نگاهي به سريال تاسيان به كارگرداني تينا پاكروان
نوستالژي چند نسل
ابوالفضل نجيب
اينكه سريالي چون تاسيان بهرغم بيگانه و غريب بودن بخشي از مناسبات دروني براي نسل جوان امروز، مورد استقبال و علاقه قرار بگيرد شايد از آن نوع پرسشها و كنجكاويهاي معمول نباشد و براي طرح و درك و پاسخگويي به اين پرسش و كنجكاوي بيش از هر چيز بايد حال و روز جامعه امروز و بالمال دغدغههاي نسلي را شناخت كه مهمترين شاخصه و ويژگي آن سردرگمي و به تعبيري بلاتكليفي با سليقهها و علائقي است كه مثل خود اين نسل پادرهوا و سردرگم است.
نسلي كه شايد بيش از هر چيز ميان روايتها و قرائتهاي مختلف از گذشتههاي نسبتا دوري كه او حالا هيچ نسبت و ميراثي از آن برايش نمانده دنبال چيزي از جنس گمشدگي و به بياني يافتن حقيقت ميگردد.
به نظر ميرسد تفاوتها و تناقضها در روايت گذشته در مقايسه با آنچه شاهد و ناظر و حتما هم به طريقي درگير آن است، به اندازه كافي رغبت و حس كنجكاوي را براي دريافت آن بخش سوالبرانگيز درباره گذشته ترغيب ميكند.
من ترديدي ندارم بخشي از دليل علاقهمندي نسل جوان به سريال تاسيان درونمايه عشقي آن باشد. همانگونه كه بخشي از دليل علاقهمندي نسل نوعي من بستر تاريخي و سياسي است كه بهانه و زمينه بروز و ظهور اين عشق شده است. اما درخصوص دليل يا دلايل ثانوي نسل جوان بايد فاكتور كنجكاوي براي فهم مناسبات يك دوره تاريخي كه از جمله موجبات وقوع يك اتفاق تاريخي به نام انقلاب شد را اضافه كرد.
در واقع اين جنس كنجكاوي را ميتوان برآيند و حاصل چالشهاي دو، سه دهه اخير ميان فرزندان و والديني تعبير كرد كه مدام در معرض بدهكاري و پرسشگري درباره چرايي كاري هستند كه حتي خودشان توضيح قانعكنندهاي براي آن ندارند. آنچه شايد باعث حساسيت نظام نظارتي بر اينگونه سريالها و فيلمها و حتي ادبيات داستاني ميشود، همين تفاوتها و جنس روايت از تاريخ است كه به هيچ روي به مذاق نظام نظارتي بر فيلم و سريال خوش نميآيد.
البته فارغ از هر گونه داوري درباره وفاداري اين آثار به تاريخ و گذشته. اما نبايد فراموش كرد جنس نگاه تاسيان به گذشته و با تاكيد بر يك مقطع كوتاه منجر به انقلاب، همان اندازه كه نگاه رسمي و اغلب دستوري به درجاتي ميتواند تابع و متاثر از فضاي ذهني شكآلود و حتي سمپاتيك به گذشتهاي باشد كه به نوعي وامدار يك حس نوستالژيك است كه به گمانم اگر غير از اين باشد نه تاسيان شكل ميگرفت و نه ذهنيت نسل جوان رغبتي به دنبال كردن آن داشت.
نگارنده البته در يادداشت جداگانه بخشي از اين ذهنيتانگاري شتابزده را يادآور شدهام. با اين حال معتقدم نگاه تلطيفگرايانه به مناسبات ساواك از يكسو و همزمان سياهانگاري يكسره به اين موضوع هيچكدام دخلي به واقعيت تاريخي و حقيقت آنچه گذشته ندارد. كمااينكه تصويري كه فيلمنامه حداقل از بخشي از روابط و مناسبات مبارزات دانشجويي ارائه ميدهد ناشي از فقر و عدم آگاهي نويسنده از جنس چنان وضعيت و مناسبات است.
تاسيان از ندانمكاريهاي ديگر هم رنج ميبرد. يا لااقل توضيح كافي براي قهرمان يا ضدقهرمان سريال نميدهد. اينكه بالاخره امير كارگر چاپخانه اين همه كتاب ممنوعه و غيرممنوعه را با چه انگيزهاي ميخواند، گذشته از آن با چه زمينهاي درباره چپها و مذهبيهاي برانداز تحليل ميدهد؟ آنچه از مناسبات دانشجويي ميبينيم چه سهمي از واقعيت دارد. آن همه سرك كشيدن و ناخنك زدن به وقايعي چون تيمسار مقربي و فعاليتهاي زيرزميني حزب توده و گروه اشرف دهقان و جزني و... چه كاركردي در روايت اصلي دارد. افاضات امير و تمسخر چپها با اشاراتي به كتاب سرخ مائو و پوليتزر و لنين و... جز تفاخر به همه چيز داني چه معني ميدهد.
با اين همه به نظر ميرسد يكي از دلايل جذابيت تاسيان براي مخاطبان نوستالژي چند نسل نسبت به دوراني است كه اتفاقا هرقدر براي سياهنمايي آن تلاش ميشود، به ميزان اشتياق و كنجكاوي نسلهاي بعد از انقلاب براي ديدن آن دوران بيشتر ميشود. اين اشتياق هم دلايل خاص خود را دارد. كنجكاوي ميتواند يكي از دلايل آن باشد. اما زمينهها و شرايط امروز جامعه انگيزه مضاعفي براي اين كنجكاوي است. در واقع نسلهاي بعد از انقلاب ميخواهند بدانند والدين آنها با چه انگيزه و دلايل واقعي انقلاب كردند. اگر مطالبات اين چند نسل را مدنظر قرار بدهيم، در اين صورت فاصله شرايط امروز و آن دوران حتي بدون اينكه تجربه كرده باشند، به چالشهاي ذهني درخوري براي آنها تبديل ميشود. به اين پسزمينههاي تاريخي اشتياق برانگيز ميشود كنجكاوي نسل جوان امروز نسبت به مناسبات عاشقانه گذشتههاي نسبتا دور را افزون كرد. همچنانكه براي نسلهاي قبل از 57 نوستالژيك و حتي حسرتبرانگيز است.
مجموع اين دلايل پنهان و آشكار است كه تاسيان را براي تمام قشرهاي امروز جذاب و ديدني كرده است.