ماجراي دختري كه اعضاي يك باند فكر ميكردند او را كشتهاند
اعضاي يك باند فساد، دختري را شكنجه كردند و با اين تصور كه او به قتل رسيده، جسدش را داخل پتو پيچيده و داخل كمد پنهان كردند غافل از اينكه دختر جوان زنده بود. طبق گزارش پليس؛ چند روز قبل زن و مردي ميانسال به اداره پليس رفتند و خبر از ناپديد شدن دخترشان دادند. آنها گفتند كه دخترشان به نام پريسا براي رفتن به كلاس از خانه خارج شده و ديگر برنگشته است. پس از ثبت اظهارات پدر و مادر پريسا، تيمي از كارآگاهان پليس به دستور بازپرس جنايي تهران، تحقيقات خود را براي پيدا كردن اين دختر جوان آغاز كردند. كارآگاهان پليس در گام نخست به رديابي موبايل دختر جوان پرداختند كه نشان داد در خانهاي واقع در جنوب تهران است. با اين سرنخ، ماموران راهي خانه موردنظر شدند. هر چند خانه خالي بود اما ماموران به جستوجو در آنجا پرداختند و با پيكر نيمه جان و زخمي پريسا داخل كمد مواجه شدند. او در پتو پيچيده شده و بيهوش بود. در تمام بدنش آثار زخم و كبودي وجود داشت كه بلافاصله براي درمان به بيمارستان انتقال يافت. همه چيز در هالهاي از ابهام بود تا اينكه دختر جوان كه در يك قدمي مرگ بود به زندگي بازگشت. پريسا وقتي به هوش آمد و چشمانش را باز كرد، براي پليس توضيح داد كه در دام يك باند خطرناك كه نقشه هولناكي براي دختران داشتند، گرفتار شده است. او گفت: «مدتي قبل در اينستاگرام با پسري به نام بابك آشنا شدم. او خودش را تاجر فرش معرفي كرد و به قدري خوب صحبت ميكرد كه كاملا به او اعتماد كردم.»
او در ادامه گفت: «در آخرين قراري كه با او گذاشتم براي من نسكافه خريد كه پس از نوشيدن آن از هوش رفتم. وقتي چشمانم را باز كردم در خانهاي بودم كه شبيه به خانه فساد بود. من اما مقاومت كردم و با داد و فرياد ميخواستم خودم را از خانه وحشت نجات بدهم اما افرادي كه در آنجا بودند مرا شكنجه كردند.»
پريسا گفت: ۵ روز در آنجا زنداني بودم و شكنجه ميشدم كه درنهايت از هوش رفتم. وقتي چشمانم را باز كردم، در بيمارستان بودم كه متوجه شدم نجات يافتهام. حالا زندگيام را مديون بازپرس جنايي و كارآگاهان پليس هستم كه فرشته نجاتم شدند.»
كارآگاهان در گام بعدي تحقيقات خود را براي بازداشت بابك فردي كه خودش را تاجر فرش معرفي كرده بود، آغاز كردند. او زورگير سابقهدار بود كه توسط پليس دستگير شد و در بازجوييها گفت: «مدتي قبل با اعضاي باند فساد آشنا شدم كه به من پيشنهاد خوبي دادند. آنها گفتند كه اگر بتوانم دختران را فريب بدهم و به آنها معرفي كنم، دستمزد خوبي خواهم گرفت. وظيفه من اين بود كه با دختران در فضاي مجازي آشنا شوم و خودم را تاجر فرش معرفي كنم. سپس به بهانه خواستگاري و ازدواج فريبشان بدهم و آنها را به خانه فساد معرفي كنم.» او درباره آخرين طعمهاش گفت: «اعضاي باند فساد او را شكنجه كردند و تصورشان اين بود كه او به قتل رسيده، به همين دليل جسدش را داخل كمد پنهان كردند تا در فرصتي مناسب به بيابانهاي اطراف تهران منتقلش كنيم، غافل از اينكه او زنده بود.» اين پسر جوان بازداشت شده و تحقيقات براي دستگيري اعضاي باند فساد و فحشا ادامه دارد.