جنگ، وطن دوستی و عشق به مردم چه بازتابي در موسيقي نواحي ايران داشته است؟
ميهن، حماسه و سلحشوري به روايت خنياگران
پيمان بزرگنيا
اهالي موسيقي نواحي و به خصوص خنياگران هميشه وطندوست و مردمدار بودهاند. در ابتداي اين يادداشت اشاره كنم به اينكه خنيا و خنياگري هميشه و در همه نقاط ايران بزرگ در ستايش وطندوستي و عشق به ميهن گام برداشته است. خنياگران شامل بخشيها، عاشيقها، شاهنامهخوانها، بيتخوانها و... هستند. اين سنت خنيا و خنياگري همچنان هم پابرجاست و من كه با اغلبشان در ارتباط هستم، همگي بر ميهندوستي پابرجا ماندهاند.
اين موضوع را پيش از هر چيز تاكيد كنم كه در ادبيات شفاهي و متن ترانههايي كه در مناطق مختلف خوانده ميشود، مثل لالاييها و حتي سوگنامهها هميشه صحبت از صلح داشتهايم، چراكه فرهنگ ما از قديم، به نوعي نماد صلح در جهان بوده و تاريخ نشانگر اين است كه ما ملتي صلحطلب هستيم؛ در همين راستاست كه هرچه را كه خلاف آن باشد، محكوم ميكنيم ولي با اين حال، هر زمان كه كشورمان در معرض خطر قرار گرفته يا حملهاي به تماميت ارضي كشور صورت گرفته، همواره خنياگران مناطق مختلف ايران، در حماسهسرايي و تقويت روحيه سلحشوري پيشگام بودهاند و اين موضوع از قديمالايام به شكلهاي مختلف سينه به سينه در سنت خنياگري از نسلها پيش براي ما برجا مانده است. نمونههاي زيادي هم در اين زمينه وجود دارند و ميتوان از آنها مصداق آورد.
از جمله، حماسههايي كه با چنين موضوعاتي توسط خنياگران اجرا ميشده است كه البته حماسهها خودشان به دو بخش تقسيم ميشوند يكي از آنها حماسههايي هستند كه مقابل ظلمي بوده كه از سمت حكام مركزي يا حاكمان محلي و داخلي وارد آمده و ديگري در مورد دلاوران و مردماني است كه از خاك وطن در مقابل تجاوزهاي خارجي دفاع كردهاند. اينجا در مورد منظومهها و حماسههايي صحبت ميكنم كه موضوع آنها همواره دفاع از خاك ايران بوده و از طرف خنياگران؛ چه بخشيها، چه بيتخوانها و چه شاهنامهخوانها روايت ميشده است.
خنياگري در خدمت خاك وطن و مردم
خنياگران در همه مناسبات پيشگام بودند و در روايات خود حتي سياستمداران را هم نصيحت ميكردند و به نوعي خنياگران رسانه مردم بودند به اين معني كه حرف دل مردم را ميزدند. در حال حاضر هم بسياري از هنرمندان مناطق ايران حرف دل مردم را ميزنند و سياستمداران را نصيحت ميكنند و از اين موارد كم نيستند. خنياگران همواره منافع وطن و مردم را درنظر ميگرفتند. اگر بخواهيم به نمونهاي در گذشته نگاهي داشته باشيم، ميتوانم به داستان شاهختايي يا شاهاسماعيل كه هم در روايت عاشيقها بوده هم بخشيها، اشاره كنم. در مقام شاهختايي خنياگران با ساز منطقه خودشان و آوازشان شاه را نصيحت و شرايط كشور را يادآوري ميكردند و با توجه به شرايط زمان آنها را پند ميدادند. بسياري از اين روايتهاي خنيايي در مناطق مختلف ايران و البته در تاريخ تكرار ميشوند. بسياري از اين روايتها توصيه راهبردي دارند و موضوع نوشته يا نانوشتهاي را طرح ميكنند و تاكيدشان صلح، دفاع از خاك و حريم سرزمين مادري و منافع مردم است.
