• 1404 چهارشنبه 21 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6064 -
  • 1404 سه‌شنبه 20 خرداد

يادداشتي بر نمايش «خط‌چشم» به كارگرداني نازنين سالاري‌فر

وضعيتي بغرنج در خانواده‌اي مستاصل

محمدحسن خدايي

هشتمين جشنواره ملي تئاتر دانشجويي «ارديبهشت» دامغان به كار خود پايان داد و با اعلام نتايج و برگزاري اختتاميه‌اي باشكوه، بار ديگر اهميت تئاتر دانشگاهي را به تمامي علاقه‌مندان هنر نمايش گوشزد كرد. شهر دامغان با آن تاريخ باستاني و وزش بادهاي تند فراموش‌نشدني، مدتي است كه به ميانجي دانشگاه هنرش توانسته جاي خالي جشنواره بي‌بديل تئاتر دانشگاهي را تا حدودي پر كند و از يادها نبرد كه در فقدان جشنواره سرتاسري دانشجويي تئاتر، چه چيزها كه از دست مي‌رود و چه امكان‌ها كه در فضاي رخوتناك كنوني، از ما دريغ مي‌شود. دانشجويان ادبيات نمايشي دامغان به كمك استادان دلسوز و همت عالي خويش، هر سال در فصل بهار، تلاش مي‌كنند مقدمات برگزاري يك جشنواره جمع‌وجور ملي را فراهم كرده و پلي باشند به فضاي تجربه‌گرايانه تئاتر كشور. با آنكه دانشجويان اين دانشگاه در طول تحصيل فرصت چنداني نمي‌يابند كه به تماشاي اجراهاي حرفه‌اي بشتابند و در كوران آخرين رويدادهاي تئاتري قرار بگيرند، اما در استفاده از فرصت مناسبي كه جشنواره ارديبهشت براي آنان فراهم مي‌كند و شكلي از زيست جمعي و ساختن يك اجتماع پيشرو انساني را وعده مي‌دهد، كوتاهي نكرده و كوشا هستند. خصلت جشن‌بودگي اين رخداد هنري، در كنار مواجهه با اجراهاي دانشجويي كه مبتني است بر آماتوريسم و جسارت جواني، تا حدودي توانسته نوعي از سنت تئاتري را در اين دانشگاه دور از پايتخت شكل بدهد و مقدمه اتفاقات خوب آينده باشد. همچنان‌كه مشاركت در اين جشنواره ارزشمند، چه در جايگاه داوري و چه به عنوان منتقد، يك فرصت دلنشين و تكرارنشدني است. از اين منظر، داوران و منتقدان حاضر در «ارديبهشت» بيش از آنكه به جشنواره اعتبار ببخشند خود از اين فضاي دانشجويي اعتبار گرفته و سپاسگزار اين اجتماع پر شور دانشگاهي‌اند. به هر حال در زمانه‌ گسترش انزواي فردي دانشجويان و برآمدن بعضي ايگوهاي متورم آكادميك، شركت در يك جمع دانشجويي تئاتر كه ادعاي چنداني ندارد و رقابت و رفاقت را به يك اندازه قدر مي‌نهد، امري است ستودني كه نبايد به تغافل با آن روبه‌رو شد. جشنواره «ارديبهشت» دامغان، نويد دوستي است و اتصال جواني و اروس. اينكه ما چگونه به آن نظر كنيم و چه از آن بخواهيم، فرع ماجراست و به قول معروف «كشتي به راه خود ادامه مي‌دهد.»

در جشنواره امسال، آثار متعددي حضور داشتند كه بعضي از آنان به واقع اميدبخش بود. اجراهايي كه از دانشگاه‌هاي دور و نزديك تئاتري به دامغان آمده و به لحاظ شيوه اجرايي، تا حدودي توانستند نشانه‌اي از گسست نسبت به فضاي رسمي و رخوتناك تئاتر بدنه باشند. با آنكه شوربختانه اغلب گروه‌هاي جوان دانشجويي چندان كه بايد روي خوش به نمايشنامه‌هايي كه خود نوشته‌اند نشان نمي‌دهند و ترجيح‌شان اين است كه با دراماتورژي نمايشنامه‌هاي قابل اعتناي تاريخ ادبيات دراماتيك ايران و جهان، خود را گرفتار خامي متون دانشجويي نكنند و به اصطلاح بي‌گدار به آب نزنند اما به لحاظ اجرايي شاهد جسارت‌ها، آماتوريسم پيشرو و اميدهايي به يادماندني هستيم.

در اين ميان اجراي نمايش «خط چشم» از دانشگاه فردوسي مشهد به كارگرداني نازنين سالاري‌فر در چهارمين روز جشنواره يكي از همان غافلگيرهاي كوچكي بود كه مي‌توان گاهي انتظارش را كشيد و هنگام تماشايش، كيفور شد. صد البته اجراهايي چون «آواز‌خوان طاس»، «مساوات»، «تاريخ، درگير شايعات ما»، «تجربه نه‌مردن!»، «تاثيرات»، « كامواي قرمز» و...كه در اين دوره حضور داشتند رگه‌هايي از خلاقيت و جسارت را بازتاب داده و تماشاي‌شان كمابيش لذت آفريد و نويدبخش هوايي تازه‌ بود. اما نمايش «خط چشم» در اين جمع پرتعداد توانست با شوخ‌طبعي مثال‌زدني‌اش و به‌كارگيري يك سياست اقتباسي راديكال، فضايي متفاوت و تماشايي را از دل نمايشنامه تحسين‌شده «كودك مدفون» سام شپارد، بر صحنه آورد و يكي از آثار تماشايي امسال تئاتر كشور را رقم زند. كودك مدفون را «ابزورد خانوادگي» مي‌دانند كه ارجاعات بي‌واسطه‌اي به زندگي گذشته شپارد دارد و افشاگر روابط عجيب و غريب يك خانواده امريكايي در حال زوال. رازي مدفون كه به تدريج آشكار شده و مناسبات اخلاقي اعضاي خانواده را بحراني مي‌كند. به ديگر سخن، ساختار مردسالارانه خانواده بعد از آشكار شدن واقعيت تلخ گذشته و بحراني شدن وضعيت كنوني، نمي‌تواند همچنان ادامه يابد و فروپاشي، سرنوشت محتوم اين خانواده مستاصل است. گروه اجرايي نمايش «خط چشم» با خلاقيت، روايت را از فضاي امريكايي شپارد منفك كرده و به يك اتمسفر شبه‌ايراني آورده كه تا حدودي مي‌توان گفت غريب‌آشنا است. جغرافياي نمايش اين‌گونه بازنمايي مي‌شود كه گويا شمال سرسبز ايران است و گرفتار بارش هميشگي و تحمل‌ناپذير باران. اسامي شخصيت‌ها فارسي شده و خبري از فيگور كشيش نمايشنامه شپارد نيست. بازيگران با گريم‌هاي متمايز صورت و بازي‌هاي اغراق‌شده مكانيكي‌، به شكل درخشاني، دلقك‌مابي شخصيت‌ها را به رخ كشيده و بر جفنگي اين موقعيت به اصطلاح منطقي صحّه مي‌گذارند. پدر با بازي خوب نيما زنده‌دل روي صندلي نشسته و منفعلانه، حقايق تلخ خانواده را افشا يا پنهان مي‌كند، درست در همان زماني كه بي‌وقفه مي‌نوشد و تباهي را به نمايش درمي‌آورد‌. او مردي است پا به سن گذاشته كه مضمحل به نظر مي‌آيد و شكست زندگي‌اش را در افراط در شادخواري و حرافي‌هاي مدام، جبران مي‌كند. مادر با نقش‌آفريني ريحانه‌سادات ‌حسيني، زني است ميانسال و اغواگر، در حال كشيدن خط چشم و حركات تند سر و گردن. اين زن كه رفتاري ملانكوليك دارد، حسي از بي‌ثباتي اطمينان‌بخش را منتقل كرده و همان‌طور كه بر يك چارپايه ايستاده، تلاش دارد بر فراز همه‌چيز و همه كس باشد و اوضاع را تحت كنترل خويش درآورد. همچنان‌كه پسر خانواده كه يوسف نام دارد با حضور امير نجاتي، چارپايه‌اي بر سر گرفته و مدعي است كه در زيرزمين خانه، هويج پاك مي‌كند. او را مي‌توان فردي كندذهن دانست و رفتار نامتعارفش را به پاي وضعيت سلامت عقلي‌اش نوشت. پيدا شدن سروكله دختري جوان به نام مريم با بازي غزل زهرايي به همراه دوستش كه طاهره نام دارد و نقشش را مهلا عليزاده بازي مي‌كند به واقع فضاي جفنگ خانه را به سرحداتش مي‌رساند. دختر مدعي است فرزند پسر خانواده بوده و مي‌خواسته به شهري چون ساري برود تا با پدر خويش يوسف ملاقات كند. مواجهه شخصيت‌هايي اينچنين مشكوك كه يكديگر را به جا نمي‌آورند و مدام بر سوءتفاهمات موجود مي‌افزايند، فضاي ابزورد نمايش را بيش از پيش غلظت مي‌بخشد و موقعيت‌هاي طنزآميزي از فلاكت و بي‌معنايي را به نمايش مي‌گذارد. اين قضيه با ورود شخصيت ياسمن كه افليج است و نقشش را ستاره كارگر ايفا مي‌كند حتي شدت مي‌يابد. بازيگران جوان نمايش خط چشم با مهارت از پس سياست اجرايي نمايش برآمده و توانسته‌اند با ريتمي مناسب، اغراق‌هايي به اندازه، فروپاشي محتوم يك خانواده در حال اضمحلال ايراني را بازتاب دهند. صحنه از اشيا خالي است اما تماشاگران به خوبي در حال و هواي يك فضاي دلگير خانگي قرار مي‌گيرند.

در نهايت مي‌توان گفت نمايش خط چشم، نوعي بازگشت به آن شكل از كنش اجرايي است كه از رئاليسم صحنه رويگردان است و چندان مقهور منطق بازنمايي واقعيت زندگي روزمره شخصيت‌هاي نمايشنامه شپارد نمي‌شود. به‌كارگيري فضايي گروتسك و نمايشي تمام‌عيار از جفنگي وضعيت، با آن شيطنت خلاقانه پسامدرنيستي و شوخ‌طبعي تماشايي يك ابزورد ايراني، استراتژي نمايش خط چشم را با موفقيت اجرايي كرده و تجربه‌اي دلنشين از يك ماجراجويي تئاتري را براي تماشاگران حاضر در سالن «متن» دانشگاه هنر دامغان رقم مي‌زند. اميد كه شاهد اجراهاي اين گروه در تهران باشيم و دوستداران هنر نمايش، اين امكان را بيابند كه با اثري اندازه و خودبسنده، ملاقاتي فراموش‌نشدني داشته باشند و بار ديگر بهت و شگفتي را در مواجهه با يك اثر دانشجويي تجربه كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون