• 1404 شنبه 17 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6059 -
  • 1404 دوشنبه 12 خرداد

مصطفي ملكيان‌ فيلسوفي در هيبت يك دوست

نازنين اردوبازارچي

مصطفي ملكيان، در سپهر انديشه ايراني، جايگاهي ويژه دارد؛ نه فقط به عنوان فيلسوف، معلم، مترجم يا پژوهشگر، بلكه به عنوان شخصيتي كه زيستن را موضوع انديشه خود قرار داده و كوشيده است تا راهي براي معنابخشي به آن بيابد. در جهاني كه مفاهيم عيني و كاركردي جاي خود را به منافع و مناسبات داده‌اند، حضور فردي كه انديشه‌اش نه در خدمت واقعيت، بلكه در خدمت حقيقت است، در خور تأمل و ستايش است.
مصطفي ملكيان در سال ۱۳۳۵ در شهرضا به دنيا آمد. مسير علمي‌اش را از مهندسي مكانيك آغاز كرد اما به‌زودي دلبسته فلسفه و پرسش‌هاي بنيادين آن شد. او تحصيلات حوزوي را نيز پي گرفت و در حوزه‌هاي فلسفه اسلامي، فلسفه غرب، فلسفه اخلاق، معرفت‌شناسي، دين‌پژوهي و روان‌شناسي فلسفي تأملاتي عميق و تاثيرگذار ارايه كرده است. با اين ‌همه، آنچه ملكيان را متمايز مي‌كند، نه فقط تبحر علمي، بلكه تعهد انساني او به «روشن‌گري» است؛ تعهدي كه در آثار، سخنراني‌ها و نحوه زيست او جلوه‌گر است.
ملكيان از معدود متفكران ايراني است كه به ‌شكل نظام‌مند كوشيده ميان عقلانيت و معنويت پيوندي ايجاد كند. پروژه فكري او كه آن را «عقلانيت و معنويت» ناميده، واكنشي است به بحران‌هاي معنايي و اخلاقي بشر معاصر. او در برابر دو افراط تاريخي -عقل‌گرايي خشك و معنويت‌گرايي بي‌ريشه- راه ميانه‌اي گشوده است. اين راه، به‌ گفته خودش، به زيستي آرام‌تر، اخلاقي‌تر و معنادارتر مي‌انجامد. از نظر ملكيان، نه عقل كافي است و نه عشق، بلكه تنها تركيب متعادل آنها مي‌تواند انسان را از خمودگي، تحجر يا پريشاني نجات دهد.
در چنين منظري است كه واژه «دوست» معنايي فراتر از مناسبات فردي مي‌يابد. به استناد لغتنامه‌هاي معتبر فارسي، ازجمله فرهنگ عميد و دهخدا، دوست كسي است كه با ديگري پيوند محبت، صفا و همدلي دارد. در عرفان اسلامي، اين واژه در ساحت قدسي قرار مي‌گيرد و گاه مترادف با «يار»، «محبوب»، «معشوق» يا حتي «حق» مي‌شود. دوست، در اين معنا، نه فقط همراه، بلكه راهنما و مقصد سلوك است. در كلام مولوي، حافظ و عطار، دوست همان است كه عاشق را به فناي در حقيقت رهنمون مي‌شود. اكنون اگر اين معنا را به ملكيان تعميم دهيم، مي‌توان گفت او در قامت يك دوستِ فكري، معنوي و اخلاقي براي انسان معاصر ظاهر شده است. كار او نه صرفا فلسفه‌ورزي آكادميك، بلكه كوششي است براي كاهش رنج بشري و افزايش كيفيت زيست فردي. او با نقد دين سنتي، باورهاي عاميانه و پوپوليسم روشنفكري، سعي دارد به انسان‌ نشان دهد كه چگونه مي‌توان بدون خرافه‌گرايي و در عينِ حال بدون تهي‌شدن از معنا، زيست. در دنيايي كه بسياري از متفكران خود را