كدام مربيان ليگ برتري امسال تيم ندارند؟
بيرون گود ماندهها!
در دنياي پرفراز و نشيب فوتبال ايران، پديده مربيان بدون تيم، به ويژه در آغاز فصول جديد، امري رايج است. اين وضعيت، تركيبي از عوامل مديريتي، مالي و البته نتايج ورزشي است كه چرخه مربيگري در ليگ برتر را به يك «صندلي داغ» دايمي تبديل كرده است. در آستانه فصل بيست و پنجم ليگ برتر، نامهايي چون جواد نكونام، ساكت الهامي، سيروس پورموسوي، عليرضا منصوريان و محمد ربيعي از جمله مربياني هستند كه با وجود سابقه هدايت تيمهاي ليگ برتري در فصول گذشته در حال حاضر بدون تيم هستند. تحليل وضعيت هر يك از اين مربيان، ابعاد مختلف اين پديده را روشنتر ميكند.
۱- جواد نكونام:
جواد نكونام، يكي از برجستهترين هافبكهاي تاريخ فوتبال ايران و با سابقه بازي در لاليگا، پس از آويختن كفشها، به سرعت وارد عرصه مربيگري شد. او با فولاد خوزستان به موفقيتهايي نظير قهرماني جام حذفي دست يافت و در استقلال نيز با وجود چالشهاي فراوان، نتايج قابل قبولي كسب كرد. نكونام مربياي با ديسيپلين بالا، سختكوش و تاكتيكپذير است كه به دنبال تيمهايي با ساختار منظم و امكانات لازم براي پيادهسازي برنامههايش است. با اين حال، سبك مربيگري او كه گاه با حواشي و اختلافات شديد با مديران باشگاه همراه بوده، ميتواند دليلي براي دوري موقتش از نيمكت باشد. نكونام از زمان جدا شدن از باشگاه استقلال به چند تيم صنعتي لينك شده ولي هنوز قصد بازگشت به ليگ برتر را ندارد. آخرين تيمي كه با جواد ارتباط برقرار كرده، مس رفسنجان است. تنها تيم بدون سرمربي ليگ برتر تا لحظه نگارش اين گزارش كه عصر سهشنبه است!
۲- ساكت الهامي:
ساكت الهامي، مربياي كه به «متخصص جام حذفي» شهرت دارد، با تراكتور و نساجي مازندران به اين افتخار دست يافته است. سبك پرشور و هيجاني او در كنار زمين، در كنار توانايياش در ايجاد انگيزه در بازيكنان، از نقاط قوت او است. الهامي معمولا تيمهايي را هدايت ميكند كه نياز به شوك رواني و بازگشت به مسير پيروزي دارند. اما گاهي همين شور و هيجان، به حواشي، اعتراضات شديد و محروميتهايي منجر ميشود كه ميتواند براي باشگاهها دافعه ايجاد كند. نبود تيم براي او در فصل جديد ممكن است ناشي از نتايج پرنوسان در ليگ در فصول اخير يا عدم توافق بر سر شرايط و كنترل حواشي باشد. الهامي در انتهاي فصل قبل هدايت نساجي رو به سقوط را پذيرفت، اما نتوانست اميد شهر خسته را نجات دهد.
۳- سيروس پورموسوي:
سيروس پورموسوي، مربي آرام و كمحاشيهاي است كه بيشتر با تيمهاي شهرستاني و به ويژه خوزستاني نظير استقلال خوزستان و صنعت نفت آبادان كار كرده است. او به كار با جوانان، كشف استعدادها و ايجاد يك تيم منسجم و كمهزينه شهرت دارد. پورموسوي معمولا گزينهاي مطمئن براي تيمهايي است كه به دنبال ثبات، پرهيز از حواشي و كار بلندمدت هستند: اما شايد كمتر به دنبال كسب نتايج چشمگير در كوتاهمدت باشند. دوري او از نيمكت ميتواند به دليل عدم توافق با باشگاهها بر سر اهداف يا بودجه باشد، چراكه تيمهاي او اغلب در پايين جدول قرار ميگيرند و كمتر به نتايج شگفتانگيز دست مييابند. پورموسوي اما فصل قبل موفق شد مس رفسنجان را در ليگ نگه دارد كه در آستانه سقوط قرار داشت، اما بعد از اختلاف با مديران باشگاه از اين تيم جدا شد.
۴- عليرضا منصوريان:
عليرضا منصوريان، يكي ديگر از ستارههاي سابق فوتبال ايران كه پس از دوران بازيگري به مربيگري روي آورد. او با نفت تهران به موفقيتهايي دست يافت، اما دوران حضورش در استقلال و سپس ساير تيمها (مانند ذوبآهن، تراكتور و صنعت نفت) اغلب با فراز و نشيبهاي فراوان و جداييهاي زودهنگام همراه بوده است. منصوريان مربياي كاريزماتيك و با انگيزه است، اما به نظر ميرسد در مديريت بحران و حفظ ثبات تيمي در بلندمدت با چالشهايي مواجه است. او اغلب گزينه تيمهايي است كه در ميانه فصل به دنبال تغيير و شوك هستند و كمتر به عنوان مربي پروژهمحور در ابتداي فصل انتخاب ميشود. منصوريان برخلاف مربيان قبلي كه در اين متن مورد بررسي قرار گرفتند مدت طولانيتري از ليگ دور بوده، اما نام او كنار نام باشگاه مس رفسنجان شنيده ميشود.
۵- محمد ربيعي:
محمد ربيعي، مربي جواني است كه در سالهاي اخير با مس رفسنجان و سپس ذوبآهن كارنامه قابل قبولي از خود به جا گذاشت. او به نظم تاكتيكي، توانايياش در بهبود عملكرد بازيكنان و ارايه فوتبال منطقي شهرت دارد. ربيعي نشان داده كه ميتواند تيمهايي را با بودجه متوسط به نتايج خوب برساند و پلهپله پيشرفت كند. او بعد از پايان ليگ 24 به عنوان سرمربي خيبر خرمآباد معرفي شد، اما بلافاصله از اين تيم جدا شد تا در آستانه ليگ برتر بدون تيم بماند.
بهطور كلي ميتوان دلايل زير را به عنوان دلايل عدم حضور برخي مربيان در ليگ دانست. اولين مورد برميگردد به محدود بودن صندليهاي سرمربيگري كه 16 تاست و برخي از آنها توسط مربيان خارجي اشغال ميشود. به همين دليل شانس مربيان ايران براي به دست آوردن نيمكت يك تيم ليگ برتري كم ميشود. فرهنگ نتيجهگرايي افراطي را هم بايد در نظر داشت. باشگاهها به سرعت به دنبال نتايج فوري هستند و به مربيان فرصت كافي براي پيادهسازي برنامههاي بلندمدت نميدهند. عدم ثبات مديريتي هم مورد ديگري است. تغييرات مكرر در هياتمديره و مديران عامل، منجر به تغيير سليقه در انتخاب مربي و عدم پايبندي به پروژههاي قبلي ميشود. به موارد بالا ميتوان چرخه تكراري مربيان را هم اضافه كرد. در فوتبال ايران، اغلب شاهد چرخش محدود مربيان بين تيمها هستيم كه فرصت را از مربيان جديدتر يا آنهايي كه در مقطعي بدون تيم ميشوند، ميگيرد.
در آخر بايد به حواشي و فشار رسانهاي پرداخت. مربيان ايراني تحت فشار شديد رسانهاي و هواداري قرار دارند كه ميتواند منجر به تصميمات عجولانه از سوي باشگاهها شود.