• 1404 دوشنبه 12 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6057 -
  • 1404 شنبه 10 خرداد

نقد و بررسي فيلم «ميكي17» ساخته «بونگ-جون-هو» خالق فيلم «انگل»

اخلاق‌مداري محافظه‌كارانه در سينماي علمي-تخيلي

رضا بهكام

فيلم جديد فيلمساز كره‌اي «بونگ-جون-هو» بازگشتي به روياهايش در ژانرهاي «علمي-تخيلي» و البته «كمدي ‌سياه» است. مي‌توان ردپايي از فيلم‌هاي «برف‌شكن‌2013» و «اُكجا‌2017» او را در اثر جديدش نيز به وضوح مشاهد كرد.

ايده اوليه بر پايه فانتزي‌هاي آخرالزماني، فجايع زيست محيطي و اختلاف طبقاتي و بر اساس نُوولي با عنوان «ميكي7» از «ادوارد اشتون» پيش رفته است. سياره زمين در شرف نابودي است و فرار خودخواسته انسان‌هاي فرودست توسط كمك و هدايت يك لُمپن سياسي سرمايه‌دار كه سوداي ساخت وطن در خارج از مرزهاي زميني را دارد، موضوعيت فيلم را شامل مي‌شود. قمار بر سر جان انسان‌هايي كه روي زمين به شكل تفاله‌اي بي‌مصرف در آمده‌اند. تفاله‌اي كه حاصل از قوانين سفت و سخت در دولت‌هاي مركزي بروكراسي‌محور است. منابع زمين محدود و گران است و قاعدتا آنهايي كه در زندگي به شكست برسند يا از حركت باز ايستند براي بازگشت به مسير عادي زندگي كار بسيار مشكل و ناشدني خواهد بود.

ايده‌ اصلي فيلم، كليشه‌اي اما جاه‌طلبانه است كه در سياره‌ يخي قاعدتا جلوه‌هاي ويژه مقتدرانه‌اي را پيش خواهد كشيد، آينده‌گرايي كه قوه تخيل و داستان‌پردازي را در بستر معنايي براي فيلمنامه‌نويس اثرش پيش مي‌كشد.

پيش‌تر در بستر بسياري از فيلم‌هاي قرن بيستم و بيست و يكمي فراواني اين دلواپسي مكتب فرانكفورتي مشاهده شده است مانند سريال‌هاي آنتولوژي «منطقه گرگ و ميش» از «راد سرلينگ» و «آينه سياه» از «چارلي بروكر»، اما در ادامه بايد ديد كه فيلمساز كره‌اي چه ساز و كاري را در نظر گرفته است. آيا ايده او در حد يك مانيفست باقي خواهد ماند يا عمق داستان مخاطب را به رهيافت‌هاي فلسفي ژرفي متبادر خواهد ساخت.

مردي به نام «ميكي» با بازي «رابرت پتينسون» انگليسي از طبقه كارگر و البته بيكار جامعه كه خاصيت پسماند‌بودگي و اُبلومُوويسمي او عيان است قرار مي‌شود تا در طرح بازيافت و تكثير او پس از مرگ داوطلبانه شركت كند تا مورد تحقيق و پژوهش‌هاي ژنتيكي براي تيم‌هاي پزشكي و بايوشيمي در كاوشگر مفروض قرار بگيرد.

استفاده از تكنولوژي چاپگرهاي سه بعدي كه در تحول فناوري‌هاي نوين سهم بسزايي دارد اين‌بار به كمك فيلم «ميكي17» آمده است تا تكثير انسان از روي سلول‌هاي بعد از مرگ او با امكان اصلاح فرآيند ساختار حيات براي دستيابي به ژن برتر مورد ارزيابي قرار بگيرد.

شخصيت «ميكي» كه اُبژه ميداني اين تحقيقات علمي است مانند اسطوره «سيزيف» در كوه‌هاي اُلمپ، گرفتار اين تكرارها و روزمرگي‌هاست. او در دنياي پسامدرن و با كمك علم روز و تكثير چاپگرهاي سه بعدي پيشرفته به چرخه حيات بازگشته است تا اين سفر فيزيكال با ماهيت سفر دروني و ناميرايي او مقارن شود، سفري اوديسه‌وار كه هر بار او را در اين تسلسل با مرگ و تجربه هولناك آن روبه‌رو مي‌كند، عنصر «حافظه» با قابليت در دسترس بودن نيز اين تجربيات را به فرآيندي فهم‌پذير و شيءگرا تنزل مي‌دهد.

«ميكي» در بازتوليد خود در تولد هفدهم با خوش‌شانسي‌هايي از جنس سينماي «بونگ-جون-هويي» همراه است و از سويي با همزاد خود در يك خطاي محاسباتي در نسل هجدهم روبه‌رو مي‌شود. دو انسان تكثير شده از ابژه اوليه كه صفات و خصايص گوناگوني را تجربه مي‌كنند. فيلمساز براي پيشبرد روايت خود پاي دو زن را در دو داستان موازي وسط مي‌كشد تا در خرده پيرنگ اول به مثلث عشقي و سطحي متوسل شود و در داستانك دوم به يك «فرا-من» يا سوپر ايگوي فرادستي با پس‌زمينه‌هاي ژانداركي دامن بزند.

«كنِت مارشال» كه با بازي بيرون‌زده «مارك رافلو» همراه است، او را شخصيتي سرمايه‌دار، خودشيفته و سياستمداري شكست‌خورده در سياره زمين معرفي مي‌كند، نمادي از ميلياردرهاي امروزي كه تركيب الگوي صنعت ديجيتال و بلندپروازي بي‌حد و مرزشان در بسط ايده‌هاي بزرگ و ريسكي كماكان فوران عقده‌هاي رواني آنها به حساب مي‌آيد.

متناسب با ژانر علمي-تخيلي پيش‌كشيده فيلمساز، در اين فيلم نيز قانونگذاري‌هاي نو اساس پيشبرد اهداف و بقاي نسل‌ انسان‌هايي است كه با منابع محدود طرف هستند. فيلمنامه‌نويس تلاش مي‌كند تا با قواعد ساختگي جديد بر پايه قدرت و منطق خود را از قوانين دست و پاگير زميني رهايي بخشد و نوعي از آزادي جسورانه اما قابل كنترل را در سياره يخي «نيفلهايم» برپا كند. اگرچه كه عدول از مرزهاي اخلاقي و انساني نيز مستمسك اين بخش از ماجراست. منطبق با كليشه‌هاي موجود، پيرنگ «جست‌وجو» براي روايت‌پذير شدن داستان ابزاري مهم و حادثه‌ساز است كه مي‌تواند براي فيلمساز لحظات تعليقي و اوج‌سازي را پايه‌گذاري كند. مضاميني چون عشق و نوعدوستي و ساير صفات مميزه انساني چون مرور سريع خاطراتي مدفون براي «ميكي» حين بازسازي، تداعي نقطه تولد تا مرگ او را بازنشان مي‌كند، درونمايه‌هايي كه در دنياي كنوني فيلم در سال 2054 ميلادي، حلقه‌هاي گمشده انسان‌هايي هستند كه خود را چون آشغال‌هاي بي‌مقدار و بيهوده در صف قربانيان سفر به فضا مي‌بينند. پرده اول كه تقريبا سي دقيقه به طول مي‌انجامد در فرم اجرايي يك فلش‌بك پيش‌آگاهي است كه شروع پرده دوم را پي‌ريزي مي‌كند.

«ميكي17» قصه‌گو است و روايتش را بر اساس چهار عنصر مكان و زمان و رويدادهاي تصادفي و ساختار دومينويي منطق علت و معلولي كلاسيك بنيان مي‌نهد كه عنصر مكان قدرت اثرپذيري و باورمندي بالاتري را نسبت به سه المان ديگر عهده‌دار است.

دوگانگي در رفتارهاي شخصي و اجتماعي كلون‌هاي «ميكي17» و «ميكي18» ساز و كاري است كه روايت را در عرض قصه پيش مي‌برد. يك نسخه، انساني مهربان و اهل گفت‌وگو و ديگري پرخاشگر و ستيزه‌جو؛ اين تضاد طراحي شده در دل يك مثلث عشقي با شخصيت «ناشا» گره خورده تا داستان با شخصيت‌هاي گوناگوني مواجه شود و علاوه بر آن تجربه و تقابل انسان‌ها با كلون‌ها (شبه‌انسان) را نيز رقم بزند.

در پيرنگي موازي كلون‌ها و جمعيت كارگري كاوشگر، شخصيت خودشيفته «كنت مارشال» و همسر فريبكار، كنترلگر و منفعت‌طلب وي «گوئندلين» قرار دارد كه به گسترش نوعي از فاشيسم احساسي دامن مي‌زنند، اين دو با در اختيار داشتن ثروت و قدرت، سكان رهبري حزب را نيز در دست دارند. اگرچه كه مانيفست دموكراسي و حزبي از شعارهاي «كنت مارشال» است، اما قدرت و ثروت زياد مانند هر الگوي ديگري فساد و ديكتاتوري را در اين جامعه تصادفي كوچك نيز پيش كشيده است و تعويض مكان جغرافيايي آدميان از سياره زمين به سياره نو همراه با وضع قوانين بازدارنده جديد نيز دليلي براي فسادناپذيري نيست. ساخت و توسعه آدميان بدون الگوي زاد و ولد انساني با هدف اصلاح نژادي با كمك ماشينيسم و فاشيسم با دوري از جنگ‌هاي زميني اتفاقي است كه در سياره جديد به شكلي آشكار در دستور كار است تا كلون‌هاي جديد با آب و هوا و جغرافياي جديد بهترين سازگاري را داشته باشند.

غالبا و از منظر فرم محتوايي، پروتاگونيست‌هاي فيلم، كلون‌هايي نظير «ميكي شماره17» و انسان‌هاي طبقه كارگر نظير «ناشا» هستند كه در برابر آنها جبهه آنتاگونيستي «كنت» و همسرش و همدستانشان قرار مي‌گيرد، منتها به اين فرمول سينمايي موجودات ناشناخته سياره اكتشافي را نيز در جبهه پروتاگونيستي ‌بايد اضافه كرد، موجودات خزنده‌اي كه شكل‌گيري و پيدايش آنها از زمان فيلم «ميزبان2006» با فيلمساز همراه بوده‌اند، بنابراين آنچه مي‌توان براي فيلم ضعفي را برشمرد عبارت مي‌شود از چربش قدرت پروتاگونيستي فيلم نسبت به آنتاگونيست‌هاي آن.

كليشه تقابل خير و شر فيلم، تقابل «كنت» و همسرش به عنوان رهبران كاوشگر فضايي با رفتارهاي ماكياوليستي و بورژوازي با طبقه فرودست و دستچين شده از زمين كه اكنون با برچسب طبقه كارگر در سياره جديد حضور دارند شايد نمونه كوچك شده يك الگوي بارها آزمايش شده انساني باشد كه همواره مسير نبردها در قالب پيروزي و شكست را ترسيم كرده است. مضمون فيلم به واقع: «ردپاي بشر است كه در هر جاي پهنه گيتي قدم بگذارد وضع بر همان منوال خاستگاهش در زمين است» مي‌باشد، جوهره و سرشت آدمي كه با تغيير موقعيت جغرافيايي او و حتي تكثير او با دستگاه‌هاي ماشيني چيزي را عوض نخواهد كرد.

نگاه طنز «بونگ-جون-هو» كه تمايلش به شكل‌گيري يك كمدي سياه است در مسير سطحي و نه چندان عميقي پيش رفته است. ديالوگ‌ها در قالب موضوعات دم‌دستي وام‌دار از سياره زمين فرم تازه‌اي را به فيلم جديدش نمي‌بخشد و قاعدتا فيلم كه با ايده كلون‌سازي انسان‌ها در سياره جديد شروعي قدرتمند را برنامه‌ريزي مي‌كند در ادامه و با غرق شدن در مسير كمدي سطحي و جنسيت‌زده و ابتذال صحنه‌اي و مانيفست‌هاي سياسي و كليشه‌هاي رايج ميليتاريسمي از اقتدار آن كاسته است و قاعدتا فيلم «ميكي17» نمي‌تواند بازگشت شكوهمندي از خالق فيلم «انگل» كه در سال 2019 ميلادي پديده‌اي بين‌المللي به حساب مي‌آمد را تكرار كند.

خلق جلوه‌هاي ويژه بصري و ميداني از منظر طراحي‌ صحنه و خلق موجودات ناشناخته خزنده كه با استفاده از تكنولوژي پيشرفته هوش مصنوعي به ساحت الگوي زباني يا كشف «Pattern» آنها براي انسان منجر مي‌شود از نقاط مثبت فيلم برشمرده مي‌شود، زيرا ارتباط زباني انسان با موجودات فضايي و ناشناخته حتي حيوانات از روياهايي بشر از ديرباز به حساب مي‌آيد.

فيلمساز در نقطه اوج فيلم تلاش مي‌كند تا آن را به گونه «جاده‌اي» نظير فيلم‌هاي «مدمكس» نزديك كند، اما كم فروغ است و به سبب پيش‌بيني‌پذيري رويدادها در نبرد نهايي كم‌مايه است، حتي رستاخيز درگرفته در ميدان جنگ بين انسان‌ها و موجودات ناشناخته كه مي‌تواند نبرد بين توحش و مادرانگي در نظر گرفته شود به عمق معناپذيري دست نمي‌يابد.

فيلم تمثيلي از بشر ويرانگر و زياده‌خواه است تا با كمك هوش خود همواره درصدد سلطه‌جويي بر همه‌ چيز باشد، روند سلطه‌پذيري او بر طبيعت ناشناخته كه امر واقع «لكاني» را تداعي مي‌كند، ناچيز بودن او را به كل واحد متذكر مي‌شود. حذف حس ويرانگري بشر از كره زمين به سيارات ديگر بدون اصلاح الگوهاي اخلاقي امكان‌پذير نيست و اين نظريه مانيفستي است كه به شكلي گل‌ درشت از پرده سوم آخر فيلم برداشت مي‌شود؛ اصلاح الگوهاي اخلاقي كه در گرو اصلاحات سياسي در بستر جامعه نوين محقق مي‌شود و دموكراسي و احزاب از اركان آن به شمار مي‌روند. كلون‌هاي «ميكي» و انسان‌هاي آينده با ساز و كار ماشيني نشان از فرمانپذيري و بردگي حساب‌شده‌اي را مي‌دهند تا آينده‌اي قابل كنترل در هستي و نسل‌هاي شبه‌بشري را شاهد باشيم. آينده‌اي اخلاق‌مدار و البته محافظه‌كارانه كه با كنترلگري دولت مركزي ديوان سالار همراه خواهد بود. هوش برتر متضمن پايداري بهينه جمعيت و كنترل مصارف انرژي در نظر گرفته مي‌شود كه مي‌تواند ملال آدمي را از جنس زندگي ماشيني به اوج برساند، اما متاسفانه در فيلم «ميكي17» و در پايان‌بندي آن، ترس از تكنولوژي و جلوگيري از تكثير كلون‌ها توسط دستگاه چاپگر سه بعدي و نابودي دستگاه در انتهاي فيلم و تكيه بر زاد و ولد بشر نوع نگاه محافظه‌كارانه و صلح‌طلبانه فيلمساز را بر كليت اثر تعميم مي‌بخشد، جسارتي كه شكل نمي‌گيرد و زيست و تجربه‌اي را حاصل نمي‌كند و به نظرم اين فيلم يك شكست كامل از درون و بيرون براي خالق فيلم «انگل» به حساب خواهد آمد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون