• 1404 دوشنبه 16 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6085 -
  • 1404 دوشنبه 16 تير

ضرورت پرورش تفكر انتقادي

كامران مشفق آراني

اين اواخر به اين نتيجه رسيدم كه انسان معاصر در سطحي تاريخي در دسترسي به اطلاعات به جايي رسيده كه از اساس دچار ابهام در تشخيص مرز باريك بين حقيقت و واقعيت شده، هرچند كه هر فرد با چند كليك مي‌تواند به پاسخ هزاران سوال دست يابد، اما اين دسترسي آسان نه تنها مسائل را حل نكرده، بلكه پيچيدگي‌هاي جديدي ايجاد كرده است. ما امروز در جهاني زندگي مي‌كنيم كه اطلاعات بي‌حد و حصر در اختيار داريم، اما توانايي تشخيص درستي از نادرستي آنها را از دست داده‌ايم، زيرا حجم اطلاعات از ظرفيت پردازش ذهن انساني فراتر رفته است.
هوش مصنوعي با قابليت ارايه پاسخ‌هاي فوري و ظاهرا منطقي، اين مشكل را تشديد كرده است، چرا كه كاربران عادي نمي‌توانند تشخيص دهند كه آيا پاسخ دريافت‌شده بر اساس حقايق استوار است يا صرفا تركيبي هوشمندانه از الگوهاي زباني موجود در داده‌هاي آموزشي. اين سيستم‌ها با اطمينان كاملي مي‌توانند اطلاعات نادرست را به شيوه‌اي ارايه دهند كه كاملا معتبر به نظر برسد، زيرا هدف آنها توليد متن منسجم و قابل قبول است، نه بازتاب واقعيت عيني.
مساله اساسي در اين‌جا اين است كه انسان‌ها به تدريج عادت كرده‌اند كه به جاي تفكر عميق و تحليل، به سرعت به دنبال پاسخ‌هاي آماده بگردند، فرآيندي كه ماهيت يادگيري و كسب دانش را دگرگون كرده است. وقتي گوگل قادر است در كسري از ثانيه جواب هر سوال را ارايه دهد، چرا بايد زمان صرف تفكر و تأمل كنيم؟ اين رويكرد باعث شده كه عمق تفكر انسان كاهش يابد و ما به مصرف‌كنندگان اطلاعات تبديل شويم، نه توليدكنندگان دانش.
جست‌وجو در اينترنت نه تنها پاسخ سوالات پيچيده علمي و فلسفي را فراهم مي‌آورد، بلكه حتي ساده‌ترين پرسش‌هاي روزمره را نيز پوشش مي‌دهد، تا جايي كه بسياري از مردم ديگر حتي براي يادآوري نحوه پخت يك غذاي ساده يا محاسبه درصد، به ذهن خود متكي نيستند. اين وابستگي فزاينده به منابع خارجي باعث شده كه حافظه و قدرت محاسبه ذهني انسان‌ها ضعيف شود، زيرا مغز ما مانند عضله‌اي است كه با عدم استفاده ضعيف مي‌شود.
پديده‌اي كه شايد مهم‌تر از همه باشد، اين احساس است كه هر چه به ذهن ما خطور كند، قبلا كسي به آن فكر كرده و احتمالا بهتر از ما آن را بيان كرده است. اين باور كه هيچ ايده‌اي جديد وجود ندارد و همه‌چيز پيش از اين گفته شده، باعث كاهش انگيزه خلاقيت و نوآوري شده است، چرا كه افراد احساس مي‌كنند تلاش‌هايشان بي‌فايده است. وقتي با جست‌وجوي ساده مي‌توان هزاران مقاله، كتاب و نظريه مشابه پيدا كرد، چرا بايد زحمت توليد محتواي جديد را بكشيم؟
