هستهاي شدن تركيه؛ رويا يا ضرورت راهبردي؟
فرشيد فرحناكيان
در فضاي پرتنش خاورميانه، رقابتهاي ژئوپليتيكي هر روز ابعاد تازهاي به خود ميگيرد. در اين ميان، پرسشي كه گاه در محافل سياسي و امنيتي آنكارا طنين ميافكند، آن است كه آيا تركيه بايد به سلاح هستهاي دست يابد تا موازنهاي در برابر اسراييل؛ تنها قدرت هستهاي اعلام نشده منطقه، برقرار كند؟
ژرار آرو، سفير سابق فرانسه در امريكا و سازمان ملل ميگويد: «با توجه به وقايع اخير در خاورميانه، من نگران رقابت بين اسراييل و تركيه هستم. در منطقهاي كه يك قدرت هستهاي تا اين حد از نيروي نظامي استفاده ميكند، اگر من يك استراتژيست ترك بودم، فرضيه هستهاي شدن براي مقابله با يك اسراييل تهاجمي را در نظر ميگرفتم.»
اسراييل با در اختيار داشتن حدود ۸۰ تا ۹۰ كلاهك هستهاي (بر اساس برآورد منابع مستقل مانند SIPRI)، خود را در موقعيتي بازدارنده و راهبردي قرار داده است. هرچند تلآويو هرگز بهطور رسمي داشتن اين سلاحها را تاييد يا تكذيب نكرده؛ اما بر كسي پوشيده نيست كه اين برتري هستهاي نقشي تعيينكننده در معادلات امنيتي منطقه دارد. از اين منظر، برخي در تركيه بر اين باورند كه وجود يك «ابرقدرت كوچك هستهاي» در منطقه، توازن قوا را به شدت به ضرر آنكارا برهم زده و منجر به بيتعادلي راهبردي شده است.
تركيه با توسعه صنايع دفاعي، برنامه فضايي و دخالتهاي مستقيم يا نيابتي در بحرانهاي سوريه، ليبي، قفقاز و شرق مديترانه، نشان داده كه در پي ارتقاي جايگاه خود به عنوان يك بازيگر مستقل و تاثيرگذار در نظام بينالملل است. از نگاه نخبگان امنيتي ترك، وابستگي به چتر هستهاي ناتو به تنهايي كافي نيست؛ بهويژه وقتي روابط آنكارا با واشنگتن با فراز و نشيبهاي زيادي همراه شده است. رجب طيب اردوغان نيز بارها به «بيعدالتي هستهاي» اشاره كرده و گفته است: «برخي كشورها ميتوانند سلاح هستهاي داشته باشند، ولي ديگران نه؟ من اين را نميپذيرم.» اين سخنان، گرچه به صراحت از برنامهاي هستهاي حمايت نميكنند؛ اما نشاندهنده نارضايتي از نظم موجود جهاني است.
تركيه عضو پيمان عدم اشاعه تسليحات هستهاي (NPT) است و توسعه چنين سلاحهايي تخطي از تعهدات بينالمللي آن خواهد بود. خروج از اين پيمان ميتواند به انزواي ديپلماتيك، تحريمهاي سنگين و حتي فشارهاي نظامي از سوي غرب منجر شود. از سوي ديگر، درحالي كه اسراييل توان هستهاي خود را عمدتا براي بازدارندگي در برابر تهديدهاي وجودي حفظ كرده، هيچ نشانهاي از خصومت مستقيم هستهاي ميان تلآويو و آنكارا وجود ندارد؛ بنابراين، توسعه زرادخانه هستهاي در تركيه با هدف «مقابله با اسراييل» بيش از آنكه يك ضرورت راهبردي جلوه كند تا اين لحظه بيشتر ناشي از دغدغههاي حيثيتي و رقابت نمادين منطقهاي تلقي خواهد شد.
با آنكه ميل به موازنهسازي در برابر قدرتهاي هستهاي منطقه قابل درك است؛ اما پيگيري تسليحات هستهاي براي تركيه در شرايط كنوني نهتنها فاقد توجيه امنيتي روشن است، بلكه هزينههاي سنگين حقوقي، اقتصادي و ديپلماتيك براي آنكارا در پي خواهد داشت. در اين ميان، عقلانيت راهبردي ايجاب ميكند كه تركيه، به جاي دنبال كردن يك مسابقه پرمخاطره هستهاي، مسيرهاي موثرتر و كمهزينهتري براي ارتقاي جايگاه خود در منطقه برگزيند. تركيه ميتواند از مسيرهاي ديگر مانند تقويت توان موشكي، گسترش صنايع پهپادي و ديپلماسي فعال در نهادهاي منطقهاي و بينالمللي، قدرت بازدارندگي خود را افزايش دهد. همچنين حفظ تعادل در روابط با ناتو و جهان اسلام، تركيه را از انزواي احتمالي ناشي از پيگيري گزينه هستهاي دور نگه ميدارد.
دكتراي حقوق نفت و گاز