پرسپوليس و يك چرخه معيوب
داستان جدايي نزديكان درويش
پرسپوليس، كانون توجه فوتبال ايران، اين روزها نه تنها با چالشهاي فني و نقل و انتقالاتي، بلكه با موجي از تغييرات مديريتي در سطح معاونان و مشاوران دست و پنجه نرم ميكند. خبرهاي جدايي حسين بادامكي، معاون ورزشي و احتمال كنارهگيري حميد استيلي (كه استعفا داده) مشاور مديرعامل از رضا درويش بار ديگر اين سوال را در ذهن جامعه فوتبال مطرح كرده است: چرا نزديكترين افراد به درويش، يكي پس از ديگري ترجيح ميدهند مسير خود را از او جدا كنند؟ اين رويداد بخشي از يك الگوي تكراري در دوران مديريت بيش از چهار ساله درويش بر پرسپوليس به شمار ميروند. نگاهي به سابقه حضور رضا درويش در پرسپوليس نشان ميدهد كه او با افراد متعددي در سطوح مختلف مديريتي همكاري كرده و تعداد قابلتوجهي از اين همكاريها به قطع رابطه و جدايي انجاميده است. محمد محمدي، معاون سابق او كه اكنون سكان مديريت باشگاه فولاد خوزستان را در دست دارد، يكي از برجستهترين نمونههاست. علاوه بر او، چندين معاون حقوقي نيز در طول اين سالها تغيير كردهاند كه اين حجم از جابهجايي در پستهاي كليدي، بيسابقه و قابل تأمل است.
اما دلايل اين جداييهاي مكرر چيست؟
تصميمگيريهاي انحصاري:
يكي از دلايل اصلي كه به نظر ميرسد به جدايي نزديكان درويش منجر ميشود، رويكرد مديريتي او است. گمانهزنيها حاكي از آن است كه رضا درويش تمايل زيادي به تمركزگرايي در تصميمگيريها دارد و كمتر به معاونان و مشاوران خود اختيار تام ميدهد. اين امر سبب ميشود كه افراد كليدي در كنار او، احساس عدم مشاركت موثر در روند تصميمسازيها را داشته باشند و نقش مشورتي صرف، براي آنها رضايتبخش نباشد. زماني كه يك معاون ورزشي يا مشاور ارشد احساس كند نظراتش بهطور جدي لحاظ نميشود يا قدرت اجرايي لازم را براي پيشبرد ايدههايش ندارد، انگيزه خود را براي ادامه همكاري از دست ميدهد.
فشارهاي دروني و بيروني؟
مديريت باشگاه پرسپوليس، به دليل انتظارات بالاي هواداران، مشكلات مالي مزمن و دخالتهاي بعضا سياسيون همواره با فشارهاي عظيمي همراه است. در چنين فضايي، مديرعامل ناچار است تصميمات دشواري بگيرد. اين فشارها ميتواند بر روابط دروني تيم مديريتي تاثير بگذارد. ممكن است درويش در مواجهه با چالشها به جاي تفويض اختيار و اعتماد به تيم خود ترجيح دهد به تنهايي بار مسووليت را به دوش بكشد يا حتي در مواردي، بار قصور را به گردن ديگران بيندازد كه اين امر به نضج بياعتمادي و جدايي منجر ميشود.
انتظارات متفاوت از نقش معاونت/مشاوره؟
ممكن است انتظارات رضا درويش از نقش معاونان و مشاورانش با انتظارات خود اين افراد متفاوت باشد. براي مثال، يك معاون ورزشي مانند حسين بادامكي، با سابقه طولاني در فوتبال قطعا انتظار دارد كه در مسائل فني و نقل و انتقالاتي نقش پررنگ و تصميمگيرندهاي داشته باشد. اگر اين انتظارات برآورده نشود و نقش او به يك مشاور صرف يا مجري دستورات محدود شود، جداييناگزير خواهد بود.
پيامدهاي اين چرخه معيوب چيست؟
اين حجم از تغييرات در سطوح بالاي مديريتي، پيامدهاي منفي متعددي براي پرسپوليس در پي دارد. از دست دادن افراد با تجربه و متخصص، كاهش اعتماد عمومي به ثبات مديريتي باشگاه، دشواري در جذب نيروهاي كارآمد جديد (زيرا افراد از سرنوشت مشابه ميترسند) و درنهايت، تاثير منفي بر عملكرد كلي باشگاه در تمامي بخشها همچون نقل و انتقالات و آمادهسازي تيم، ازجمله اين پيامدهاست.