بازتاب جنگ در رمان احمد محمود
صداي مردم در «زمين سوخته» جنگ
گروه هنر و ادبيات| در روزهاي گذشته عكسي منتشر شد از كتابهايي متعلق به كتابخانه شخصي يك شهروند كه زير آوار حملات اسراييل به تهران مانده بود. در عكس، كتاب «زمين سوخته» احمد محمود هم ديده ميشود. ايبنا مطلبي خواندني در اين باره منتشر كرد با اين ايده كه تصوير بيش از هر چيز مبين آشتيناپذيري ادبيات و جنگ است. متن اين نوشته را در ادامه بخوانيد.
احمد محمود، رمان «زمين سوخته» را در همدلي با مردم گرفتار جنگ نوشت. اين همدلي را در سراسر اين رمان به خوبي ميتوان ديد. راوي رمان او گويي گامبهگام با مردم و در كنار مردم در دل جنگ پيش ميرود، به همه جا سرك ميكشد، گوش تيز ميكند كه همه چيز را خوب بشنود، چشم ميگرداند كه همه چيز را خوب ببيند تا درد مردم جنگزده را تا جاي ممكن با جزييات روايت كند. [تصوير] كتاب «زمين سوخته» احمد محمود را در ميان تلي از كتابهاي ميان آوار بهجا مانده از حمله اسراييل به ايران نشان ميدهد. اين عكس، خود نمادي از آشتيناپذيري ادبيات با جنگ است و وقتي موضوع عكس «زمين سوخته» است كه رماني است ضدجنگ، اين وجه نمادين برجستهتر ميشود، چون جنگخواهي با ادبيات ضدجنگ سر آشتي ندارد، همچنانكه ادبيات اصيل نيز جنگ را برنميتابد و همواره بر بيهودگي و ويرانگري آن تأكيد كرده است. ادبيات در پي صلح است، حتي وقتي كه از جنگ مينويسد. در تاريخ ادبيات جنگ در ايران، رمان «زمين سوخته» احمد محمود از آثاري است كه فضل تقدم دارد بر ديگر آثاري كه درباره اين جنگ نوشته شدهاند. اين رمان، يكي از زودترين واكنشهاي ادبيات ايران به حمله عراق به ايران و جنگي است كه به ايران تحميل شد. آنچه در «زمين سوخته» اهميتي مضاعف دارد ترسيم جنگ از پايين و از نگاه مردم عادي است كه مشغول زندگي روزمرهاند و ناگهان بمب بر سرشان ميريزد و آواره ميشوند و نيز مجبور ميشوند با دست خالي يا هرچه دم دست دارند مقابل حمله نظامي بايستند. محمود در «زمين سوخته» صداهاي متنوع مردم در شرايط جنگي را ثبت و ضبط كرده و گزارشي مستند داستاني از بمبارانهاي شهري و آنچه در چنين وضعيتي بر مردم عادي ميرود ارائه داده و انواع واكنشها از جانب مردم به جنگ و بمباران را ترسيم كرده است. «زمين سوخته» درباره سه ماه اول جنگ و بمبارانهاي خوزستان است. محمود خود درباره انگيزهاش از نوشتن اين رمان در گفتوگو با ليلي گلستان، در كتاب «حكايت حال» ميگويد: «در همان سه ماه اول بود كه برادرم كشته شد. اين بود كه از تهران راه افتادم و رفتم جنوب، رفتم اهواز، رفتم سوسنگرد، رفتم هويزه. تمام اين مناطق را (كه البته راهم نميدادند و بايد مجوز ميداشتم) رفتم. تقريبا نزديك جبهه بودم و به خوبي صداي شليك گلولهها و صداي انفجار در اين مناطق شنيده ميشد. وقتي برگشتم، واقعا دلم تلنبار شده بود. برادرم هم كشته شده بود. ديدم چه مصيبتي را دارم تحمل ميكنم و مردم چه تحملي دارند و چه آرامند مردم ديگر شهرها. چون تهران تا موشك نخورد، جنگ را حس نكرد. درد من اين بيحسي و بيتفاوتي مناطق دور از جنگ بود. دلم ميخواست لااقل مناطق ديگر مملكت ما بفهمند كه چه اتفاقي افتاده است. همين فكر وادارم كرد كه بنشينم زمين سوخته را بنويسم.» رمان «زمين سوخته» اگر چه يك داستان است اما برآمده از مشاهدات نزديك احمد محمود از سه ماهه اول جنگ در خوزستان است. محمود در اين رمان مردمي را نشان ميدهد كه جنگ و حمله ناگهاني به سرزمينشان، آنها را غافلگير كرده است. تصويري كه محمود از جنگ در «زمين سوخته» ارائه ميدهد، حضور و نفوذ خشونتبار جنگ در متن زندگي روزمره است. محمود پشت جبههها را به تصوير ميكشد و مردمي را كه عزيزانشان را از دست ميدهند و از خانههاي خود جاكن و آواره ميشوند. تصويرهاي او از زندگي مردم در دل جنگ به تاشهايي ميماند كه نقاش با ضربات قلم بر تابلوي نقاشي ميزند؛ به عكسهاي فوري از لحظههاي درد و فاجعه. در «زمين سوخته» فرصتي براي داستانپردازي نيست. همه چيز تند و سريع روايت ميشود تا تصاوير در لحظه ثبت شوند و در تاريخ باقي بمانند تا آيندگان ببينند كه روزگاري مردم چگونه در متن جنگ روزگار گذراندهاند و چطور با جنگ مواجه شدهاند و چه تجربه آخرزمانياي را از سر گذراندهاند. در «زمين سوخته» همچنين ميبينيم كه چطور مكانهاي زندگي روزمره، از معناي هميشگيشان تهي ميشوند و تغيير شكل پيدا ميكنند. خانهها خالي ميشوند و ادارهها ميشوند محل زندگي. «زمين سوخته» روايتي زنده از زيستن در متن فاجعه و زير سايه مرگ است و روايت انواع روشهايي كه مردم براي تابآوري فاجعه و از سر گذراندن آن خلق ميكنند. «زمين سوخته» همچنين روايت زندگيهايي است كه جنگ آنها را از هم ميپاشد؛ روايت فقدان عزيزان، سوگ، جاكنشدن و سرگرداني در وضعيتي كه انسانها ناغافل در آن گرفتار شدهاند. چنانكه پيشتر اشاره شد، محمود در اين رمان از منظرهاي مختلف به زيست مردم و مصائب آنها در متن جنگ نگاه ميكند و صداهاي مختلف را بازتاب ميدهد. به همين دليل در اين رمان با سندي زنده از زندگي دشوار مردم در شرايط جنگي مواجهيم. محمود «زمين سوخته» را در همدلي با مردم گرفتار جنگ نوشت. اين همدلي را در سراسر اين رمان به خوبي ميتوان ديد. راوي رمان او گويي گامبهگام با مردم و در كنار مردم در دل جنگ پيش ميرود، به همهجا سرك ميكشد، گوش تيز ميكند كه همهچيز را خوب بشنود، چشم ميگرداند كه همهچيز را خوب ببيند تا درد مردم جنگزده را تا جاي ممكن با جزييات و نه صرفا با كليگويي، روايت كند. «زمين سوخته» داستان يك درد جمعي است. داستان مردمي كه دنبال جنگ نيستند و جنگ به زور خود را به آنها تحميل كرده است. محمود در جايي ديگر از مصاحبه با ليلي گلستان در كتابي كه پيشتر به آن اشاره شد، ميگويد: «ميدانم كه اين كتاب، ده، بيست سال ديگر معناي ديگري پيدا خواهد كرد.» اكنون تصوير «زمين سوخته» در ميان كتابهاي تلنبار بر هم در خانهاي بمباران شده، ما را به ياد اين حرف احمد محمود درباره اين رمان مياندازد. به قول رضا براهني: گذشته هميشه ما را در آينده غافلگير ميكند.