ججوخان و شيركش تا دلواري
ما حماسههاي بسيار زيادي در سراسر ايران داريم، از شرق گرفته تا غرب، از شمال گرفته تا جنوب كه خنياگران دلاوريهاي مردماني را كه در راه وطن جان سپردهاند و تلاش كردهاند، ستايش ميكنند. مثل ججوخان و سردار عيوض در خراسان؛ وقتي براساس قرارداد تركمانچاي متاسفانه بخشي از كشورمان به قواي روس واگذار و بخشي از ايران جدا ميشود، «ججوخان» سردار بزرگ ملي قيام ميكند. ججوخان روايتي است در منظومهاي بسيار زيبا كه خنياگران و بخشيهاي شمال خراسان و حتي مردم در لالاييها آن را ميخوانند كه از خاك ايران دفاع و جان خود را در اين راه فدا ميكند.
همچنين در منطقه بختياري وقتي كه قواي خارجي در جنگ جهاني اول قصد تامين سوخت از مناطق جنگلي بختياريها را داشتند، اسدخان شيركش در مقابل آنها ميايستد و منظومهاي به نام جنگ كلونچي از آن ساخته ميشود. ماجراي اسدخان شيركش در منظومه جنگ كلونچي مربوط به منطقه بختياري وقله كلونچي است كه هيچكس اقدامات اين مرد بزرگ را در مقابل فرنگيهاي متجاوز فراموش نميكند. بعد از آن هم اسدخان به جنگ عثمانيان ميرود كه در مرزها بودند و از آنجا تفنگي به غنيمت ميآورد به نام تفنگ «حجي» كه هماكنون هم در موزه نگهداري ميشود و يا رييس علي دلواري در بوشهر كه روايتش اين است كه در مقابل انگليسيها ايستادگي كرد. ما در ايران نغمهآواها را داريم كه بزرگان سرودهاند مثلا در همين دوران معاصر و جنگ ايران و عراق هم قطعه مشهور «موتوچي» يا همان «دايه دايه وقت جنگه» يا شاهنامهخوانهايي كه براي تقويت روحيه سلحشوري رزمندگان در جنگ تحميلي به ميان آنها رفتند و شاهنامهخواني كردند. منظومه دادشاه كه در بلوچستان و درمقابل دخالت اجنبيها در كشور قيام ميكند. همه اينها نمونههايي هستند كه خنياگران روايت ميكردند و همچنان هم ميكنند.
خنياگران، نقطه اتحاد مردم
همانطور كه ميدانيم در قديم همچون حال حاضر خبري از رسانههاي مختلف مجازي و غيرمجازي بهصورت كنوني نبود، خنياگران تاريخبرخوان بودند، يعني روايتهاي تاريخي و اتفاقات رخ داده را در قالب شعر و موسيقي با بياني موسيقايي به مردم انتقال ميدادند و بهگونهاي نقش رسانه را ايفا ميكردند مثلا در منظومه شاهختايي، عاشيقها هميشه در دربار حاكمان با آواز ميخواندند و آنها را نصيحت ميكردند.نقالي ميكردند و به طور كلي مردم را به اتحاد و همدلي و حاكمان را به دفاع، انصاف و صلح دعوت ميكردند. در همين مقام شاهختايي بيتي وجود دارد كه هميشه از حاج قربان سليماني شنيدم و در آن، خنياگر سلطان را خطاب قرار ميدهد و ميگويد: «مردم ولي نعمتان شما هستند بگذاريد مردم كنار هم بمانند» اين يك جمله كليدي است كه بارها از ايشان نقل شده و به يادگار مانده است. اين اتحاد و كنار هم ماندن هميشه مورد تاكيد بوده است و بسيار هم مهم شمرده ميشود.
