گاتهام سيتي شهرهاي ما
نيوشا طبيبي
هدايتالله ديدبان، محيطبان منطقه خاييز به ضرب گلوله شكارچيان غيرمجاز و دختر نازنين اسلامشهري الهه حسيننژاد، به دست قاتلي سنگدل كشته شدند. اين دو خبر در هفته گذشته، روان آسيبديده جمعي ما را بيش از پيش آزرد. هر پدر و مادري ميتواند درك كند كه والدين الهه حسيننژاد در چه وضعيتي به سر ميبرند. حتي لازم نيست كه حتما پدر و مادر باشيم، هر آدمي كه اندكي وجدان داشته باشد، ميتواند درك كند كه از دست دادن فرزند آن هم در عنفوان جواني و بالندگي، به دست موجود بيوجدان و بيعاطفهاي به بهانه فقر و سرقت و ...تا چه ميزان خردكننده است. اين خانواده ديگر هرگز روي خوشي و سعادت و آرامش را نخواهند ديد. همچنين است كه اين زخم، زخمي ديگر بر روان رنجور و آسيبديده جامعه ماست. ميشود گفت كه جرم و جنايت در هر جاي جهان، در هر جامعهاي وجود دارد، اين درست است. در كنار اكثريت مردمان معمولي و عادي و بالنسبه سلامت، عده قليلي بيمار و جاهل و نادان هم هستند كه ميتوانند جان آدم يا موجودات ديگري را بگيرند. اما در كشوري كه اعدام قاتل در قوانين آن پيشبيني شده و هر سال هم عدهاي به جرم قتل به دار آويخته ميشوند، چطور چنين اتفاقاتي واقع ميشوند؟
جهل و ناداني و بيفرهنگي فراگير در لايههاي مختلف اجتماعي ما سبب بروز چنين حوادثي است.
در وجود كسي كه قتلي كرده و سابقه كيفري و تخلف هم داشته ميل به پليدي و ناداني و قساوت جمع شده تا جان دختر جوان بيگناهي را بگيرد، آن دهها نفري كه با شماره تلفن خانواده حسيننژاد تماس گرفته و با اطلاعات غلط يا پرسشهايشان روان اين رنجديدگان و دلسوختگان را بيشتر خراشيدهاند را در چه طبقه و گروهي ميشود قرار داد؟ خانواده حسيننژاد چنان از اين تماسها به جان آمدهاند كه به التماس و خواهش گفتهاند كه ما را آزار نكنيد... .
از اين امور به سادگي نبايد گذر كرد، آنها كه سالهاست دست به تحميق مردم زدهاند بايد پاسخگو باشند. وقتي فرد فحاش و بيادبي با توهين و ناسزاگويي چهارده ميليون تعقيبكننده پيدا ميكند بايد زنگ خطر براي مسوولان فرهنگي به صدا دربيايد. بايد هشدار داد كه چگونه است حاكميت با هنرمند شريف و متين و مودبي مثل «وحيد تاج» به جرم همخواني با دو بانو در خارج از كشور برخورد و او را از برگزاري كنسرت منع ميكند، اما با «سلبريتي» روشنفكرنمايي كه با فحاش ضد زن اينستاگرامي عكس يادگاري خودماني ميگيرد و منتشر ميكند، برخوردي نميكند؟ اصلا چرا با آن فحاش برخوردي نميشود؟ چرا حتي رسانههاي رسمي ما او را مثل يك ستاره و شخصيت فرهنگي «تحويل» ميگيرند و خبر گروگان گرفته شدن پدرش را با آب و تاب منعكس ميكنند؟
آري بيفرهنگي و قساوت و سنگدلي و تجاوز به محيط زيست و تخلفات رانندگي و فساد مالي و اخلاقي مولود بدكاري و كمكاري دستگاههاي مسوول است. از ابتدا فراوان درباره «كار فرهنگي» صحبت كردهاند، هزاران ميليارد تومان خرج آن كار فرهنگياي شده كه هيچ تاثيري در اصلاح و ارتقاي رفتار جامعه نداشته است. جامعه ما روز به روز از لطافت، از احساسات انساني، از صداقت و راستگويي و پاكيزگي فاصله ميگيرد. آن كمكاري و بيمسووليتي و پرداختن به حاشيهها به جاي سياستگذاري و حمايت از جريانهاي سلامت فرهنگي سبب رشد منظومهاي از «بدكارگي» و عادي شدن زشتي و بدي شده. «كار فرهنگي» شده است سنگ را بستن و سگ را گشودن. هر روز به بهانهاي بر طبل خشونت كوفته ميشود، تلاش مستمري براي دور كردن آدميان از نرمخويي و مهرباني در لايههاي پنهان وجود دارد. عرض من اين است كه ما رفتهرفته به زشتيها خو گرفتهايم، شهرهايمان از آن كوچه و پسكوچههاي زيباي درختي با خانههايي كه شيشههاي رنگي داشتند، به «گاتهام سيتي» فيلمهاي بتمن شبيه شده است: شهري مدرن ولي آكنده از زشتي و بدكاري. حالا نه آن شهر مدرن هستيم و نه آن كوچهباغهاي سرسبز و خانههاي مصفا را داريم، چيزي هستيم بلاتكليف، شعارهاي اخلاقي و ميهندوستانه فراوان ميدهيم، ولي نه ايرانمان را دوست داريم و نه يكديگر را. وقتي زشتي و پليدي و آلودگي عادي شدند، بيمحابا و بيمانع گسترده ميشوند و آحاد جامعه را درگير ميكنند و بعد اكثريت قرباني عدهاي قليل سنگدل زشتخو ميشوند. اين زشتخويي ميتواند صورتهاي مختلفي پيدا كند، ميتواند جان محيطبان محترم و سختكوشي را بگيرد، ميتواند به صورت سوءاستفاده از اموال عمومي، كلاهبرداري از بانكها و اختلاس و رشوه و بساز و بفروشي و اسرافكاري و تجاوز به حريمهاي تاريخي و تخريب ميراث فرهنگي و طبيعت ايران و آشغال ريختن و قاچاق و هزار پليدي ديگر متجلي شود. اگر هزاران تابلوي «تهران شهر اخلاق» هم نصب شود، تهران شهر اخلاقي نخواهد شد، اخلاق با مهر و خوي انساني و لطافت و پاكيزگي حاصل ميآيد، نه با شعار و تهديد و تبليغ. ستردن آثار زشتي از شهرها و بوم و بر كشور، بازگرداندن مهرباني ذاتي فرهنگ ايراني و پرداختن به وجه تعاملگرايانه و شاعرانه و روادارانه زندگي تاريخي ما، شايد ما را از اوضاع خشونتبار فعلي نجات بخشد.