بازدارندگي، همبستگي و يك پيچ تاريخي
پيامدهاي جنگ 12روزه ايران و اسراييل
مرتضي مكي
پس از دوازده روز حملات ويرانگر رژيم صهيونيستي به مراكز اقتصادي، سياسي، امنيتي و نظامي كشورمان، هر چند آسيبهايي به برخي زيرساختها وارد شد، اما در مقابل، موشكباران گسترده ايران در شمال و جنوب فلسطين اشغالي در رويدادي بيسابقه، فضاي سياسي و رواني سرزمينهاي اشغالي را به هم ريخت. تا پيش از اين، اسراييل در تجاوزات خود به لبنان، اردن، سوريه يا حتي عراق، عملا بدون مواجهه با هيچ پدافندي حمله ميكرد و شهروندان اسراييلي در فضايي نسبتا امن زندگي ميكردند. تاثير ويرانگر و گستره عملياتي موشكهاي ايراني با موشكهاي حماس و حزبالله قابل مقايسه نيست. در حالي كه ارتش اين رژيم مشغول ويرانسازي مراكز جمعيتي و زيرساختهاي اقتصادي در غزه، كرانه باختري و لبنان بود، اكثريت مردم داخل سرزمينهاي اشغالي از تبعات اين اقدامات در امان مانده بودند. با اين حال، براي نخستينبار، موشكباران ايران در سطحي گسترده، طعم واقعي جنگ را به ساكنان داخل سرزمينهاي اشغالي چشاند.
فضاي ترس، بحران رواني و وحشت عمومي در جامعه اسراييل، به مراتب اثرگذارتر از تخريبهاي فيزيكي ناشي از حملات موشكي بود. اين فشار رواني يكي از عوامل اصلي بود كه موجب شد بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي پس از دوازده روز جنگ به پذيرش آتشبس تن دهد. حتي ورود ايالات متحده به ميدان نبرد و هدفگيري مراكز هستهاي ايران نتوانست شرايط را به نفع تلآويو تغيير دهد. نتانياهو عملا قادر نبود از ادامه جنگ براي ترميم موقعيت ارتش اسراييل بهره ببرد و به سرعت به درخواست دونالد ترامپ براي توقف درگيريها پاسخ مثبت داد. اكنون پرسش اساسي آن است كه آتشبسي كه با پيشنهاد امريكا و اسراييل و با پذيرش ايران برقرار شد تا چه اندازه ميتواند پايدار و ماندگار باشد؟ با در نظر گرفتن شخصيت ترامپ و نتانياهو كه سابقه زيادي در نقض توافقات دارند، بايد در هوشياري كامل و آمادهباش بود. در هر حال، دشمني ميان ايران از يك سو و امريكا و اسراييل از سوي ديگر، همچنان پابرجاست و نبايد تصور كرد كه تهديدها به پايان رسيدهاند. اين تهديدها وجود دارند و ضروري است كه جمهوري اسلامي ايران از فرصت آتشبس براي ترميم سامانههاي دفاعي و موشكي استفاده كند . همچنين وحدت و انسجام ملي را تقويت كند. تلاش براي حفظ اين همبستگي و آگاهي عميقتر در جامعه، در كنار تداوم اقدامات اقتصادي و معيشتي دولت در هفتههاي اخير، ميتواند به بهبود اميدواري در فضاي عمومي و افزايش اعتماد بيشتر به حاكميت منجر شود. تسهيل در چرخه تامين كالا و ارايه خدمات به مردم، چنانچه استمرار يابد، نهتنها به افزايش اميد اجتماعي كمك ميكند، بلكه ميتواند پايههاي مشروعيت و ثبات داخلي را تحكيم بخشد. مهمترين متغيري كه موجب پيروزي ايران در اين نبرد 12 روزه شد، همبستگي و انسجام ملي بود. اين اتحاد، پشتوانهاي براي سامانههاي دفاعي و موشكي كشور شد و توانست به ايالات متحده و اسراييل ضربهاي موثر وارد سازد. كشورهاي عربي منطقه و بسياري از دولتها در جهان نيز، ايستادگي ايران در برابر اين تجاوز را نظاره كردند. با وجود حمايتهاي آشكار اروپا از اقدامات تجاوزكارانه اسراييل، بسياري از دولتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي، از موضع جمهوري اسلامي ايران حمايت كردند. اين حجم از حمايت، در تاريخ جمهوري اسلامي بيسابقه بوده است، چراكه كمتر پيش آمده كه چنين سطحي از تجاوز از سوي امريكا و اسراييل صورت گيرد و همزمان، حمايتهايي در سطح منطقه و كشورهاي اسلامي نيز از ايران مطرح شود. اين همذاتپنداري به هر انگيزهاي كه صورت گرفته شده باشد، نشانهاي از تغيير معادلات در نگاه كشورهاي عربي و اسلامي به ايران است. در اين ميان، دستگاه ديپلماسي كشور توانست به خوبي همزمان با اقدامات ميداني، از فضاهاي ديپلماتيك جهاني بهرهبرداري كند. حقانيت جمهوري اسلامي ايران در دفاع از خود، در سطح بينالمللي و در نشستهاي دوجانبه و چندجانبه، با درايت نمايندگان ديپلماتيك كشور انجام شد. وزير خارجه ايران، در تعامل با نهادهاي بينالمللي، توانست اقدامات ديپلماتيك موثري را انجام دهد و اين تحركات، در كنار اقدامات ميداني، يك دستاورد بزرگ براي كشور به همراه آورد. يكي از نكات كليدي دستاوردهاي اين جنگ، بازگرداندن توان بازدارندگي ايران بود. طي يكسال گذشته، تحولات پرشتابي در سطح منطقه رخ داده بود. عمليات توفانالاقصي توسط حماس و واكنش شديد اسراييل، عملا سياست زمين سوخته را در غزه به اجرا گذاشت. پس از گذشت بيست ماه از تجاوز به غزه، هنوز جنايتهاي اسراييل در اين منطقه پايان نيافته و اين رژيم تلاش ميكند از ابزار گرسنگي و تشنگي، براي وادار ساختن مردم به خروج از نوار غزه استفاده كند.
بسياري از فرماندهان ردههاي اول، دوم تا سوم و چهارم حماس شهيد شدند. هر چند جنبش حماس هنوز فعال است، اما آسيبهاي جدي بر آن وارد شده است. در لبنان نيز، اسراييل صدماتي به حزبالله وارد ساخت كه مهمترين آن، ترور سيد حسن نصرالله، چهرهاي تاثيرگذار در لبنان و منطقه بود.
هدف قرار دادن فرماندهان ارشد و مراكز نظامي و موشكي حزبالله، اين جنبش را وادار به پذيرش آتشبس كرد و اكنون در حال بازسازي داخلي خود است. در كنار آن، موقعيت ايران در لبنان نيز متاثر از اين آسيبها قرار گرفته است. اما شايد مهمترين تحول، سقوط حكومت بشار اسد در سوريه است. خاندان اسد، در طول بيش از چهار دهه، متحد راهبردي جمهوري اسلامي بودند و اين همگرايي ايران و سوريه، نقش مهمي در محور مقاومت داشت. با فروپاشي حكومت اسد، ضربهاي جدي به اين محور وارد شد. اين روند، فشارهايي را نيز به دولت عراق وارد ساخت تا نيروهاي بسيج مردمي را در ارتش ادغام كند. در لبنان، حزبالله با شرايط خاص خود درگير است و در فلسطين نيز، حماس با سختترين وضعيت ممكن مواجه است. در اين شرايط بود كه نتانياهو تصور ميكرد با تضعيف و از بين بردن بازوان ايران و با توجه به نارضايتيهاي داخلي ناشي از بحران اقتصادي و تورم ميتواند از طريق يك حمله غافلگيرانه با ترور فرماندهان ارشد سپاه و دانشمندان هستهاي و حمله به مراكز هستهاي و دفاعي، به هدف نهايي خود يعني فروپاشي جمهوري اسلامي دست يابد. اما برخلاف اين تصورات، نهتنها در داخل ايران، بلكه حتي در ميان ايرانيان خارج از كشور نيز، پويشي در دفاع از وطن و همبستگي ملي شكل گرفت. اين پويش كه از زمان جنگ تحميلي عراق بيسابقه بود، نشاندهنده سطح بالاي آگاهي و بلوغ سياسي جامعه ايران است. اين وحدت ملي، محاسبات دشمنان را بر هم زد.
در خصوص حملات به تاسيسات هستهاي، هنوز گزارشي از ميزان خسارتها منتشر نشده است. انتظار هم نميرود با توجه به تلاش اسراييل و امريكا از ميزان تخريب اين تاسيسات گزارشي منتشر شود. اما يك نكته روشن است كه دانش هستهاي بومي شده و به هر ميزان تخريب اين تاسيسات قابل بازسازي است. پايگاههاي موشكي و پدافند هوايي نيز بومي بوده و به سرعت بازسازي و تجهيز ميشوند. جمهوري اسلامي ايران، اكنون از دورهاي كه تصور ميشد دچار ضعف داخلي و منطقهاي است، عبور كرده و به سطحي از بازدارندگي رسيده كه تكرار حمله نظامي از سوي اسراييل بعيد به نظر ميرسد. شايد مهمترين نتيجه اين جنگ، آن باشد كه ايالات متحده، مهمترين ابزار فشار خود عليه ايران، يعني گزينه نظامي را يا از دست داده يا آن را به شدت تضعيف كرده است. امريكا پيشتر در ميز مذاكره، همواره سعي داشت با تهديد به اقدام نظامي، خواستههاي خود را تحميل كند. اما اكنون كه اين گزينه اجرا شده و شكست خورده، جايگاه ايران در مذاكرات آينده ديگر مشابه قبل نخواهد بود. موضوع اسنپ بك و فشار به محدود كردن توان موشكي و متوقف كردن غنيسازي در ايران تهديدي است كه تاثير خود را از دست داده است. ايران اكنون در موقعيتي قرار دارد كه از يك پيچ تاريخي عبور كرده و وارد مرحلهاي جديد در نظم منطقهاي شده است. در سطح منطقه نيز كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس به اين درك نزديك شدهاند كه ثبات واقعي تنها از مسير امنيت جمعي ميگذرد. ديگر نميتوان با عاديسازي روابط با اسراييل يا امضاي توافقات امنيتي با امريكا به امنيت پايدار دست يافت. ايران نشان داد كه بدون تامين امنيت آن، هيچ كشوري در منطقه امنيت نخواهد داشت. در نهايت، با تحولات پس از جنگ دوازده روزه، مسير جديدي براي جمهوري اسلامي ايران در برابر جهان گشوده شده است. مسيري كه ميتواند، در صورت بهرهبرداري صحيح، هم به خنثي كردن يا كم كردن تاثير تحريمها و هم به تثبيت موقعيت منطقهاي كشور بينجامد و راه آينده را روشنتر سازد. دشمن صهيونيستي و امريكا و برخي دولتهاي اروپايي تصور ميكردند ايران پس از ضربات وارده به محور مقاومت در موقعيت ضعيفي قرار دارد . در داخل نيز با وجود شرايط نابسامان اقتصادي و نارضايتي از شرايط اقتصادي و اجتماعي دولت ايران شرايط سختي براي اداره كشور دارد. آنها با اين تصورات فكر كردند حالا وقت زدن ضربه نهايي به ايران است. اما شرايط برخلاف تصورات آنها رقم خورد. همبستگي ملي خلاف تمام انتظارات روي داد. دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي و نيروهاي مسلح با پشتوانه همين همبستگي كاري كارستان كردند. دشمن تصور ميكرد با گسترش هستههاي ترور به تمامي كشور و استفاده از فناوريهاي نوين ميتواند آشوب و بحراني سراسري ايجاد كند. اما خداوند مكر آنها را به خودشان بازگرداند. جنگ 12 روزه با وجود آسيبهاي وارده و جانهاي عزيزي كه از دست رفت ولي رويدادهاي تلخ يكسال گذشته تمام شد. ايران ققنوسوار بازگشت و مكروا ومكرا... وا... خيرالماكرين.كارشناس مسائل سياست خارجي