چشمهايي بدون اشك
مهدي خاكيفيروز
در گوشهاي از موزهاي خاموش، دوربين «زايس ايكون» با لنزهاي خسته و قلبي از فولاد زنگزده، سالهاست كه به ديوار تكيه داده. زماني دلش ميتپيد براي ثبت عاشقانهاي در غروب كوچه، لبخند دختري پشت پنجره يا گرد و خاك فوتبال بچهها در كوچههاي خاكي. نه LCD داشت، نه حافظه بينهايت؛ فقط فيلمي گرانقيمت با ۳۶ فريم محدود و تاريكخانهاي كه بوي سركه و نقره ميداد.
زماني خريد يك حلقه فيلم «كداك گلد ۲۰۰» براي يك خانواده يعني تصميم گرفتن با دقت در مورد اينكه چه لحظههايي، شايستگي ثبت دارند؟ هر فشردن دكمه، يك انتخاب بود و اگر عكس خراب ميشد، اگر چشمي بسته بود يا بچهاي با انگشتان خود براي همبازي خود شاخ گذاشته بود، همان بود و ديگر هيچ.
در آلبومهاي خانوادگي جاي خالي آن فلشهاي بيرحم هم هست. پدرها و مادرهايي كه دوربين ياشيكا يا زنيت را به دست ميگرفتند، با انگشتي لرزان روي دكمه فلش ميزدند و اداي عكس انداختن را در ميآورند. با صبري ناكام منتظر آرام شدن كودكي ميماندند كه نميفهميد چرا بايد لبخند بزند. چندتايي فلش ميزدند بدون اينكه شاتر دوربين باز شود و سپس، با خساست در مصرف فيلمها، يك عكس از بچه تخس فاميل ميانداختند تا شايد آن بچه ياد بگيرد عكس يعني لبخندِ زوري، يعني اطاعت از دستور «بگو سيب».
دوربينها دوست دارند از زيباييها عكس بگيرند. از تولد، جشن، عروسي، سفر يا دختري با موها و لباسهاي قشنگ. اما زندگي هميشه آنقدر مهربان نيست. دوربينها گاهي بايد خم شوند روي ويرانههاي زلزله بم، بر آوار سيل لرستان يا جنگهاي تلخ و ويرانگر.
دوربينهاي امروز مثل Canon R5 يا Sony A7 IV با وضوح حيرتانگيز و فوكوسهاي هوشمند، درد را با كيفيتي شفافتر ثبت ميكنند؛ اما هنوز هم اين چشمهاي بينا، خودشان نميتوانند اشك بريزند. اگر اشكي باشد، در عكسهاست؛ در لرزش ناخواسته دست عكاس، در نوري كه از ديوار شكسته ميتابد.
در عصر ديجيتال، همه چيز راحتتر شده. ديگر نيازي نيست يكي، دو هفته يا حتي بيشتر صبر كني تا عكس ظاهر شود. ديگر حلقه فيلمي نيست كه در يخچال كنار داروها نگهش داري. اما راحتي هميشه با خود معنا را به ارمغان نميآورد. در مقايسه با هزاران عكس موبايل، گاهي تنها همان يكي كه با دوربين «نيكون افام ۲» در ظهر تابستان گرفته شده، ته دل آدم را ميلرزاند.
امروز ۲۹ ژوئن برابر با ۹ تير روز جهاني دوربين عكاسي است. اما اين روز فقط متعلق به برندها و فناوريهاي نو نيست. بايد كلاه از سر برداشت براي آن خبرنگار محلي كه با دوربين كنون ۵۵۰دي، خودش را به دل حادثه رسانده تا حقيقت را ثبت كند يا آن پيرمردي كه هنوز با دوربين «لوبيتل ۱۶۶» از عروسي نوهاش عكس ميگيرد و هفته بعد، عكسها را با دقت در آلبومي با جلد ضخيم ميچسباند.
دوربينها چشمي دارند كه نميخوابد، اما گاهي دلشان هم ميگيرد. دوست دارند نور را ثبت كنند، نه آتش. لبخند را بجويند، نه دود را. اميدوارم روزي برسد كه كار آنها فقط ديدن زيبايي باشد؛ نه روايت درد. نه اينكه درد را سانسور كنند؛ بلكه رنج در زندگي انسانها ناياب شود. تا آن روز، شايد تنها كاري كه ميتوانيم بكنيم، اين است كه با احترام نگاهشان كنيم، همانطور كه آنها به ما نگاه ميكنند: بيقضاوت، صبور و صادق.
روز جهاني دوربين عكاسي مبارك؛ به همه چشمهايي كه ما را ديدند، بدون اينكه ما حواسمان به آنها باشد.