ترامپ در شليك اول هم اشتباه كرد و هم عجله!
نصرتالله تاجيك
جداي از اينكه حمله روز يكشنبه امريكا به تاسيسات هستهاي ايران و حملات قبلي اسراييل به آنها چه ميزان خسارت برجاي گذاشته است و مواد و تجهيزات موجود الان چه سرنوشتي پيدا كردهاند و چه تبعاتي براي اشاعه تشعشات هستهاي براي مردم در داخل و منطقه داشته، اين يك اقدام مجرمانه بينالمللي است كه اين دو مرتكب شدهاند. اما حمله امريكا، بر خلاف همه موازين بينالمللي، اقدامي جنايتكارانه و قابل تعقيب در مجامع حقوقي و بينالمللي است كه از ابعاد گوناگون ميتوان به آن نگريست. و يكي از ابعاد آن خلل و كاهش قدرت نظارتي و فراهم كردن شرايط فرار از نظارت بينالمللي آژانس در انجام وظايف محوله است كه امريكا، اسراييل و سازوكار و مديركلش مسبب آن هستند. يعني تا قبل از حمله اين دو، آژانس و بازرسانش به مراتب نظارت قويتري روي تاسيسات هستهاي ايران داشتند و اگر ايران با هوشمندي و براي در امان ماندن مواد غني شده و حفظ مردم از تشعشات آن را به جاي امن منتقل كرده باشد. هم نشان از مسووليتپذيري حرفهاي سازمان انرژي اتمي كشور است و ابزار قدرت براي چانهزني و تحميل نظرات و اگر هم به دليل وخامت اوضاع نتوانسته باشد اين ميزان يا بخشي از آن را جابهجا كرده باشد، علاوه بر خطرات اشاعه بر مردم اين سه ، عامل خسارت به دارايي مردم ايران شدهاند و بايد پاسخگو باشند. گذشته از اعوجاج و بينظمي كه عموما در برنامههاي هستهاي كشورهاي دنيا، به دليل حساسيت صنعت، محدوديت اعضا و سري بودن دانش و عمليات وجود دارد؛ ايران عضو پايبند معاهده منع گسترش سلاحهاي هستهاي است، موافقتنامه جامع پادمان را اجرا ميكند و همكاري گستردهاي با آژانس هم در راستاي اجراي تعهدات خود ذيل اين موافقتنامه و هم برجام دارد. اما متاسفانه اقدام سياستزده سه دولت اروپايي و مديركل آژانس در شوراي حكام در مورد دو سه موضوع ادعايي اثبات نشده مربوط به بيش از دو دهه پيش، ميتواند عليرغم سياست اصولي ايران، تداوم كامل مسير همكاري ايران و آژانس درخصوص فعاليتهاي فعلي ايران را با مشكلات جدي روبهرو كند. ايران عليرغم ترور دانشمندان هستهاياش، خرابكاري در تاسيسات هستهاي، تهديد حمله به آنها و توقف يا عدم اجراي تعهدات طرفهاي برجامي، در دسترسيهاي آژانس و اجراي تعهدات پادماني خود تغييري نداده، اما با حمله اسراييل و امريكا به سايتهاي هستهاياش چون يك اقدام ناقض قوانين بينالمللي و حقوق ذاتي ناشي از عضويتش در معاهده عدم اشاعه هستهاي ميداند، اين وضعيت را برنميتابد.
اگر ايران برنامه، قصد يا ظرفيت توليد سلاح هستهاي داشت الان بهترين موقع بود كه از خاصيت بازدارندگي آن براي جلوگيري از حمله امريكا به سايتهاي هستهاياش آن را عملياتي و از آن استفاده كند! اما امنيتي كردن برنامه هستهاي ايران، اسم رمزي شد براي اجراي نسخه دوم سناريوي سياسي ايرانهراسي و انزواي ايران توسط ائتلاف عبري، عربي ،غربي تا هم اين پرونده از بستر فني خود خارج و زمين نبرد سياسي با ايران براي امتيازگيري و حذف اهرمهاي قدرت ايران شود. زيرا اگر اين اختلاف بين ايران و آژانس و كشورهاي غربي فني بود مهمترين روشي كه با كمترين هزينه جواب ميداد، تشديد نظارتهاي پادماني و راستيآزمايي هوشمند و شديد بود.
البته نامگذاري چنين اسم رمزهايي توسط امريكا بيسابقه هم نيست! بوش با هدايت تونيبلر نخستوزير انگليس هم چنين اقدامي را مرتكب شد و در دوره رياست هانس بليكس بر آژانس بينالمللي انرژي اتمي (IAEA) ضمن برقراري نظام نظارتي و بازرسي شديد اما اثري از پروژه مخفي اتمي يا شيميايي در عراق يافت نشد! ولي هدف كه اشغال اين كشور و سرنگوني صدام با بهانه وجود تاسيسات مخفي در عراق بود، براي مداخلات بعدي امريكا از جمله دسترسي به منابع نفت و گاز بود، مهيا و منجر به حمله به اين كشور در سال 2003 گرديد!
لذا براي تجزيه و تحليل موضوع و تهيه يك تصوير بزرگ بايد به اصل هسته مركزي اين هماورد سياسي بيشتر توجه ميكرديم و بين اهداف اين هماورد پيچيده و چند لايه با اهداف غير شفاف اين ائتلاف و مخصوصا امريكا در راس آنكه تجزيه ايران است و روندهاي اجرايي كه از سوي دوطرف براي كسب منافع حداكثري اتخاذ ميشد، تفاوت قائل ميشديم! از جمله بازي رواني ترامپ با استراتژي فشار از پايين و چانهزني از بالا كه از ابتدا آغاز كرده بود و هدف اوليهاش حذف هر گونه اهرم قدرت بازدارنده ايران بود، تا ما را گمراه نكند.
از زمانيكه اعلام شد امريكا قصد اعزام ناو نميتز و هواپيماهاي پهنپيكر سوخترساني را به خاورميانه دارد، معلوم شد كه عمليات برقآساي اسراييل براي زدن ضربه نهايي موفق نبوده! كه امريكا عنقريب ناچار به دخالت ميشود تا اين جنگ فرسايشي نشود كه نه اسراييل از منظر سياسي اجتماعي كشش دارد و نه امريكا! هدف اوليه بازي رواني ترامپ براي امتيازگيري با استراتژي فشار از پايين با انداختن مردم بهجان حكومت و چانهزني از بالا از طريق آماده كردن افكار عمومي مردم جهان براي حمله به ايران بود! او در دور اول رياستجمهوري خود با استراژي فشار حداكثري نه صرفا تغيير رفتار حكومت يا سرنگوني آن، بلكه در ادامه فشار حداكثري حتي به قيمت تجزيه ايران را دنبال ميكرد! ولي نتوانست از ميان اعضاي باقيمانده برجام يارگيري و در دنيا عليه ايران اجماعسازي كند. با اين حال ايران عليرغم اطلاع از اين سابقه و رويكرد جديد ترامپ ولي به منظور جذب همكاري كشورها و در صورت موفقيت مذاكرات، رفع تحريمها وارد دور جديد مذاكرات شد. اما از منظر نظري هيچگونه مشروعيت و جايگاه حقوقي براي اين چارچوب و بستر اين دور از مذاكرات قائل نبود! نه از جهت حقوق بينالملل و نه سياسي! چون امريكا از برجام كه تنها سند بينالمللي با پشتوانه قطعنامه 2231 شوراي امنيت است خارجي شده! و فقط زور و قلدري از سوي امريكا و اقتصاد سياسي ضعيف ايران و نياز اقتصاد كشور و مردم براي رفع تحريمها و برطرف كردن ناترازيها از سوي ايران اين مذاكرات را توجيه ميكرد! كه با حمله امريكا به ايران ديپلماسي دچار سكته شده است! و از موضوع ايران مانند اوكراين و غزه هيچ آبي براي ترامپ گرم نميشود! و راه ايران از تقويت انسجام داخلي و توازن در سياست خارجي ميگذرد و عبور از امريكا تا زمانيكه تكليف مسووليت حمله اسراييل، امريكا و ترك فعل آژانس در اين دوران، با سازمانملل و شوراي امنيت مشخص شود! انشاءالله.
ديپلمات بازنشسته و استاندار پيشين