اين تفكر اما ناقص است، زيرا هر انسان تجربه منحصر به فردي دارد و حتي اگر موضوعي قبلا مطرح شده باشد، نگاه و تفسير هر فرد از آن متفاوت خواهد بود. مشكل اصلي اين است كه دسترسي آسان به اطلاعات، اعتماد به نفس فكري انسان‌ها را كاهش داده و آنها را وادار كرده كه به جاي اعتماد به قدرت تحليل خود، همواره به دنبال تأييد خارجي باشند. در نتيجه، بسياري از ايده‌هاي بالقوه ارزشمند هرگز بيان نمي‌شوند، زيرا صاحبان آنها فكر مي‌كنند كه چيز جديدي ندارند كه بگويند. تفاوت ميان حقيقت و واقعيت در اين شرايط پيچيده‌تر شده است، چرا كه حقيقت به مفهوم آن چه كه واقعا رخ داده يا درست است اشاره دارد، در حالي كه واقعيت به تجربه‌اي اطلاق مي‌شود كه هر فرد از محيط پيرامون خود دارد. در عصر اطلاعات، اين دو مفهوم به‌شدت از هم فاصله گرفته‌اند، زيرا واقعيت هر فرد تحت تأثير الگوريتم‌هاي شخصي‌سازي شده كه محتوا را بر اساس علايق و باورهاي قبلي او فيلتر مي‌كنند.
الگوريتم‌هاي پلتفرم‌هاي اجتماعي و موتورهاي جست‌وجو، به گونه‌اي طراحي شده‌اند كه به هر كاربر اطلاعاتي ارايه دهند كه با نظرات و علايق موجود او سازگار باشد، نه لزوما آن چه كه حقيقت است. اين پديده موسوم به «حباب فيلتر» باعث شده كه افراد در دنياي اطلاعاتي محدودي زندگي كنند كه تصور آنها از واقعيت را شكل مي‌دهد، اما لزوما منعكس‌كننده حقيقت عيني نيست.
در چنين شرايطي، راستي‌آزمايي اطلاعات به مهارت حياتي تبديل شده كه متأسفانه بسياري از مردم آن را فرا نگرفته‌اند، زيرا عادت كرده‌اند هر اطلاعاتي را كه از منابع معتبر به نظر مي‌رسد، بدون ترديد بپذيرند. اين مساله زماني خطرناك‌تر مي‌شود كه در نظر بگيريم هوش مصنوعي و الگوريتم‌هاي پيشرفته قادر به توليد محتواي بسيار متقاعدكننده هستند كه تشخيص درستي يا نادرستي آنها حتي براي متخصصان دشوار است.
پارادوكس اطلاعات مدرن در اين نهفته است كه هرچه اطلاعات بيشتري در دسترس داشته باشيم، تشخيص حقيقت دشواري مي‌شود، زيرا براي هر ادعا مي‌توان منابع متعددي پيدا كرد كه آن را تأييد يا رد كنند. اين وضعيت باعث شده كه بسياري از مردم به نسبي‌گرايي كامل گرايش پيدا كنند و معتقد شوند كه هيچ حقيقت مطلقي وجود ندارد، نگرشي كه اگرچه در برخي زمينه‌هاي فلسفي قابل دفاع است، اما در حوزه‌هاي علمي و عملي مي‌تواند عواقب خطرناكي داشته باشد.
راه‌حل اين معضل نه در محدود كردن دسترسي به اطلاعات است و نه در رها كردن فناوري، بلكه در آموزش مهارت‌هاي تفكر انتقادي و راستي‌آزمايي نهفته است، مهارت‌هايي كه بايد از سنين پايين آموزش داده شوند تا افراد بتوانند در درياي اطلاعات شناور بمانند، بدون اينكه غرق شوند. ما بايدياد بگيريم كه چگونه سوال درست بپرسيم، چگونه منابع مختلف را با هم مقايسه كنيم و چگونه تشخيص دهيم كه چه زماني بايد به قضاوت خود اعتماد كنيم و چه زماني نياز به تحقيق بيشتر داريم.
در نهايت، چالش اصلي عصر ما اين نيست كه اطلاعات كافي نداريم، بلكه اين است كه چگونه در ميان انبوه اطلاعات، حقيقت را از دروغ تشخيص دهيم و چگونه از قدرت فكري خود استفاده كنيم تا نه تنها مصرف‌كننده اطلاعات باشيم، بلكه توليدكننده دانش و بينش
 جديد نيز باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون