• 1404 شنبه 31 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6073 -
  • 1404 شنبه 31 خرداد

روايت سي‌ودوم: قاجارها و جنگ كريمه

مرتضي ميرحسيني

صدراعظمي كه جاي اميركبير را گرفت در خدمت كسي جز خودش نبود. گاهي به فراخور شرايط، با اين يا آن همكاري مي‌كرد، اما در هر دستوري كه مي‌داد و هر تصميمي كه مي‌گرفت، به اين فكر مي‌كرد كه براي خودش چه دارد و از آن دستور يا تصميم چه چيزي عايدش مي‌شود. زماني كه آتش جنگ كريمه شعله كشيد (پاييز 1853 ميلادي) پيشنهاد اتحاد روس‌ها ضد عثماني را - كه نه به او كه «انگليسي» مي‌ديدندش كه به شاه داده بودند -رد كرد تا انگليسي‌ها را خشمگين نكند و دشمني‌شان را برنينگيزد (انگليسي‌ها در آن جنگ پشت عثماني بودند). دوستي با انگليس برايش مهم بود. حمايتشان را مي‌خواست و باور داشت براي ماندن در قدرت به آنان نياز دارد.
 اما چون مي‌ديد كه شاه به عقد پيمان با روسيه اصرار دارد و نمي‌خواهد به آنان نه بگويد، طراح جايگزيني ارايه كرد. مي‌ديد كه ناصرالدين‌شاه قول‌هاي وزيرمختار روسيه را باور كرده و در خيالاتش نه فقط حل مناقشات مرزي با عثماني كه فتح عراق عرب و تسلط بر عتبات را مي‌بيند و در اين رويا سير مي‌كند كه با كاري چنين بزرگ، به شهرتي پايدار برسد. مي‌دانست آنچه در خيالات شاه جوان مي‌گذرد، چقدر با واقعيت فاصله دارد و چقدر ناممكن است. پس راه ميانه‌اي پيش كشيد. راهي كه هم شاه و هم روس‌ها را راضي كند و هم آرامش انگليسي‌ها را به‌ هم نريزد. 
پيشنهاد كرد كه ايران در اين خصومتي كه ميان روسيه و عثماني بالا گرفته است، كنار بايستد و نقشي در دشمني يا حمايت از اين يا آن به عهده نگيرد. حرفش اين بود كه ايران به جاي اتحاد با روسيه و درگير شدن در جنگ با عثماني، بي‌طرف بماند و به نفع يا ضرر هيچ‌ كدام از طرف‌ها كاري نكند. ناصرالدين‌شاه را متقاعد كرد. خطرات درگير شدن در جنگي تازه را پيش رويش گذاشت و با ترساندنش، جاه‌طلبي‌اش را خفه كرد. امضاي روس‌ها را نيز - كه آن زمان انتخاب ديگري نداشتند - گرفت. به روس‌ها متعهد شد كه اجازه عبور سپاه عثماني از خاك ايران را نمي‌دهد و از آنان قول گرفت از قسط آخر غرامتشان - كه از زمان تركمانچاي باقي مانده و هنوز پرداخت نشده بود - بگذرند. اين بند از قرارداد، دستاورد بزرگي برايش بود. اما بعد كه واكنش انگليسي‌ها به اين توافق را ديد، تصميم ديگري گرفت. 
به انگليسي‌ها گفت قرارداد را باطل مي‌كند، اگر آنان براي بازپس‌گيري قفقاز پشت ايران بايستند. از انگليسي‌ها كه نه مي‌خواستند و نه مي‌توانستند چنين تعهدي را بپذيرند، جوابي نگرفت. نه نشنيد، اما شرطي را هم كه پيشنهاد كرده بود، پذيرفته نشد. آنقدر منتظر ماند تا مراحل پاياني جنگ كريمه رسيد و برنده و بازنده قطعي آن معلوم شد (جنگ در بهار 1856 ميلادي رسما به پايان رسيد، اما شكست روس‌ها و ناتواني آنان در رسيدن به اهدافي كه جنگ را برايش شروع كرده بودند، از سال دوم جنگ آشكار شده بود) . بعد، پيشنهادش را رد كردند. 
نقشه‌اش براي استفاده از قرارداد با روس‌ها در فشار به انگليسي‌ها نگرفت. راستش، حداقل در اين ماجرا، درستي يا نادرستي يا حتي كارآمدي يا ناكارآمدي سياستش مطرح نبود. رسيدن به آنچه در سرش مي‌گذشت، با ابزارهايي كه او در دست داشت ممكن نمي‌شد. 
او به عنوان صدراعظم پادشاهي قاجار اصلا در شرايطي نبود كه انگليسي‌ها را ضد روس‌ها يا روس‌ها را ضد انگليسي‌ها با خودش همراه كند. حتي نتوانست با اين بازي، آن هدف اصلي، يعني دوام صدارتش را تضمين كند. روس‌ها كه پيش از آن هم با او اختلافاتي داشتند از پيشنهادش به انگليسي‌ها براي لغو قرارداد بي‌طرفي خشمگين شدند، انگليسي‌ها كه او را مطيع‌تر و سربه‌راه‌تر مي‌خواستند دست از حمايتش كشيدند و شاه هم كه نوكري بي‌چون‌وچرا مي‌خواست از او فاصله گرفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها