حديث روشني
درحالي كه اخبار نشست شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي در وين با تمركز بر برنامه هستهاي ايران بر گمانهزنيها درباره چشمانداز تعامل تهران و واشنگتن دامن زده، تنشها ميان ايران با امريكا و تروييكاي اروپايي وارد مرحلهاي تازه شده است. فرانسه، آلمان، بريتانيا و ايالاتمتحده روز سهشنبه طي اقدامي مخرب پيشنويس قطعنامه ضدايراني را به شوراي حكام ارايه دادند كه در آن به موارد ادعايي «عدم پايبندي» ايران به تعهداتش اشاره شده و از تهران خواسته كه هر چه سريعتر نسبت به رفع موارد عدم پايبندي خود در چارچوب معاهده منع گسترش سلاحهاي هستهاي (انپيتي) اقدام كند؛ اقداماتي ادعايي كه ديپلماتها آن را تلاشي آشكار براي افزايش فشارها بر تهران توصيف كردهاند. با اين همه اين مانور ديپلماتيك در شرايطي انجام ميشود كه به نظر ميرسد تلاشهايي براي احياي مسير ديپلماسي نيز در جريان است. تهران و واشنگتن چندين دور مذاكره غيرمستقيم با ميانجيگري عمان برگزار كردهاند و گزارشها حاكي است كه دوطرف در آستانه ششمين دور اين مذاكرات در مسقط قرار دارند. هر چند سخنگوي وزارت خارجه امريكا هنوز انجام دور جديد رايزنيها را تاييد نكرده، اما منابع ايراني ضمن تاييد ضمني خبر، از آمادهسازي بسته پيشنهادي جديد خبر دادهاند كه اميدوارند بتوانند با ارايه آن فرآيند مذاكرات را تسهيل كنند. با اين حال گروهي از ناظران بر اين باورند اختلافات جدي ميان طرفين همچنان پابرجاست؛ ايران بر حق غنيسازي صلحآميز اصرار دارد، درحالي كه ايالاتمتحده خواهان توقف بخشهايي از اين فعاليتهاست و تاكنون راهحل روشني براي رفع تحريمها در قبال درخواستهاي خود از ايران ارايه نداده است. به بارو اين گروه در همين راستا رويكرد دوگانه غرب از يكسو با افزايش فشارها در شوراي حكام و از سوي ديگر ادامه گفتوگوهاي ديپلماتيك بر پيچيدگي اين معادله افزوده است. گفتني است ايران نيز پيشتر در واكنش به صدور هر قطعنامهاي، هشدار داده كه طيف مختلفي از گزينههاي تلافيجويانه را در دستور كار خود قرار خواهد داد. با اين همه در اين فضاي پرتنش، موضعگيري جديد دونالد ترامپ نيز ابعاد تازهاي به اين معادله افزوده است. به گفته يك مقام امريكايي و يك مقام اسراييلي، ترامپ در تماس تلفني اخير خود با بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل گفته احتمال توافق با ايران بالا است و به همين دليل فعلا مخالف توسل به گزينه ادعايي نظامي است. با اين همه ترامپ در اظهارنظر ادعايي متفاوت، رفتار ايران در باب برنامه هستهاياش در روزهاي اخير را تهاجميتر توصيف كرده و آن را غافلگيركننده و نااميدكننده دانسته و اميدوار است نتايج دور ششم رايزنيها اميدواركننده باشد. گروهي از تحليلگران مدعياند كه فعل و انفعال هاي غرب بالاخص رويكرد دوگانه واشنگتن به تنشها دامن زده و موجب شده تا نه تنها آينده مذاكرات ميان تهران و واشنگتن در هالهاي از ابهام قرار بگيرد بلكه به واسطه اقدامات تحريكآميز تروييكاي اروپايي در وين، خطر ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت و فعالسازي مكانيسم ماشه افزايش يابد. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف واكاوي فعل و انفعالات اخير و همچنين اوجگيري تنشها ميان تهران و نهادپادماني و تاثير آن بر رايزنيهاي ديپلماتيك ايران و امريكا با نادر انتصار، استاد برجسته و بازنشسته دانشگاه آلاباماي جنوبي و مقيم در اين ايالت گفتوگو كرده است. به گفته انتصار تلاشهاي هماهنگ واشنگتن و تروييكاي اروپايي در نهاد پادماني و ازسوي ديگر ادعاهاي اخير ترامپ در باب افزايش شانس توافق با ايران با يك هدف مشخص رسانهاي ميشود و آن واداشتن ايران به اعطاي امتيازات حداكثري است.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
در شرايط كنوني شاهد بازي دوگانهاي هستيم، از يك طرف، در وين، واشنگتن و تروييكاي اروپايي با استناد به گزارش ادعايي نهاد پادماني درصدد تصويب قطعنامه ضدايراني هستند از طرفي ديگر آنگونه كه مقامات رسمي ايران و امريكا اعلام كردهاند مسقط خود را براي دور ششم گفتوگوهاي هستهاي آماده ميكند. اين رويكرد دوگانه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اين دوگانهاي كه شما به آن اشاره ميكنيد، درست است و شاهدش هستيم؛ اما بايد گفت با دوگانهاي مواجهيم كه به صورت موازي در جريان است و نميتوان آنها را از يكديگر جدا كرد. اين دو مسير از ابتداي مذاكرات به صورت همعرض جريان داشتند، اما اكنون و در اين مرحله تشديد شدهاند. هدف اصلي غرب از توسل به اين بازي دوگانه اعمال فشار حداكثري بر ايران است؛ فشاري كه هم در بُعد ديپلماتيك و هم در عرصه سياسي دنبال ميشود تا درنهايت تهران را وادار كند به خواستههاي حداكثري امريكا تن داده و توافق جديدي با واشنگتن امضا كند. در همين رابطه، اخيرا فاكسنيوز مدعي شده ترامپ پيشنهاد جديدي به ايران ارايه داده، اما پاسخ ايران مورد قبول رييسجمهوري ايالاتمتحده نبوده است. البته ما نميدانيم اين خبر تا چه حد صحت دارد؛ حتي از محتواي پاسخ ايران هم اطلاعي نداريم. متاسفانه، در اين دور از مذاكرات مانند ادوار قبلي تنها با بخشهايي از اخبار رسمي و رسانهاي مواجه هستيم. درباره خواستههاي دو طرف نيز تقريبا هيچ اطلاعات روشن و رسمي در دسترس نيست. تنها برخي گمانهزنيها توسط رسانههاي غربي منتشر شده كه صحت و سقم آنها هم مشخص نميباشد. در مورد ايران، تا اين لحظه هيچ اطلاعات دقيقي از خواستهها و پاسخ تهران منتشر نشده و از همين رو امكان تحليل رويكرد ايران نيز دشوار است. از همين رو مشخص نيست مذاكرات تا كجا پيش رفته يا آيا به بنبست رسيده يا نه. با اين حال، آنچه مسلم است اينكه بايد تحولات روزهاي اخير را در چارچوب همان دو مسير موازي كه از ابتدا وجود داشته، ارزيابي كرد.
شواهد نشان ميدهد واشنگتن و تروييكاي اروپايي براي تصويب قطعنامه ضدايراني در شوراي حكام مصمم هستند، در چنين بستري دو گمانهزني مطرح شده، نخست خيز غرب براي ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت و دوم مقدمهسازي براي فعال كردن مكانيسم ماشه، با لحاظ كردن اين دو متغير به باور شما تصويب اين قطعنامه در اين بازه زماني تا چه انداره ميتواند دور ششم رايزنيهاي ايران و امريكا را به شكل منفي تحت تاثير قرار دهد؟
بله، ترديدي نيست كه اين تحولات تاثيرگذار خواهد بود. البته اينكه اين تاثير تا چه اندازه است، بهصورت دقيق مشخص نيست. آنچه فعلا ميدانيم، صرفا در سطح اظهار اميدواريهاي شفاهي است كه رسانهاي ميشود. براساس گمانهزنيها احتمال ادامه دور ششم مذاكرات وجود دارد و برخي طرفها نسبت به اين موضوع اميدوارند. در اين ميان، بايد به يك نكته مهم اشاره كرد. دو روز پيش روزنامه جروزالم پست مقالهاي منتشر كرد و بهصراحت مدعي شد تمام اطلاعاتي كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي در گزارش اخيرش عليه ايران استفاده كرده، مستقيما ازسوي موساد دراختيار نهاد پادماني قرار گرفته است. اين نكته در شوراي حكام نيز برجسته شد. به عبارتي، نقش موساد و اسراييل در اين مرحله از پرونده هستهاي ايران كاملا مشهود و قابلتوجه است. به باور من گرچه نمايندگان اين رژيم مستقيما پشت ميز مذاكره حضور ندارند، اما در واقع هدايت دور تازه رايزنيها را در دست گرفتهاند. وقتي چنين نقشآفريني پنهان و پشت پردهاي وجود دارد، نميتوان تاثير آن را در نتايج رايزنيها ناديده گرفت. البته همانطور كه پيشتر هم اشاره كردم، ما هنوز نميدانيم هدف نهايي ايران از تداوم رايزنيها چيست و تهران چه مطالباتي را دنبال ميكند. اما بدون ترديد، نقش اسراييل در اين پرونده غيرقابل انكار است. در همين زمينه تصور ميكنم اروپاييها نيز برنامههايي براي فعالسازي مكانيزم ماشه در آيندهاي نزديك در دستور كار دارند.
دور ششم گفتوگوها در شرايطي برگزار ميشود كه از يكطرف مقامات رسمي ايران ميگويند در بسته پيشنهادي امريكا در ارتباط با لغو تحريمها صحبتي نشده همزمان برخي رسانهها مدعي شدند ايالاتمتحده درباره آزادسازي اموال بلوكهشده ايران راهحلي ارايه نداده. اين درحالي است كه ايران كماكان غنيسازي اورانيوم را خط قرمز خود ميداند و امريكا بر توقف آن تاكيد دارد. حال در شرايطي كه تهران و واشنگتن ظاهرا از مواضع خود عقبنشيني نكرده و فارغ از پنج دور مذاكره نتوانستند اخلافنظرهاي برجستهشان را حل كنند، نتيجه دور ششم گفتوگوهاي مسقط چه نتايجي را به دنبال دارد؟ آيا بستر براي توافق موقت فراهم ميشود؟
امكان وقوع هر سناريويي محتمل است، اما به اعتقاد من دولت امريكا و شخص دونالد ترامپ بهدنبال امضاي توافق موقت نيستند، زيرا چنين توافقي نميتواند براي ترامپ به عنوان يك پيروزي يا دستاورد بزرگ تلقي شود. ترامپ در حال حاضر نه فقط در حوزه سياست خارجي، بلكه در عرصه داخلي هم تحت فشار شديدي قرار دارد. در چنين شرايطي، به دنبال آن است تا با تكيه بر يك دستاورد بزرگ چون توافق با تهران، كارنامهاش در عرصه سياست خارجي را توجيه كرده و پروپاگاندايي به نفع خودش به راه بيندازد، اما توافق موقت چنين قابليتي را دراختيارش قرار نميدهد.
ترامپ به دنبال توافقي است كه بتواند ادعا كند منافع امريكا را به طور كامل تامين كرده است، اما واقعيت اين است كه حتي اگر ترامپ بخواهد تحريمها را لغو كند و گامي در جهت خواستههاي ايران بردارد، كار آساني در پيش ندارد. همانطور كه ميدانيد اخيرا بيش از ۲۰۰ نفر از نمايندگان كنگره امريكا نامهاي نوشتند؛ هر چند هنوز به قانون تبديل نشده، اما به شكلي عريان به دنبال آن هستند تا زمينهاي را فراهم كرده و تحريمها عليه ايران را دايمي و قانوني كنند. اين نامه عملا سيگنالي براي ترامپ است كه اگر بخواهد تحريمها را لغو كند يا توافقي نرم با ايران منعقد كند، حمايت كنگره را نخواهد داشت. بسياري از تحريمهاي اعمال شده عليه ايران نيز از مسير قانونگذاري كنگره به تصويب رسيدهاند. به همين دليل، حتي اگر تفاهمي بين ايران و امريكا حاصل شود، احتمال لغو تحريمها بسيار پايين است.
در همين حال اگر تحريمها برداشته نشوند و پولهاي بلوكه شده ايران هم آزاد نشوند، توافق ادعايي چه امتيازي براي تهران محقق ميشود؟ امريكا مدعي است كه نه تحريمها را ميتواند بردارد و نه پولهاي بلوكهشده را آزاد خواهد كرد، بنابراين، اين پرسش به قوت خود باقي است كه دقيقا چه گامي قرار است در اين توافق احتمالي توسط واشنگتن براي تهران برداشته شود؟
تصويب قطعنامه ضدايراني همزمان با تاكيد بر تداوم رايزنيها عليرغم فشار برخي جمهوريخواهان و لابيهاي يهود ميتواند نشان از اهرم فشار امريكا در جهت دستيابي به امتيازات حداكثري از جانب ايران باشد، اگر اين فرضيه درست است به باور شما با توجه به مواضع تهران آيا ديپلماسي واشنگتن نتيجهبخش خواهد بود يا خير؟
واقعيت اين است كه ما اكنون در مقطعي حساس قرار داريم كه ميتوان آن را با يكي از بازيهاي شناختهشده در علم سياست مقايسه كرد. اين بازي، بازي مرگ نام دارد. در اين سناريو، دو راننده با سرعت به سمت يكديگر در حركتاند و تماشاگران هر طرف نيز با هيجان آنها را به ادامه مسير تشويق ميكنند. درنهايت، يا يكي از آنها در لحظه آخر تغيير مسير ميدهد و از برخورد جلوگيري ميشود، يا اينكه هيچكدام كوتاه نميآيند و تصادف مرگباري رخ ميدهد. به نظر ميرسد كه اكنون مناسبات ميان ايران و امريكا دقيقا در چنين وضعيتي قرار گرفته است. هر دو طرف ميدانند كه برخورد مستقيم به ضررشان خواهد بود، اما همچنان به سمت هم حركت ميكنند و هر يك انتظار دارد كه طرف مقابل فرمان را بچرخاند. فشارهايي كه امريكا بر ايران وارد ميكند چه به واسطه آژانس بينالمللي انرژي اتمي، چه از طريق كنگره، يا مستقيما از طريق فعل و انفعالهاي ترامپ همگي با هدف وادار كردن ايران به عقبنشيني و تغيير مسير است. هدف آن است كه ايران رانندهاي باشد كه در لحظه آخر از تصادف جلوگيري كند، اما نميدانيم اگر ايران اين بلوف سياسي را تشخيص دهد و مسير خود را تغيير ندهد چه پيامدهايي به دنبال دارد، هر چند ميتوانيم سناريوهاي احتمالي را بررسي كنيم. ازجمله اين سناريوها، متاسفانه، گزينه نظامي است. من همچنان بر اين باورم كه گزينه نظامي آخرين گزينه است، اما گزاره دور از ذهني به نظر نميرسد. چرايياش نيز افزايش قدرت و توان جريانهاي جنگطلب در امريكا است؛ از نئوكانها گرفته تا لابيهاي قدرتمند اسراييلي و صهيونيستي.
اين گروهها نه تنها همواره خواهان تقابل نظامي با ايران بودهاند، بلكه اكنون در انديشكدهها و حتي در كابينه ترامپ نفوذ بيشتري دارند. به عنوان مثال، چهرههايي مانند پيت هگست، وزير دفاع كابينه ترامپ، ازجمله چهرههايي هستند كه در چنين حلقههايي جاي ميگيرند، بنابراين نميتوان گفت كه ترامپ به تنهايي تصميمگيرنده است و صرفا از سر قدرتطلبي و يكجانبهگرايي رفتار ميكند. او تحت فشار همين گروههاست و فضاي تصميمگيرياش محدودتر از آن چيزي است كه شايد تصور شود.
در صورتي كه دور ششم گفتوگوها بسان پنج دور پيشين بدون دستيابي به نتايج ملموس پايان يابد واكنش اسراييل چه خواهد بود؟ بالاخص آنكه در شرايط كنوني تنشها ميان تهران و تلآويو اوج گرفته است؟
تحليل اين است كه راهبرد اصلي اسراييل، سوق دادن شرايط به سمت يك درگيري نظامي ادعايي با ايران است. البته اسراييل به دنبال آن نيست كه به تنهايي روياروي ايران قرار بگيرد، بلكه هدف اين بازيگر كشاندن پاي امريكا به ميدان است تا اين جنگ از يك رويارويي يكجانبه عبور كرده و فراگيرتر شود. خواسته تلآويو رويارويي است و در صورت هرگونه ماجراجويي توسط اين رژيم واشنگتن چارهاي جز حمايت از آن نخواهد داشت. نتانياهو و جريان حامياش، هم در داخل اسراييل و هم در كنگره امريكا، به اين جمعبندي ادعايي رسيدهاند كه بازدارندگي ايران تحت تاثير تحولات اخير منطقه قرار گرفته است. برخي معتقدند اسراييل بدون حمايت امريكا قادر به اقدام نظامي نيست، اما از نگاه تلآويو، اين محدوديت ديگر وجود ندارد. محاسبه آنها بر اين مبناست كه حتي اگر واشنگتن در آغاز مداخله نكند، درنهايت به عنوان حامي اسراييل وارد عمل خواهد شد. در موارد پيشين، ازجمله عملياتهاي
وعد صادق 1 و وعد صادق 2، نقش حمايتي امريكا در حوزههاي اطلاعاتي، تسليحاتي و عملياتي از اسراييل بسيار روشن بود. در هر حال به باور من شايد دور ششم مذاكرات، آخرين دور از گفتوگوها نباشد، اما هرگاه اين رايزنيها پايان يابد و به نتيجه نرسد، در همان نقطه اسراييل آماده درگيري نظامي خواهد بود، چراكه تلآويو مدتهاست براي شكست مذاكرات تلاش ميكند.
فارغ از جدال هستهاي كه اكنون طرفين را در وضعيتي چالش برانگير و غيرقابل پيشبيني قرار داده است، به باور شما اصليترين گره مذاكرات ايران و ايالاتمتحده در مقطع كنوني چيست؟
به نظر من يكي از ايرادهاي اساسي مذاكرات اخير، تمركز بيش از حد بر پرونده هستهاي است. مساله هستهاي اساسا موضوعي مورد اختلاف ميان ايران و آژانس است، نه ايران و امريكا. تهران با پيوستن به معاهده انپيتي، توافقي ميان خود و نهاد پادماني امضا كرده؛ توافقي كه تكليف هر اختلافي را روشن كرده است. اين تصور كه ايالاتمتحده ميتواند در نقش داور يا ناظر در اختلافات فني ميان ايران و آژانس ايفاي نقش كند، نه از نظر حقوقي درست است و نه از منظر منطقي. متاسفانه ايران وارد تلهاي شد كه در آن، پرونده مذاكرات عملا محدود به درصد غنيسازي و سطح فعاليتهاي هستهاي شد، درحالي كه بايد به مسائل اساسيتري پرداخته ميشد. مذاكرات ميتوانست و بايد از ابتدا با هدف عاديسازي روابط ايران و امريكا آغاز ميگشت. نه عاديسازي بهمعناي رابطه دوستانه، بلكه تلاشي براي بازگشت به وضعيت نرمال و قابل پيشبيني. مسير طبيعي اين بود كه پس از تحقق اين هدف، مسائل اقتصادي، سرمايهگذاري، همكاريهاي منطقهاي، علمي و حتي فرهنگي مطرح شود. موضوعات نظامي و هستهاي، مسائلي هستند كه اساسا نبايد محور مذاكرات قرار گيرند، بلكه به عنوان نتايج تابع مذاكرات جامعتر در دستور كار قرار ميگيرند. موضوعاتي مانند سرمايهگذاري مشترك، همكاري علمي، امنيت منطقهاي و حتي تبادل فرهنگي، قابليت آن را دارند كه منافع دو طرف را تامين كنند و همزمان بسترهاي اعتمادسازي ايجاد نمايند. برخلاف آن، تمركز بر مسائل هستهاي نهتنها اين فضا را ايجاد نميكند، بلكه از نظر ذهني، هر دو طرف را در موقعيت تخاصمي و امنيتي نگه ميدارد. بايد پذيرفت كه مسير مذاكرات از ابتدا انحراف داشته و تا زماني كه اهداف و چارچوبها بازتعريف نشود، احتمال دستيابي به توافق واقعي ضعيف خواهد بود.