• 1404 پنج‌شنبه 26 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6094 -
  • 1404 پنج‌شنبه 26 تير

«اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با حشمت‌الله فلاحت‌پيشه بررسي می‌کند

ماشه يا مذاكره؛ ديپلماسي بر سر دوراهي

فعال سازی ماشه، پایان دیپلماسی ایران و اروپا است

  نوشين    محجوب

 تروييكاي اروپايي براي فعال‌سازي ماشه خيز برداشته؛ اين عبارتي است كه در روزهاي اخير تيتر يك رسانه‌هاي غربي را به خود اختصاص داده آن‌هم در شرايطي كه همزمان با سفر رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان به چين جهت حضور در نشست شانگهاي، گمانه‌زني‌ها درباره نشست احتمالي نمايندگان ايران و امريكا در اسلو يا پكن اوج گرفته است. ادعايي كه موجب شده گروهي از تحليلگران از نقش احتمالي چين جهت كاهش يا مديريت بحران ميان ايران و امريكا گفته و مدعي شوند كه پكن براي بازتعريف نقش صلح ساز خود در سال 2023 خيز بردارد تا الگوي عادي‌سازي رابطه تهران و رياض را به شكلي متفاوت در غرب آسيا اجرايي كند. با اين همه مواضع مقام‌هاي رسمي كشورمان و ايالات‌متحده در كنار گزاره‌هايي چون تعليق همكاري ايران با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و تاكيد تهران بر خطوط قرمز خود و همچنين موضع‌گيري اخير رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان در ارتباط با تروييكاي اروپايي آينده معادلات را در هاله‌اي از ابهام قرار داده تا جايي كه گروهي شانس ديپلماسي را به واسطه تحركات تل‌آويو اندك مي‌دانند و گروهي ديگر با استناد به رويكرد خصمانه سه كشور اروپايي و نقش‌آفريني محتاطانه چين و روسيه به عنوان شركاي تاكتيكي ايران مسير بازگشت به ديپلماسي را دشوار و حصول به نتيجه و توافق پايدار را محتمل قلمداد مي‌كنند.  در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسي پيامدهاي احتمالي تهديدات ادعايي تروييكاي اروپايي براي فعال‌سازي مكانيسم ماشه، با حشمت‌الله فلاحت‌پيشه، استاد دانشگاه و رييس پيشين كميسيون امنيت ملي مجلس گفت‌وگويي اختصاصي داشته است. ‌به باور فلاحت‌پيشه، فعال‌سازي مكانيسم ماشه توسط تروييكاي اروپايي به معناي پايان روابط ديپلماتيك ۴۰ ساله ايران و اروپا است.  اين كارشناس مسائل بين‌الملل در ادامه يادآور شد: چين و روسيه به دليل منافع خود و ناتواني در شوراي امنيت، ميانجي‌هاي موثري نيستند، اما عمان و قطر گزينه‌هاي بهتري براي مذاكره با امريكا هستند و ايران با تكيه بر توان نظامي و حمايت مردمي، بايد از فرصت‌سوزي‌هاي گذشته اجتناب كرده و حقوق هسته‌اي خود در «ان‌پي‌تي» را با تمركز بر مذاكرات زمان‌بندي‌شده حفظ كند.

مشروح گفت‌وگو در ادامه آمده است: 

