• 1404 شنبه 31 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6073 -
  • 1404 شنبه 31 خرداد

ماجراي اعدام مردي از اتباع به خاطر قتل زن همسايه

متهم: شب حادثه وقتي مقتول مرا ديد شروع به سروصدا كرد و من هم با دستانم او را خفه كردم

گروه حوادث

مردي از اتباع بيگانه كه ۱۱ سال پيش مرتكب قتل زن جواني شده بود اواسط خرداد‌ماه جاري در زندان به‌دار مجازات آويخته شد.
محكوم كه در زمان ارتكاب قتل ۱۹‌ساله بود، محمد نام داشت. او به اتهام قتل عمدي زني به نام زري در شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه رفت.
ماجراي اين پرونده از بيست و پنجمين روز شهريور سال ۱۳۹۳به دنبال اعلام گزارش به مركز پيام ۱۱۰ در مورد يك فقره فوت مشكوك آغاز شد. وقتي ماموران در آدرس اعلام شده حضور يافتند، برادر مقتول گفت: «بعد از يك هفته كه از مسافرت برگشتم پس از ورود به خانه با جسد خواهرم روبه‌رو شدم و فوري با ۱۱۰ تماس گرفتم.»  ماموران در بررسي اوليه صحنه جرم متوجه شدند جسد از گردن به بالا و همچنين دست سياهرنگ شده و سيم شارژر موبايل هم كنار متوفي افتاده است. به اين ترتيب احتمال قتل زن با سيم شارژر به ذهنشان خطور كرد. به همين دليل بازپرس كشيك قتل دادسراي امور جنايي تهران را در جريان قرار دادند و بازپرس دستوراتي را جهت شروع تحقيقات مقدماتي صادر كرد.
در حالي كه گزارش اوليه معاينه جسد از سوي كارشناسان پزشكي قانوني زمان فوت را حدود يك الي سه هفته قبل از زمان كشف تخمين مي‌زد، برادر مقتول كارگران اتباع ساختمان پشتي را به عنوان مظنون معرفي كرد و با توجه به اظهارات او مبني بر احتمال ورود قاتل از ساختمان پشتي، بازپرس جنايي دستور انجام بررسي‌هاي لازم در اين مورد را صادر كرد.
همچنين در تحقيق از دو برادر مقتول ماموران پي بردند زني به نام آسيه دوست صميمي زري بود. بنابراين تحقيق از او هم در دستور كار قرار گرفت.
آسيه در اظهارات خود گفت: «از وقتي با هم آشنا شديم، چون شوهرم شب‌كار بود، زري خيلي پيش من مي‌ماند و به من خيلي زنگ مي‌زد، حتي امان نمي‌داد تا گاهي من زنگ بزنم. آخرين روزي كه او را ديدم پنج روز قبل از كشف جسدش بود. او به من زنگ زد و سر عبدل‌آباد با هم قرار گذاشتيم بعد از خريد هم قرار فردا را گذاشتيم، ولي روز ۲۱‌شهريور هرچه به هر دو خطش زنگ زدم خاموش بود.» 
او در ادامه گفت: «وقتي در خانه‌شان رفتم يكفرد اتباع كه روبه‌روي ساختمان نيمه‌تمام بود سرش را بيرون آورد و گفت؛ نيستند و از اينجا اسباب بردند. تعجب كردم چون بعيد بود زري بدون اينكه به من گفته باشد، مي‌رفت. باز هم به تلفنش زنگ زدم، ولي خاموش بود.» 
اين زن گفت: «چند روز قبل مفقودي زري كه خانه او بودم متوجه ريختن ديوار و آجرهايي كه روي هم كار گذاشته بودند شدم. كارگرهاي ساختمان بغلي از لابه‌لاي آجرها يكي دو بار به ما نگاه كردند كه ما پس از ديدن اتباع به اتاق ديگري رفتيم.» 
آسيه در ادامه گفت: «به زري گفتم به داداشت بگوييم تا با آنها برخورد كند، اما زري گفت داداشم تند مي‌شود و كار دستمان مي‌دهد. مهم نيست چند روز ديگر از اينجا مي‌رويم. از زري سوال كردم اينها به تو متلك مي‌گويند؟ گفت متلك مي‌اندازند، ولي من اهميت نمي‌دهم.» 
با به دست آمدن اين نتايج از گفته‌هاي برادر و دوست صميمي مقتول تحقيقات روي كارگران متمركز شد و در شاخه‌اي از بررسي‌هاي به عمل آمده مشخص شد كارگري به نام شكرالله همزمان با وقوع حادثه در خانه پشتي كار مي‌كرد، اما در روزهاي اخير خبري از او نيست و احتمالا متواري شده است.
به اين ترتيب از صاحبكار او تحقيق به عمل آمد كه ضمن تاييد ناپديد شدن شكرالله گفت: «دوستان شكرالله ادعا مي‌كنند پليس او را دستگير و تحويل كمپي در ورامين داده است تا از كشور اخراج شود.» 
در نهايت شكرالله با نيابت قضايي در نقطه صفر مرزي شناسايي و دستگير شد. متهم دستگير شده در اولين تحقيق كه در اداره آگاهي شهرستان تايباد انجام شد به قتل اعتراف كرد و در تشريح ماجرا گفت: «حدود ۳ ماه بود كه در همسايگي خانه مقتول كار مي‌كردم. شب حادثه وقتي من را ديد شروع به سروصدا كرد و من هم با دستانم او را خفه كردم.كسي همراهم نبود و در خانه او هم غير از او كسي نبود. همان شب در محل كارم خوابيدم و صبح به سر كار ديگري كه سه كوچه بالاتر بود رفتم و مشغول كار شدم. چند روز قبل از اينكه در مرز دستگير شوم، مادرم به موبايلم زنگ زد و گفت بيا كشور خودمان كه مشكلي پيش آمده، من هم سوار ماشين شدم تا از طريق اردوگاه از ايران خارج شوم كه دستگير شدم‌.» 
متهم كه در دادسراي تايباد به قتل اعتراف كرد با قرار بازداشت موقت به تهران فرستاده شد. اين متهم در دادسراي جنايي تهران جزييات جديدي از قتل را بيان كرد و گفت: «آن زن من را سر كار مي‌گذاشت.از اينكه من را سر كار گذاشته بود ناراحت شدم و رفتم داخل خانه‌اش. اول او يك مشت به دماغم زد و من هم او را هل دادم، مي‌خواست دوباره بزند كه من ترسيدم و بعد با دو دستم گلويش را گرفتم تا خفه شد. البته قصد كشتن نداشتم.»  متهم همچنين در جلسه دادگاه گفت: «مقتول مرا اذيت و مسخره مي‌كرد. شب آخر مرا صدا زد و بيدارم كرد. وقتي تو صورتم زد عصباني شدم. بعد او را با مشت زدم و خفه‌اش كردم.»  اين در حالي بود كه مادر مقتول تقاضاي قصاص متهم را مطرح كرد.
در نهايت قضات دادگاه كيفري بر اساس قانون مجازات اسلامي متهم را به يك بار قصاص با شرط پرداخت تفاضل ديه زن و مرد از سوي اولياي دم محكوم كرد‌.
اين مجازات در ديوان‌عالي كشور تاييد شد و در نهايت حكم قصاص اين متهم اواسط خرداد‌ماه امسال پس از طي مراحل قانوني اجراي حكم به اجرا درآمد و او در سن ۳۰‌سالگي به‌دار مجازات آويخته شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها