به دنبال سالروز درگذشت جليل شهناز و حسن كسايي
بلندپايگانِ «تار» و «نِي»
هاتف شرار
بعضي اسامي و نامها با يكديگر و در هم تنيده شدهاند، همانند حسن كسايي با ني يا جليل شهناز با تار. حسن كسايي متولد سوم مهر ماه 1307 از شاگردان استاد مهدي نوايي و ابوالحسن خان صبا و متوفي در روز 25 خرداد ماه 1391 كه از او به عنوان خداوندگار ني ياد ميشود و استاد جليل شهناز كه در روز اول خرداد ماه 1300 در شهر اصفهان متولد شد و از شاگردان دو برادرش حسين آقا و علي آقا و پدرش شعبانخان بود. او از هنر غلامرضاخان سارنگ پسر عموي خود و همينطور متاثر از ساز استاد عباس سروري نيز بوده است. او 26 خرداد ماه 1392 در تهران درگذشت. به مناسبت سالگرد فوت استادان حسن كسايي و جليل شهناز در اواخر خرداد ماه در ادامه نكاتي را در اهميت اين دو نام بزرگ در موسيقي ايران خواهم آورد.فوت اين دو هنرمند يعني حسن كسايي و جليل شهناز به فاصله يك سال و يك روز از يكديگر اتفاق افتاد و جالب است اشاره كنم و يادآور شوم كه اين دو هنرمند گرانمايه از اواخر دهه 20 و اوايل دهه 30 همكاري صميمانه با يكديگر را شروع كردند. به دليل آشنايي و تسلط هر دوي اين عزيزان با موسيقي رديفي و دستگاهي و به خصوص آواز اصيل ايراني، گويي اين دو، يك روح در دو جسم بودند و هر دو در جواب آوازها به خوانندگان بزرگ ايران بسيار متبحرانه پاسخ دادهاند كه اين در آثارشان مستند است.
ملوديهاي مشترك در بداههنوازي
حتي در بداههنوازيهاي اين دو هنرمند، لطافت خاصي وجود دارد كه در همنوازيهاي ساير هنرمندان كمتر به چشم ميخورد؛ گويي يك ناخودآگاه در هر دوي اين عزيزان باعث ميشود اكثر ملوديهايي كه به صورت بداهه اجرا ميكنند، نزديك به هم باشند و ملوديهاي مشترك را در بداهه نوازيهاي خود بسيار استفاده ميكنند. در جوابهايي كه ني و تار به يكديگر ميدهند نيز اين مقوله بسيار مشهود است. يكي از قطعههاي كمنظيري كه اين دو هنرمند اجرا كردهاند در گوشه شكسته بيات ترك «راز و نيازني و تار» نام دارد كه در آلبوم «ياران زندهرود» با صداي بينظير استاد تاج اصفهاني اجرا شده است. توضيحي كه جا دارد درباره نام اين آلبوم بگويم اين است كه به اين سه هنرمند يعني استادان كسايي، شهناز و تاج، ياران زندهرود ميگفتند.همينطور كه پيشتر اشاره شد هر دو بزرگوار يعني جليل شهناز و حسن كسايي آوازخان نيز بودهاند و آواز و ساز را در حد اعلا اجرا ميكردند. چيزي كه شايد كمتر گفته شده و جالب توجه است اينكه اين دو عزيز حتي شاگرداني را هم در زمينه آواز تربيت كردهاند. آشنايي هر دو با سازهاي مختلف باعث پيشرفت و تفاوتشان با بسياري از هنرمندان تراز اول جامعه موسيقي ايران است.در تجليلي كه از استاد جليل شهناز در مرداد ماه سال 1385 در فرهنگسراي ارسباران تهران صورت گرفت، آقاي محمدرضا شجريان درباره جليل شهناز گفته بود من نام جليل شهناز را بدون پيشوند و پسوند به كار ميبرم، چراكه واژههاي آقا، خان يا استاد به امثال چنين هنرمنداني اعتبار نميبخشد بلكه اين اعتبار را چنين بزرگواراني به اين واژهها ميبخشند.
موسيقي ايراني بدون تعصب
اگر بخواهيم موسيقي خالص ايراني را بدون هيچگونه تعصبي بشنويم و در عين حفظ اصالتها موسيقي صرفا به صورت رديفي اجرا نشود و بداهه نوازيهاي كاملي از اين موسيقي را شاهد باشيم، بايد به آثار مشترك جليل شهناز و حسن كسايي رجوع كنيم. حسن كسايي قطعه «سلام صبحگاهي» را كه يكي از آثار بيكلام اميدبخش و آشناي موسيقي ايران است، ساخته بود كه در اين اثر ميتوانيم به قريحه و ذوق آهنگسازي اين استاد بزرگ نيز اشاره كنيم. اگرچه جليل شهناز نيز آثاري ساخته است كه بيشتر آنها پيشدرآمد و چهار مضراب بوده و يكي، دو اثر باكلام هم داشته است اما خصيصه و كار اصلي اين دو هنرمند بداههنوازيهاي آنها محسوب ميشود.اين را هم نبايد دور از نظر داشت كه هر كدام از اين دو هنرمند نامآشناي موسيقي ايران، با بداههنواز يا هنرمند ديگري نيز همكاري داشتهاند، به وضوح مشخص است كه ساز يكي از اين دو بزرگوار روي آن نوازنده ديگر سايه افكنده است، چراكه جملهپردازيها و قطعات خاصي كه مينوازند كاملا از هوشمندي خاص برخوردار است اگرچه ملوديها به صورت لحظهاي خلق و اجرا شدهاند اما در پس اين قطعات، ذهني كاملا هوشمند، دقيق و جامع وجود دارد كه موتيفها و قسمتهاي خاص موسيقي كمتر استفاده شده را به منصه ظهور رسانده است. جالب توجه اين است كه اگر براي مثال 10 قطعه در مايه شور را از اين هنرمندان مثال بزنيم به واقع ده قطعه كاملا متفاوت از يكديگر هستند كه با ريتمهاي متفاوت، شمايل و شكلهاي متفاوت و جملهبنديهاي بسيار خاص و متنوع اجرا شدهاند. به واقع اينجا اين بيت سعدي مصداق پيدا ميكند كه ميگويد: «صبر بسيار ببايد پدر پير فلك را/ تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد»در يادداشتي كه در شمارههاي قبلي همين روزنامه يعني «اعتماد» منتشر شد در مورد آواز و مكتب اصفهان مطالبي را نوشته بودم؛ با توجه به اهميت اين مكتب بايد عنوان كنم كه اگرچه استاد حسن كسايي بعدها از شاگردان برجسته استاد صبا شد ولي باز با رديف و ظرايف موسيقي مكتب اصفهان آشنايي كامل داشت و همنشيني او با تاج اصفهاني و اديب خوانساري او را از هنرمندان ديگري كه از شاگردان استاد صبا بودند، متمايز ميساخت، در واقع ايشان يعني استاد كسايي نه از يك سرچشمه بلكه همنشين با چند هنرمند تاثيرگذار و بزرگ بودند.جليل شهناز نيز در اصفهان پرورش پيدا كرده بود و او هم مكتب اصفهان را به خوبي ميشناخت. يكي از هنرمندان تعريف ميكردند كه روزي استاد شهناز و استاد علياصغر بهاري با هم نشسته بودند و حدود 8 ساعت تصانيف و پيشدرآمدهاي قديمي را با يكديگر اجرا ميكردند و هر كدام از اين هنرمندان كه قطعهاي را شروع ميكرد آن ديگري، با او همراهي ميكرد و اين همراهي طولاني نشانه هوش و ذكاوت و حافظه بينظير اين هنرمندان بود. نام و يادشان گرامي باد.