روايتسازي در نبردشناختي پساجنگ
روايتي تحريكآميز براي دامن زدن به احساسات امنيتي و مليگرايانه.
۲- خطر موجوديتي ايران: ايران كشوري «غيرمتعارف»، تهاجمي و تهديدي براي موجوديت اسراييل و حتي امريكا معرفي شد.
۳- اسراييل؛ حافظ تمدن غرب: حمله ايران به اسراييل، نهتنها حمله به يك كشور، بلكه تهديدي براي تمدن غرب قلمداد شد.
۴- شعار مرگ بر امريكا: رسانههاي غربي، اين شعار را بهگونهاي بازنمايي كردند كه گويا ايران در پي نابودي ملت امريكاست و لذا حمايت نظامي از اسراييل، نه لطف كه وظيفهاي است براي دولت امريكا.
۵- تغيير رژيماجتنابناپذير: تاكيد شد كه مهار هستهاي و موشكي ايران كافي نيست و بايد رژيم سياسي آن نيز تغيير كند.
۶. جدايي ملت و دولت ايران: مردم ايران را مخالف حاكميت و آماده حمايت از هرگونه حمله نظامي معرفي كردند.
در ماههاي اخير، اين روايت به طرز موثري به روايت غالب تبديل شد تا جايي كه حتي وعدههاي صلحطلبانه ترامپ نيز در معرض فراموشي قرار گرفته و مشاركت در اقدام نظامي عليه ايران براي وي، توجيهپذير شد.
دوم؛ اهميت فرصتسازي رسانهاي: چرا تاكر كارلسون؟ در اين شرايط پيچيده، حضور پزشكيان در برنامه تاكر كارلسون، از جنبهاي نمادين برخوردار است. تاكر كارلسون، نماينده فكري جريان ضد جنگ است. مخاطبان برنامههاي او، نه سياستورزان واشنگتن، بلكه تودههايي هستند كه از دروغهاي رسانهاي، جنگهاي بيپايان و هزينهكرد دولت امريكا براي جنگهاي نيابتي بيزارند. در چنين بستري، پزشكيان تصوير ايران را از «تهاجمي» به «قانونمدار، اخلاقگرا و مدافع مظلومان» تغيير داد. تمركز هوشمندانه او بر نقش مخرب نتانياهو - شخصيتي جنجالي و منفور براي بخش بزرگي از افكار عمومي امريكا - دقيقا نقطه هدف روايتي بود كه بايد تخريب ميشد.
همزماني اين مصاحبه با سفر نتانياهو به واشنگتن كه با هدف فعالسازي دوباره جبهه جنگ روايتها صورت گرفته بود، اهميت اقدام رسانهاي رييسجمهور ايران را دوچندان ساخت.
سوم؛ بازتاب و اثرگذاري: فراتر از كليشههاي ديپلماسي كلاسيك- مصاحبه پزشكيان، برخلاف روايت برخي منتقدان داخلي، نهتنها واكنش منفي نداشت، بلكه اثر قابل توجهي داشت بر افكار عمومي و حتي لايههايي از رسانههاي غربي. مصاحبه سريع سفير اسراييل با «پيرس مورگان» - تنها دو ساعت پس از گفتوگوي كارلسون -كه در آن به تخطئه مستقيم پزشكيان پرداخت، گواهي روشن بر موفقيت اين اقدام رسانهاي بود.
نبايد فراموش كرد كه در دنياي امروز، پيامهاي استراتژيك لزوما از زبان فرماندهان نظامي يا وزراي خارجه صادر نميشود. روايتها، اگر در بستر مناسب و از زبان شخصيتي مناسب با كلماتي فاخر بيان شود، حتي اگر از دهان يك تحليلگر مستقل يا رييسجمهوري آرامگو بيرون بيايد، ميتوانند مسير تصميمسازي در قدرتهاي جهاني را تغيير دهند.
چهارم؛ «روايت به جاي رجز، تحليل به جاي هيجان»- در دورهاي كه ميدان اصلي جنگ، ذهن و زبان ملتهاست، هوشمندي در طراحي و اجراي گفتوگوهايي از اين دست، بخشي از راهبرد كلان ديپلماسي شناختي جمهوري اسلامي ايران است. در اين نبرد، «روايت درست»، «آرامش در بيان» و «انسجام در پيام» جايگاه راهبردي و باشكوهتر از شعار و واكنشهاي تند انفعالي دارد. مواضع پزشكيان، نه تنها با سياستهاي كلان نظام زاويه نداشت، بلكه نشاندهنده بلوغ رويكرد رسانهاي در بازتعريف نقش ايران در معادلات جهاني بود. آنان كه در فضاي داخلي، در ميانه جنگ روايتها، به تخطئه اين تلاشهاي موثر پرداختند يا بازي روايت دشمن را نادانسته ادامه دادهاند يا در دام رقابتهاي زودگذر جناحي گرفتار آمدهاند.
در پايان بايد بر اين راهبرد تصريح كرد: جهان امروز، بيش از هر زمان، به «بيان صادقانه»، «تحليل عميق» و «روايت عقلاني» نياز دارد و پزشكيان در اين مصاحبه تلاشي هوشمندانه در اين مسير داشته است.
منالله التوفيق و عليه التكلان