تلگراف، تلفن و موبايل دستگاههاي جاسوسي غرب
اشاره - اگر ايران در دوره حكومت ناصرالدين شاه قاجار و سپس فلات قاره ايران پيش از شكلگيري حكومت پهلوي، به وسيله ابزار الكترونيكي پيامرسان تلگراف و سپس تلفن و...، به مركز شنود جاسوسان انگليس تبديل شده بود، اما در دو دهه اخير، مركز كنترل شنود و جاسوسي انگليس و امريكا در منطقه، افغانستان شده است. بنابراين، امروز به معرفي دو كتاب امنيتي و ديپلماسي به قلم نويسندگان انگليسي و افغانستاني ميپردازيم كه به روشني به چرايي جاسوسي و شنود از وسايل ارتباطات جمعي الكترونيكي ساده از تلگراف گرفته تا شبكه پيچيده و مبهم اينترنت كه امروزه به وسيله فناوريهاي فوق پيشرفته ماهوارههاي جاسوسي در فضا و همچنين موبايل در زمين هدايت ميشوند، پاسخ ميدهند. به ويژه اينكه موبايل كه از نرمافزار شبكههاي اجتماعي واتسآپ، تلگرام، اينستاگرام و... براي ارتباطات جمعي در قالب جهاني شدن تمدن غربي برخوردار است، از همان ابتدا به عنوان وسيلهاي براي كنترل مردم جهان طراحي و ساخته شده است.
كتاب خاطرات ژنرال سر ادموند آيرونسايد، سرلشكر يا مامور اطلاعاتي-نظامي انگليسي، مشتمل بر روايتي ويراش شده از خاطرات وي درسالهاي ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۲م. (۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ق. احمدشاه قاجار)، در اروپاي شرقي، تركيه، بينالنهرين، ايران و قاهره براي انتشار عمومي است. البته اين دوره تاريخي همزمان است با رقابتهاي سياسي و نظامي انگلستان با شوروي بلشويكي در ايران. چنانچه در بخشهايي از كتاب «خاطرات سري آيرونسايد» ترجمه سال ۱۳۷۳ درخصوص فعاليتهاي جاسوسي از طريق شنود خطوط تلگرافي آمده است: «قبلا گفتم كه يك ايستگاه شنود زيرنظر افسر جزو توپخانه به نام مونتز در ايران مستقر بود... بعد از انقلاب ۱۹۱۷ روسيه، همه خطوط تلگرافي كشور خراب شد و بلشويكها از ايستگاههاي بيسيم كه به دستشان افتاد آزادانه استفاده ميكردند و چون تلگرافچي خبره نداشتند قادر به استفاده از رمز نبودند و از همينرو تمامي نقشههايشان براي شنوندگان سراسر جهان پخش ميشد. يكي از مناسبترين جاها براي نصب دستگاههاي شنود، فلات ايران بود... كارهاي مونتز سري بود... او در كار شنود به قدري خوب عمل ميكرد كه ما پيشاپيش از حملهاي خبردار شديم كه بنا بود براي سنجيدن قدرت دفاعي ما در منطقه پل آهني سياهرود انجام گيرد. يك هفته قبل از حمله خبردار شديم و من توانستم هنگ ريولي را از زنجان از طريق جادهاي كه قبلا مورد شناسايي واقع شده بود به منطقه نبرد اعزام كنم و حمله آنان با آتش سريع ما روبهرو شد و به شكست فوري و سريع انجاميد و قواي ما با سرنيزه دست به پاتك زدند. دشمن ۵۲ كشته و زخمي برجاي نهاد و ما تنها دو كشته و هفت زخمي داشتيم... بامداد روز بعد خبردار شديم كه دشمن تا رشت عقب نشسته است... در سيام ژانويه عمليات موفقيتآميزي در منجيل انجام داديم. اخبار مربوط به تخليه قريبالوقوع ما درز كرده و البته به گوش بلشويكها هم رسيده بود. آنان در اين باره از طريق بيسيمهاشان زياد حرف ميزدند. با كمك دستگاه شنود مونتز به تمامي دسيسههايشان پي برديم... در پيام بعدي از فرمانده خواسته شده بود دست به عمليات بزند و قبل از آن جزييات نقشهاش را اطلاع بدهد. روز بيست و نهم پست ديدهباني ما متوجه شد كه دشمن در نقلآباد در دهانه دره اردو ميزند. فرمانده ما در منجيل تصميم گرفت فردا بامداد قبل از آنكه دشمن دست به كاري بزند به او يورش برد... سي كشته و بيست اسير زخمي از دشمن به جاي ماند... ما هيچ تلفاتي نداديم... ماه فوريه... از من خواسته بودند كانونهاي اطلاعاتي (جاسوسي) در سراسر كشور داير سازم... مثل اينكه يادشان رفته بود كه ايران هنوز هم كشوري مستقل است و...»
همچنين، رنگين دادفر سپنتا، وزير امور خارجه و مشاور امنيت ملي افغانستان در دوره رياستجمهوري حامد كرزي، در كتاب «روايتي از درون» در سال ۱۳۹۶ش. چاپ كابل، نوشته است: «... براي شخص من هم به مثابه يكي از جانبداران رابطه نيك با امريكا اين امر پذيرفتني نبود. اين امر زماني مايه ناراحتي بيشتر ميشد كه ميديدم مقامهاي تصميمگيرنده امريكا و انگليس با فسادپيشگان برخورد گزينشي داشتند. حتي نهادها و رسانههاي دوكشور با فسادپيشگان «خودي» برخوردي بسيار دوستانه داشتند و منظم به سود آنان تبليغ ميكردند. ايجاد تاسيسي به نام «مركز مبارزه با جرايم سنگين» بدون اطلاع رييسجمهور و مشاور امنيت ملي افغانستان صورت گرفته بود... تاسيسات مدرن اين مركز و دستگاه بسيار نيرومند «شنود» كه در آنجا نصب شده بود، كاملا در كنترل انگليسيها بود. آنها مكالمات تلفني افراد عادي و مقامات مسوول افغان را بدون اجازه محكمه افغانستان به گونه دلخواهشان، شنود ميكردند... به رييسجمهوري [حامد كرزي] گفته شده بود كه يك مركز به منظور مبارزه با قاچاقچيان موادمخدر ايجاد ميشود، درحالي كه واقعيت يك دستگاه بسيار عظيم برا ي شنود مكالمات تلفني در كشور ما همراه با تاسيسات سلب آزادي ايجاد شده بود. بدون شك كه رهبران وزارت داخله افغانستان با انگليسها در اين رابطه همكاري كرده بودند... نصرالله استانكزي مشاور حقوقي رييسجمهور گفت: «...امريكاييها گفتهاند كه ما دستگاههايي ميآوريم كه نه تنها هفت ولايت كنوني، بلكه كشورهاي منطقه را نيز زير پوشش بگيرد. افغانها دركنار امريكاييها درجريان شنود سهم جانبي دارند. در اتاق اول امريكايي نشسته است. خارجيان در تمام مراحل مداخله ميكنند. براي برخي از افراد دوسيه ساخته شده است...» با اينكه ظاهرا افغانستان كنترل تاسيسات قصبه را برعهده گرفت، اما قبلا بر اثر همكاري وزارت داخله و وزارت مخابرات افغانستان امكانات شنود به خارجيان داده شده بود و...»
منبع: كتابخانه شماره يك و ايرانشناسي مجلس