محدود به چارچوب‌هاي آكادميك كرده‌اند، ملكيان جسورانه وارد حوزه عمومي شده است. سخنراني‌هاي گسترده‌اش، آثار ترجمه‌شده‌اش از فيلسوفان اخلاق و دين غربي و گفت‌وگوهاي نقادانه‌اش با جريان‌هاي فكري داخل كشور، همه بيانگر تعهد او به روشن‌گري‌اند. اين خصلت، او را به يكي از نادر متفكراني بدل كرده كه هم ميان دانشگاهيان و هم ميان دانش‌پژوهان مستقل و دغدغه‌مندان اجتماعي، جايگاهي معتبر دارد. در متون عرفاني، واژه «دوست» نوعي پيوند روحاني را بازمي‌تاباند. دوست، همان است كه «در پرده جان» است و گاه «از درون» سخن مي‌گويد. در مقام عارف، انسان نه فقط به دنبال شناخت حقيقت، بلكه در طلب وصال با آن است. ملكيان شايد نه در لباس رسمي عرفا، بلكه در لحن و كنشِ‌زيسته‌اش، نشاني از همين طلب دارد. او خود را مبلغ معنويتي مبتني بر تجربه دروني، صداقت شخصي و پالايش اخلاقي مي‌داند. از اين منظر، او در ادامه همان سنتي مي‌ايستد كه روشن‌گري را نه با قدرت، بلكه با صداقت پيوند مي‌زند. دوستي، در اين معنا، نوعي دلسوزي است. همان‌گونه كه در فلسفه اخلاق، دوستي اصيل بر پايه خيرخواهي و نه منفعت تعريف مي‌شود، ملكيان نيز در آثارش همواره دغدغه رهايي ذهن انسان از جهل، خرافه و سطحي‌نگري را دارد. او با نقد برخي سنت‌هاي فرهنگي و ديني، در پي دشمني نيست، بلكه در پي آزادسازي انسان از قيدهايي است كه بر او تحميل شده‌اند. در اين كوشش، او نه تخريبگر، بلكه نجات‌بخش است و اين‌ همان وجهي است كه او را به «دوست» بدل مي‌سازد، نه فقط براي ايرانيان، بلكه براي هر انسان دغدغه‌مند.
ملكيان در مقام معلم، از نسل نادري از استاداني است كه آموزش را نه انتقال اطلاعات، بلكه پرورش بينش مي‌دانند. شاگردان او نه صرفا حافظان ِانديشه‌هاي ديگران، بلكه جويندگانِ حقيقت‌اند. او با تربيت شاگرداني اهل تأمل و ترويج فرهنگ گفت‌وگو، سنتي انساني را زنده نگاه داشته كه بيش از هر چيز، به صداقت در جست‌وجو وفادار است.
در زبان انگليسي نيز واژه friend به كسي اطلاق مي‌شود كه «بند محبت» با ديگري دارد؛ اما در معناي استعاري‌اش، دوست مي‌تواند نماد چيز يا كسي باشد كه به انسان ياري مي‌رساند، حتي اگر ملموس نباشد. ملكيان نيز از جنس همين «يارانِ نامرئي» است: نه در سطح، بلكه در عمق، نه در فرياد، بلكه در زمزمه انديشه و نه در تملك، بلكه در رهايي.
در پايان مي‌توان گفت كه مصطفي ملكيان نمونه‌اي نادر از فيلسوفي است كه تمام وجوه علمي، آموزشي، اخلاقي و معنوي را در خويش گرد آورده و در اين تركيب، چيزي بيش از يك متفكر صرف، بلكه نوعي «دوست براي بشريت» شده است. در جهاني كه مفاهيم به سرعت مصرف و فراموش مي‌شوند، انديشه او يادآور اين نكته است كه دوستي، در ژرف‌ترين معنايش، عملي است اخلاقي، روشن‌گر و نجات‌بخش.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون