقي از منابع ماهواره‌اي، هواپيماهاي بدون سرنشين و پايگاه‌هاي اطلاعاتي در فضاي ابري، تصميمات نظامي اتخاذ مي‌كنند. اين موضوع به‌ويژه در پلتفرم‌هايي مانند Palantir نمايان است كه نقش تعيين‌كننده‌اي در ادغام داده‌هاي ميداني و اجراي عمليات دقيق در جبهه‌هاي شرقي اوكراين ايفا كرده‌اند.
روس‌ها نيز از سيستم‌هاي كنترل نبرد خودكار، مانند «سيستم ستاره شمالي» و پهپادهاي موسوم به Lancet براي ضربه زدن به خطوط لجستيكي استفاده كرده‌اند. با اين حال، تحليل‌ها نشان مي‌دهند كه امريكا در زمينه ادغام داده و هوش مصنوعي نظامي، دست بالا را دارد.
منازعه جاري در اوكراين به شكل فزاينده‌اي از يك جنگ ژئوپليتيكي به يك رويارويي فناورانه تمام‌عيار تبديل شده است؛ جايي‌كه آينده امنيت جهاني، نه فقط در خطوط تماس زميني، بلكه در سرورها، الگوريتم‌ها، ذخاير معدني و شبكه‌هاي سايبري رقم مي‌خورد. در اين فضاي چندوجهي، دولت ترامپ مي‌كوشد از طريق فشار اقتصادي، فناوري پيشرفته و تعاملات ژئواكونوميك با كي‌يف، روسيه را به عقب‌نشيني وادارد؛ در‌حالي كه پوتين تلاش مي‌كند با ايجاد ارعاب راهبردي و تكيه بر ابزارهاي سنتي قدرت، نظم دلخواه خود را به جهان تحميل كند.
در چنين زمينه‌اي، صلح صرفا يك توافق سياسي نخواهد بود، بلكه بازتعريفي است از مفاهيم سنتي جنگ، فناوري و امنيت در قرن بيست‌ويكم.
جنگ اوكراين در سال‌هاي اخير نه‌فقط به طولاني‌ترين و پرهزينه‌ترين درگيري نظامي اروپا پس از جنگ جهاني دوم تبديل شده، بلكه اكنون به يكي از اصلي‌ترين صحنه‌هاي تقابل قدرت‌هاي بزرگ جهاني بدل گشته است. در شرايطي كه دولت دوم دونالد ترامپ تلاش مي‌كند از طريق مذاكرات مستقيم با روسيه، زمينه صلح را فراهم آورد، رويكرد مسكو همچنان بر استمرار جنگ، تثبيت اشغال و بازتعريف نظم امنيتي اروپا متمركز است. در اين ميان، شكاف روزافزون ميان رويكرد مصالحه‌جويانه ترامپ و موضع تهاجمي پوتين، روند تحولات را به نقطه‌اي بحراني رسانده است؛ نقطه‌اي كه نه تنها آينده اوكراين، بلكه سرنوشت نظم بين‌المللي مبتني بر قواعد را تهديد مي‌كند.
ترامپ با همان منش شناخته‌شده خود، در مواجهه با جنگ اوكراين نيز رويكردي غيرمتعارف و معامله‌محور اتخاذ كرده است. او معتقد است كه ادامه جنگ به زيان منافع ملي امريكاست، به‌ويژه در زماني كه چين در حال گسترش نفوذ در شرق آسيا و ايران در حال بازسازي موقعيت منطقه‌اي خود است. از اين‌رو، او به‌دنبال حل ‌و فصل سريع بحران از طريق مذاكره است، ولو به قيمت تغييراتي در مرزهاي سياسي يا ترتيبات امنيتي منطقه.
اما آنچه دكترين ترامپ را متمايز مي‌سازد، تلاش او براي تبديل بحران ژئوپليتيكي به فرصت ژئواكونوميك است. امضاي توافقات استخراج منابع معدني و انرژي با دولت كي‌يف، نشان‌دهنده رويكرد سودمحور ترامپ به پرونده‌هاي بين‌المللي است. او صلح را نه به‌مثابه يك ارزش اخلاقي يا راهبردي، بلكه به عنوان ابزاري براي تثبيت منافع اقتصادي ايالات‌متحده مي‌بيند. اين نگاه «قراردادمحور» گرچه ممكن است براي طبقه سرمايه‌گذار امريكا جذاب باشد، اما از نظر دولتمردان اروپايي و نيز بسياري از تحليلگران ديپلماسي، فاقد حساسيت‌هاي لازم به اصول حقوق بين‌الملل و تماميت ارضي كشورهاست.
در نقطه مقابل، ولاديمير پوتين از جنگ اوكراين تنها به عنوان ابزاري براي كنترل بر كي‌يف استفاده نمي‌كند؛ بلكه اين جنگ را بخش جدايي‌ناپذيري از پروژه بازتعريف هويت روسيه و احياي «حوزه نفوذ سنتي» اين كشور مي‌داند. از منظر كرملين، عقب‌نشيني از مناطق اشغالي نه‌تنها شكست نظامي، بلكه شكست ايدئولوژيك تلقي خواهد شد.
از اين رو، پوتين نه‌تنها تاكنون حاضر به پذيرش طرح‌هاي صلح نشده، بلكه مواضعي آشكارا تهديدآميز نسبت به غرب اتخاذ كرده است. تهديد به استفاده از سلاح‌هاي غيرمتعارف، اشاره‌هاي پياپي به خطر وقوع جنگ جهاني سوم و تقبيح نظام‌هاي دموكراتيك غربي در سخنراني‌هاي رسمي كرملين، همگي بخشي از تاكتيك ارعاب روسيه براي ايجاد شكاف در جبهه غربي و تسليم‌كردن كي‌يف از درون هستند. در عين حال، ادامه اين جنگ موجب تداوم نظام بسيج‌گري داخلي در روسيه شده و پوتين را قادر ساخته از منطق «در محاصره بودن» براي توجيه فشارهاي اقتصادي و سركوب‌هاي سياسي بهره‌برداري كند.
دولت اوكراين اكنون در وضعيتي دشوار گرفتار آمده است. از يك‌سو، فشارهاي ترامپ براي توافق هرچه سريع‌تر با مسكو افزايش يافته و از‌سوي ديگر، پوتين نيز حاضر به هيچ‌گونه عقب‌نشيني از مواضع خود نيست. زلنسكي كه خود با بحران مشروعيت و فرسايش منابع انساني و مالي روبه‌روست، در تلاش است تا همزمان از حمايت غربي‌ها بهره‌مند شود و مانع از امتيازدهي بيش از حد به روسيه گردد.
از نگاه بسياري از ناظران، ادامه اين وضعيت ممكن است كي‌يف را به پذيرش يك توافق تحميلي نزديك كند؛ توافقي كه در آن تضمين‌هاي امنيتي غرب، ابهام‌آلود‌ و آينده مناطق شرقي اوكراين، همچنان خاكستري باقي بماند. براي اروپا، چنين توافقي نه‌تنها يك شكست ژئوپليتيكي، بلكه مقدمه‌اي بر تكرار سناريوي شبه‌جزيره كريمه در ساير نقاط شرق اروپا خواهد بود.
بحران جاري در اوكراين در ابعادي فراتر از جغرافياي شرق اروپا، نظم جهاني را به چالش كشيده است. ايالات‌متحده به عنوان قدرت غالب پس از جنگ سرد، اكنون ميان دو رويكرد متفاوت گير كرده؛ راهبرد سنتي مبتني بر ارزش‌هاي دموكراتيك و دفاع از تماميت ارضي كشورها و سياست ترامپي مبتني بر منافع اقتصادي و معامله‌محوري. اين دوگانگي، نه‌تنها پيام‌هاي متناقضي براي متحدان اروپايي ارسال مي‌كند، بلكه بر اعتبار جهاني امريكا نيز تاثيرگذار است.
در سطح كلان‌تر، كشمكش بين واشنگتن و مسكو بر سر صلح يا تداوم جنگ در اوكراين، نماد رويارويي دو نظم متفاوت است؛ نظمي كه بر قواعد حقوق بين‌الملل استوار است در برابر نظمي كه بر قدرت عريان و نفوذ منطقه‌اي تاكيد دارد. اگر پروژه صلح ترامپ بدون عقب‌نشيني روسيه از سرزمين‌هاي اشغالي به نتيجه برسد، اين بدان معنا خواهد بود كه «اصل زور» بار ديگر جايگزين «اصل قانون» شده است.
جنگ اوكراين اكنون بيش از آنكه صحنه تقابل نظامي ميان دو كشور باشد، به ميدان نزاع مفهومي و ژئوپليتيكي ميان دو الگوي نظم بين‌الملل تبديل شده است. ترامپ، به‌دنبال صلحي سريع و اقتصادي است كه مي‌تواند پرستيژ او را در سياست داخلي امريكا تقويت كند؛ اما اين صلح، اگر بدون عقب‌نشيني پوتين حاصل شود، به‌مثابه تن دادن به نظم ژئوپليتيكي مبتني بر اشغال و ارعاب خواهد بود. در مقابل، پوتين همچنان بر استراتژي فرسايشي و تحميل واقعيت‌هاي ميداني تاكيد دارد.
در اين ميان، اروپا، اوكراين و افكار عمومي جهاني با پرسش‌هايي دشوار روبه‌رو شده‌اند؛ آيا بايد از برخي اصول بنيادين نظم بين‌الملل عبور كرد تا جلوي جنگ جهاني سوم گرفته شود؟ يا بايد بر اصول پافشاري كرد، ولو به قيمت گسترش تنش‌ها و مخاطرات جهاني؟
به هر روي، مسير پيش‌رو روشن نيست، اما يك چيز مسلم است؛ تحولات امروز اوكراين، آينده ساختار قدرت جهاني را بازتعريف خواهد كرد.
پژوهشگر مسائل امريكا

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون