مهدي بيك اوغلي|حدفاصل دورهاي پنجم و ششم مذاكرات را شايد بتوان حساسترين و پيچيدهترين بخش از ماراتن مذاكراتي ايران و امريكا برشمرد. به نظر ميرسد اصليترين گِرههاي موجود در توافق احتمالي، هم در همين ايستگاه ششم شكل گرفته باشد. امريكا اعلام كرده غنيسازي در خاك ايران را نميپذيرد و ازسوي ديگر ايران هم مطابق NPT غنيسازي در خاكش را حق خود ميداند. ديروز اما اعضاي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس، رويكرد تازهاي را در مذاكرات ايجاد كردند. اعضاي كميسيون امنيت ملي مجلس، اعلام كردند مطابق قانون، مذاكرهكنندگان ايراني اجازه پذيرش غنيسازي زير 20درصد را نخواهند داشت. اين دادههاي جديد، فضاي تازهاي در مذاكرات ايجاد ميكند. برخي تحليلگران اين رويكرد تازه را در راستاي گرهگشايي از مذاكرات ارزيابي ميكنند. در واقع مطالبه ايران درخصوص غنيسازي ديگر 3.7درصد نيست، بلكه غنيسازي 20درصدي است. اگر دو راس پاره خط مطالبات دو طرف را غنيسازي 20درصدي براي ايران و مطالبه غنيسازي صفر درصدي براي امريكا فرض كنيم، در آن صورت دو كشور ميتوانند روي غنيسازي 3.7درصدي به عنوان يك نقطه مشترك دست يابند. محمدجواد حقشناس در گفتوگو با «اعتماد» ضمن واكاوي موانع پيش روي مذاكرات تلاش كرده راهبردي براي عبور از چالشها ارايه كند. به اعتقاد حقشناس، راههايي براي رسيدن به يك نقطه مشترك ميان ايران و امريكا ميتوان متصور شد. به اعتقاد اين فعال سياسي و فرهنگي، ايجاد كنسرسيوم هستهاي از جنس اوپك هستهاي با مشاركت كشورهاي عربي به زيان ايران است، چراكه ايران ميلياردها دلار سرمايهگذاري براي دستيابي به دانش هستهاي صورت داده اما كشورهاي عربي فاقد اين ظرفيتها و دانش هستند. حقشناس معتقد است اگر قرار بر تشكيل كنسرسيوم هستهاي باشد بايد با حضور كشورهاي داراي توان هستهاي از جمله كشور داراي حق وتو ميتواند عنيت پيدا كند.
مذاكرات ايران و امريكا در ايستگاه غنيسازي رسيده است. دو كشور مطالباتي درخصوص نحوه غنيسازي دارند كه تلاش ميكنند اين مطالبه محقق شود. ايران غنيسازي را حق خود دانسته و حاضر نيست از آن چشمپوشي كند. امريكا هم مجموعهاي از ديدگاههاي متفاوت و متضاد را در پيش گرفته. چگونه ميتوان از دل اين تفاوتها و تضادها به دركي مشترك براي توافق رسيد؟
واقع آن است كه در حال حاضر مذاكرات هستهاي ايران با امريكا به حساسترين مقطع خود رسيده، بنابراين تحليلها درباره چگونگي مواجهه با موضوعات بسيار دشوار است. واقعيت مهمي كه امروز دولت و مردم با آن مواجه هستند و جامعه آثار و تبعات آن را با گوشت و پوست خود در بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... حس ميكند، بحث تحريمهاي اقتصادي و ضرورت پايان دادن به آن است. بخش قابل توجهي از مشكلات كور در حوزه آسيبهاي اجتماعي، گسترش فقر، مساله جمعيت و... ناشي از مشكلاتي است كه بر اثر تحريمها ايجاد شده است. به نظر ميرسد تحريمها كشور را در آستانه وقوع وضعيتي قرار داده كه مذاكرات را ناگزير ميكند. ورود ايران به مذاكرات دوجانبه با امريكا پذيرش اين واقعيت است كه كشور نيازمند رويكردهاي دقيقتر، واقعگرايانهتر، متفاوتتر و مدبرانهتر در نظام تصميمسازي و سياستگذاري است. مذاكره با امريكا چه از سر اضطرار تحليل شود و چه از سر اختيار يك گام رو به جلو است. عليرغم همه مخالفتهاي جدي كه برخي گروههاي تندروي داخلي داشتند، دولت چهاردهم توانست نظام حكمراني را مجاب كند كه اين مذاكرات هر چند به صورت غيرمستقيم انجام شود. فراموش نكنيد در برهههايي در اين كشور حتي صحبت كردن درباره مذاكره دوجانبه ايران و امريكا يك گناه نابخشودني محسوب ميشد و افرادي كه يك چنين مباحثي را مطرح ميكردند حتي محكوم به زندان نيز ميشدند. اما امروز ايران به سمت مذاكره حركت كرده و مطالباتش را مطرح ميكند. اين دستاورد مهمي براي دولت و نظام تصميمسازيهاي ايران است.
اين تاخير در مذاكرات و پرهيز از صحبت كردن درباره آن، كه اغلب به دليل مانعتراشي طيفهاي تندرو ايجاد شده، آيا تبعات و آثار مخربي براي كشور نداشت؟ به هر حال اين تاخير باعث شد ايران زمان زيادي را براي توسعه و رشد از دست دهد.
درست است. ايران فرصتهاي نسبتا طلايي و ارزشمندي را از دست داد. شايد در برخي برههها ميشد با هزينههايي به مراتب كمتر به توافق دست پيدا كرد و در مسير رشد و پيشرفت گام برداشت. البته معتقدم امروز واكاوي و كنكاش يك چنين موضوعاتي، بيفايده است و كمكي به ايران نميكند. هر چند نقد گذشته لازم است اما نبايد در نقد گذشته متوقف شد و بايد به افقهاي آينده توجه كرد. اساسا هنر مردان سياست اين است كه بتوانند از درون گذرگاههاي سخت، هم يك گذرگاه ايمن و مطمئن را يافته و از آن عبور كنند. دولت چهاردهم امروز يك چنين راهبردي را در پيش گرفته است. اينكه دولت و شخص رييسجمهور، زياد وقت خود را متوجه عملكرد گذشتگان نميكنند، ناشي از اين واقعيت است كه بايد دورنماي آينده را مدنظر قرار داد.
در رويارويي فعلي پرونده هستهاي ايران چه كشورهايي حضور دارند؟ آيا ميتوان گفت كه ايران و امريكا يك دوگانه را شكل دادهاند يا اينكه پرونده هستهاي ايران دامنه وسيعتر از كشورها را در بر ميگيرد؟
ايران اساسا با كشورهاي غربي روبهرو است. هر چند امريكا در راس پيكان غرب در مذاكره و مواجهه با ايران قرار دارد، اما فرانسه و آلمان و انگليس هم مطالبات خاص خود را دارند. از ابزارهاي ويژه خود هم بهرهمند هستند. مكانيسم ماشه مهمترين ابزاري است كه اروپا در دست دارد و با آن سعي ميكند مطالبات خود را محقق كند. در بخش منطقهاي هم شاهد تاثيرگذاري رژيم اسراييل هستيم. اسراييل پس از روي كار آمدن ترامپ و جمهوريخواهان در كاخ سفيد و كنگره احساس ميكند كه اثرگذاري بيشتري به نسبت دوران بايدن و دموكراتها دارد. البته تحركات ديپلماتيك دولت چهاردهم به گونهاي خاص، باعث انزواي بيشتر اسراييل شده است. اما نميتوان انكار كرد كه امنيت اسراييل براي امريكا داراي اهميت است. اسراييل احساس ميكند پس از رخدادهاي اخير منطقهاي و وارد آوردن برخي ضربات به گروههاي مقاومت ميتواند ايران را تحت فشار بيشتر قرار دهد. از سوي ديگر ايران، گذشته و مجموعه عملكردهايي در حوزههاي نظامي و فناورانه دارد كه كشور را در موقعيت ويژهاي قرار ميدهد. قدرتهاي بزرگ نميتوانند قدرت راهبردي ايران را انكار كنند.
در شرايط فعلي موضوع غنيسازي مهمترين معادلهاي است كه روي ميز مذاكرات ايران و امريكا قرار گرفته است. ديروز اعضاي كميسيون امنيت ملي مجلس اعلام كردند، ايران حاضر نيست از غنيسازي 20درصدي عقبنشيني كند. از سوي ديگر امريكاي مدل ترامپ هم اعلام كرده غنيسازي انحصاري ايران را بر نميتابد. چگونه ميتوان از دل اين منافع متعارض راهي به سمت توافق پيدا كرد؟
همانطور كه اشاره شد، ايران ظرفيتها و امكاناتي دارد كه غرب نميتواند آن را انكار كند. ايران يك قدرت منطقهاي است و در حوزههاي نظامي و راهبردي حرفهاي بسياري براي گفتن دارد. طرفهاي قدرتمند جهاني باتوجه به اين ظرفيتهاست كه حاضر به مذاكره با ايران شده و زير بار مطالبات جنگافروزان نرفتهاند.
ايران سرمايههاي بسياري صرف كرده، محدوديتهاي فراوان و دشواريهاي بسياري را متحمل شده تا به دانش هستهاي دست پيدا كرده است. بده و بستاني كه در بطن مذاكرات وجود دارد اين است كه ايران بپذيرد، غنيسازي خود را روي اعداد و ارقام محدودتر متوقف سازد و طرف ديگر هم تحريمهاي اقتصادي عليه ايران را رفع كند. اين وضعيت امروز مذاكرات است. ايران در قبال توانايي كه دارد و امريكا با ابزارهاي تحريمي كه دراختيار دارند بايد به توافق برسند. اينجا هنر سياستمداران و ديپلماتها ظهور و بروز پيدا ميكند.
دو طرف بايد زبان و مطالبه طرف ديگر را درك كنند و يك زبان مشترك ايجاد كنند. من فكر ميكنم ميتوان به يك فرمول جديد براي غنيسازي رسيد.
اين فرمول جديد كه درباره آن صحبت ميكنيد واجد چه ويژگيهايي است؟
اين فرمول در اين راستاست كه ايران بپذيرد كه سطح غنيسازي خود را نه در سطوح 90 يا 60درصد بلكه در سطوح پايينتر دنبال كند و غرب در ازاي اين همراهي، تحريمهاي هستهاي عليه ايران را بردارد. مساله اين است كه ايران مطابقNPT حق دارد در خاك خود غنيسازي انجام دهد. ايران ميگويد اين سطح غنيسازي بايد 20درصد باشد، امريكا ميگويد، صفر درصد! ميتوان راه ميانهاي پيدا كرد و غنيسازي را مثلا در سطح 3.7درصد نهايي كرد. ايران در گذشته نشان داده كه زماني كه اراده همكاري با آژانس و طرفهاي مقابل را داشته باشد، به تعهدات خود پايبند بوده و از غنيسازي توافق شده بالاتر نخواهد رفت. غنيسازي حق قانوني ايران است، اما حاضر است با حفظ اين حق، غنيسازي خود را در سطوح پايينتر كاهش دهد. حداقل ميتوان اين كاهش را در بازه زماني خاصي امتداد داد.
يكي از پيشنهاداتي كه ظاهرا ازسوي شركاي منطقهاي مطرح شده، ايجاد يك كنسرسيوم منطقهاي با مشاركت كشورهايي چون عربستان، عمان و امارات است. مدلي مانند اوپك هستهاي كه در آن كشورهاي منطقهاي دادههاي خود را با هم به اشتراك ميگذارند. اين ايده امكان اجرايي شدن دارد؟
به نظرم بحث مشاركت ساير كشورها ايرادي ندارد. اما اين مشاركت عليالقاعده بايد با حضور كشورهاي داراي توان و دانش هستهاي باشد. كشورهاي امارات، عمان و عربستان، فاقد دانش و توانمندي هستهاي هستند و هماورد ايران نيستند. اين مشاركت ميتواند با حضور طرفهاي غربي و روسيه و چين محقق شود. ايران، امريكا، ، فرانسه، چين، روسيه، انگليس و آلمان كه داراي اين توانايي هستهاي هستند، ميتوانند اين كنسرسيوم را تشكيل دهند. حتي ميتوان اين مشاركت را با حضور كشورهاي داراي حق وتو ايجاد كرد. نبايد فراموش كرد كه ايران ميلياردها دلار سرمايهگذاري، هزاران ساعت وقت، محدوديتهاي بسيار و... را تحمل كرده تا به يك چنين دانش و كارآمدي برسد. نميتوان توقع داشت اين دستاوردهاي ارزشمند به راحتي با كشورهاي منطقه در ميان گذاشته شده و به اشتراك درآيد. صحبتهاي طرف ايراني در مورد حق غنيسازي در داخل كاملا طبيعي است. ايران اما آماده است
به گونهاي اعتمادسازي كند كه فعاليتهايش خدشهاي در فضاي امنيتي جهاني و منطقهاي ايجاد نكند. در عين حال شايد بتوان به فضاي مناسبتري هم دست يافت. ايران ميتواند فضايي ايجاد كند كه كنسرسيومي بينالمللي بر غنيسازياش نظارت كند. اين روند هم به مطالبه ايران براي انجام غنيسازي در خاك خود جامه عمل ميپوشاند و هم نگرانيهاي طرف مقابل را براي اندازه و حجم غنيسازي ايران برطرف ميكند. با يك چنين ساز و كاري هم آژانس سايه نظارتهاي خود را بر سر فعاليتهاي هستهاي ايران ميگستراند و هم اعتماد لازم را ايجاد ميكند. معتقدم ايران ميتواند با يك پيشنهادي هر نوع مانع و بنبستي را در مذاكرات پشت سر بگذارند و زمينهاي براي دستيابي به توافق را فراهم سازند.