ناديده گرفتن خنياگران و آسيبهاي آن
خنياگران كه در واقع همان شاهنامهخوانان و بيتخوانان و بخشيها و عاشيقها و... هستند، هميشه و در همه جا عاملي براي اتصال و وحدت مردم بوده و هستند اما متاسفانه بايد بپذيريم كه مسوولان مربوطه اينها را در اين سالها نديدند. اتحاد اقوام هميشه مهم بوده و هست و خوشبختانه همچنان ايران از آن برخوردار است اما يكي از مصاديق آن، گراميداشت و بزرگداشت اين خنياگران بود. در جاي جاي اين سرزمين اما متاسفانه به آنها كملطفي شد. خيليهاشان در عزلت و شرايط ناخوشايند از دست رفتند يا امروز منزوي شدند. افرادي كه ميتوانند قوم و قبيله خود را جمع كنند و با نغمهآواها مردمان را كنار يكديگر بياورند. هنرمندان نواحي همين خنياگران كه بسيار وطندوست هستند و در شرايط جنگي اين روزها هم ديدهام كه بسياري از افراد را كه ميترسند، به خانههاي خود دعوت ميكنند و با روايتهاي خود مردم را به آرامش فرا ميخوانند. موسيقي و روايتگريشان همچنان كارا و مهم است.
فرهنگ و خنياگري در بطن جامعه
مساله اين است كه فرهنگ و هنر همچنان هم در بطن جامعه جريان دارد حتي با تمام بيمهريهايي كه شده است، اين خنياگران جايگاه و پايگاه خودشان را دارند. همچنان ميبينيم كه برخي از اين خنياگران وقتي كنسرتي در منطقه خودشان ميگذارند، پنج هزار نفر تماشاچي دارد و همينها نشاندهنده اين است كه مردم خنياگران و فرهنگشان را دوست دارند و به آن احترام ميگذارند.
حاكمان، تصميمگيران و دولتمردان بايد از اين موقعيتها درس بگيرند و بدانند و درك كنند كه هنرمندان نواحي بسيار تاثيرگذار هستند. نبايد فراموش كنيم كه در حال حاضر با جنگ روايتها مواجه هستيم. هنرمندان نواحي در بين مردم تريبون و جايگاه دارند و ميتوانند به تقويت روحيه مردم ايران كمك كنند. واقعيت اين است كه هيچ كدام ما دوست نداشتيم ايران را و مردمان آن را در چنين وضعيتي كه اكنون هست، ببينيم. چه كسي جنگ و اضطراب را دوست دارد اما در چنين شرايطي هميشه هنر و فرهنگ در كنار مردم خودش بوده و هست و البته خنياگري كه سنت گذشتگان و پدران و مادران ماست. هنرمندان نواحي ازجمله شاهنامهخوانان، شعرخوانان، بيتخوانان، بخشيها، عاشيقها و به طور كلي خنياگران و نوادگان آنها هميشه در صحنه و كنار مردم خود بودهاند و هستند اصلا كارشان همين است؛ نگهباني از فرهنگ و هنر. فراموش نكنيم كه در گذشته حتي موسيقيسازي داشتيم؛ زماني كه لشكر ايران قصد داشت به جنگ برود سازها به صدا درميآمدند و كرنا نوازان و سرنا نوازان در مقابل لشكر ساز ميزدند. وقتي يك بختياري صداي كرنا را ميشنود خونش به جوش ميآيد و روايت وطندوستي برايش تازه ميشود. اين مسائل در اين سالها ناديده گرفته شد و كاش فرصتي براي جبران باشد اگرچه خنياگران و هنرمنداني كه دلخور هستند هم خونشان براي وطن به جوش ميآيد و چنانكه گفتم كنار مردم بودهاند و خواهند ماند. سخنم را با بيتي تمام ميكنم كه براي همه ايرانيان آشناست؛ در منطقه بختياري وقتي كودكان به دنيا ميآيند از پدران و پدربزرگان و مادربزرگان خودبارها و بارها آن را ميشنوند كه تكرار ميكنند: «چو ايران نباشد تن من مباد»