   به عنوان سوال نخست، درباره سفر عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان به چين ادعاها و گمانه‌زني‌هايي مطرح شده دال بر اينكه در اين بازه زماني پكن تلاش دارد تا بسان مارس 2023 نقش صلح‌ساز را اين‌بار ميان ايران و امريكا ايفا كرده و زمينه را براي عادي‌سازي تهران و واشنگتن هموار سازد، حال با‌توجه به تنش‌هاي حاكم بر روابط چين و امريكا به واسطه جنگ تجاري، اين فرضيه تا چه اندازه قابل اعتنا است و اساسا چين با‌توجه به دكترين محافظه‌كارانه‌اش تمايلي براي مداخله در تنش‌هاي خاورميانه دارد يا خير؟
بنده همواره تاكيد كرده‌ام كه قدرت‌هايي كه با ايالات‌متحده و غرب اختلاف دارند، نمي‌توانند نقش ميانجي بين ايران و امريكا را ايفا كنند. دليل اين امر آن است كه هدف اصلي اين قدرت‌ها، پيشبرد منافع خود در برابر امريكا و اروپا است و به ‌طور طبيعي، تهران براي آنها به عنوان يك برگ جهت معامله يا تباني است. در گذشته نيز، به ‌طور مشخص، روس‌ها چنين بازي‌اي را با برگ ايران انجام دادند و حداقل يك‌بار در سال اول دولت مرحوم رييسي، احياي برجام فداي جنگ اوكراين شد. در مورد چين نيز اين موضوع قابل استناد است. مهم‌ترين چالش پيش‌بيني‌شده چين تا سال ۲۰۳۰ با امريكا، مساله تايوان است.  برخي تحليلگران معتقدند كه اگر تا سال ۲۰۲۷، بحران اساسي ديگري در جهان، امريكا را درگير نكند، شاهد تنش جدي بين دو كشور بر سر تايوان خواهيم بود. در سال‌هاي اخير نيز، هرگاه امريكايي‌ها نيازي به حضور نظامي در خاورميانه نداشته‌اند، بيش از يك‌سوم ناوگان دريايي خود را به درياي چين جنوبي اعزام كرده‌اند. بنابراين، اگر چين به عنوان يك بازيگر ميانجي پذيرفته شود، موضوع ايران به‌طور طبيعي به يك پرونده ثانويه و يك برگ قابل معامله تبديل خواهد شد. در چنين شرايطي، منافع ايران به‌هيچ‌وجه تامين نمي‌شود. به همين دليل تاكيد دارم كه كشورهايي مانند عمان و قطر، بيش از هر بازيگر ديگري، از شرايط لازم براي ميانجيگري برخوردار هستند. اين دو كشور، به نمايندگي از بسياري از كشورهاي ديگر از امنيت منطقه‌اي بهره‌مند مي‌شوند و ناامني را در راستاي منافع توسعه‌اي خود نمي‌دانند. اين كشورها، بيش از آنكه به دنبال كسب جايگاه ديپلماتيك بين‌المللي باشند، به حفظ ثبات منطقه‌اي اهميت مي‌دهند. در شرايط كنوني، اراده‌اي جدي براي مذاكره بين ايران و ايالات‌متحده شكل نگرفته است، اما اگر چنين اراده‌اي شكل بگيرد، يافتن ميانجي براي مذاكرات كار دشواري نخواهد بود. 
    باتوجه به گزاره‌هايي كه بدان‌ها اشاره كرديد، در اين ميان سفر عباس عراقچي، رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان به چين تا چه اندازه مي‌تواند به بسيج ظرفيت‌هاي ديپلماتيك سازمان همكاري شانگهاي براي مهار فشارهاي غرب عليه ايران كمك كند.
سازمان همكاري شانگهاي يك اتحاديه چندجانبه است كه همكاري‌هاي امنيتي نيز بخشي از فعاليت‌هاي آن را تشكيل مي‌دهد. با اين حال، در شرايط كنوني، اعضاي اين سازمان هنوز به سازوكارهاي همكاري امنيتي و نظامي مشتركي مشابه آنچه در ناتو يا برخي اتحاديه‌هاي منطقه‌اي ديگر وجود دارد، دست نيافته‌اند. آقاي عراقچي از اين سفر در قالب نوعي ديپلماسي عمومي بهره برده و تلاش كرده تا مواضع ايران و اقدامات خلاف حقوق بين‌الملل امريكا و اسراييل را در اين چارچوب مطرح كند. با اين حال، به نظر بنده، يكي از نقاط ضعف در سياست خارجي كشورمان اين است كه برخلاف دشمنان، كه اتحادهاي نظامي موثر و عملياتي را شكل داده‌اند، ايران متاسفانه تنها به موضع‌گيري‌هاي شفاهي تحت عنوان «همكاري راهبردي» اكتفا كرده است.  به بيان ديگر، آنچه تحت عنوان همكاري راهبردي با قدرت‌هاي شرقي مانند چين و روسيه مطرح مي‌شد، صرفا در حد حرف باقي مانده و هيچ‌گاه در بستر يك جنگ واقعي آزمايش نشده است.  به همين دليل باور دارم كه چين و روسيه، همان‌گونه كه در جنگ 12 روزه نقش منفعلي ايفا كردند، در مذاكرات نيز نمي‌توانند به ايران كمك كنند. اگر ايران و امريكا به توافقي براي كاهش تنش دست يابند، حتما بايد ميانجي‌هايي انتخاب شوند كه به دنبال تباني بر سر منافع ايران نباشند. همان‌گونه كه در سوال قبلي اشاره كردم، كشورهايي مانند عمان و قطر، به دلايلي كه پيش‌تر توضيح دادم، گزينه‌هاي قابل‌اعتمادتري براي ميانجيگري هستند.با توجه به اين نكته، همان‌گونه كه مشاهده كرديم، عمان در چندين دور مذاكره بين ايران و امريكا تلاش كرد تا حد امكان از شكست مذاكرات جلوگيري كند. همچنين، در طول جنگ، نقش قطر در جلوگيري از گسترش جنگ، تاريخي و برجسته بود.
     باتوجه به مواضع خصمانه و دوگانه امريكا و رويكرد تهاجمي اسراييل، آيا مي‌توان گفت كه واشنگتن به‌دنبال توافق با ايران است بالاخص در شرايطي كه به ادعاي گروهي از ناظران واشنگتن يا هم‌صدايي با تل‌آويو عليه تهران را انتخاب كرده يا صرفا در جست‌وجوي مديريت هزينه‌هاي امنيتي خود در منطقه است؟
به نظر بنده، تا جايي كه اسراييل بتواند به بخشي از قابليت‌هاي هسته‌اي ايران ضربه بزند، اين موضوع مهم‌ترين دغدغه دونالد ترامپ در قبال بنيامين نتانياهو است. نتانياهو معمولا آغازگر جنگ‌هاي منطقه‌اي بوده، اما هيچ‌گاه نتوانسته بحراني را به پايان برساند. اگر اين رويكرد ويرانگر نتانياهو به موضوع ايران نيز تعميم يابد، منافع ايالات‌متحده نيز با چالش مواجه خواهد شد.  به باور بنده، اين واقعيت كه ترامپ بلافاصله پس از جنگ با ايران، پرونده اوكراين را باز كرد و تلاش نمود مواضع امريكا را به اروپا و حتي اوكراين نزديك‌تر كند، نشان‌دهنده آن است كه تمركز اصلي او در حال حاضر بر كنترل روسيه است، به همين دليل، او تلاش مي‌كند از غافلگيري در يك جنگ ديگر عليه ايران جلوگيري كند. اين موضوع مهم‌ترين نشانه‌اي است كه به نظرم امكان مذاكره بين ايران و امريكا را محتمل مي‌كند. اما در اين شرايط، ايران نبايد اشتباهات گذشته را تكرار كند. يكي از بزرگ‌ترين فرصت‌سوزي‌هاي ايران در دوره دولت مرحوم رييسي رخ داد، زماني كه امكان احياي برجام وجود داشت. متاسفانه، ايران در آن زمان به خاكريز جنگ اوكراين تبديل شد، كه يك اشتباه ديپلماتيك بود. حال برخلاف خوش‌خيالي برخي طرفداران روسيه و چين، كه مدعي بودند حمله به ايران مي‌تواند به ورود چين و روسيه و حتي وقوع جنگ جهاني سوم منجر شود، مشاهده كرديم كه مواضع چين و روسيه حتي از مواضع برخي كشورهاي منطقه نيز منفعلانه‌تر بود. اكنون ايالات‌متحده و اروپا به اين نتيجه رسيده‌اند كه چالش اصلي و مشتركشان، روسيه است. جاي شگفتي است كه در اين تلاقي تاريخي، زماني كه وزير امور خارجه فرانسه براي احياي مكانيسم ماشه ضرب‌الاجل تعيين كرده، دقيقا با دوره ۵۰ روزه‌اي كه دونالد ترامپ به روسيه براي دستيابي به آتش‌بس فرصت داده، همزمان شده است.  در چنين شرايطي، اعتقاد دارم كه بايد اجازه دهيم تحولات جهاني روند طبيعي خود را طي كند. در طول پنج سال گذشته، مهم‌ترين چالش جهان، رويارويي كشورهاي غربي با روسيه بوده است. در پنج سال آينده نيز، چالش اصلي آنها، پس از روسيه، رقابت با چين بر سر تايوان و همچنين رقابت‌هاي هژمونيك اقتصادي و تجاري خواهد بود. ايران مي‌توانست از اين رقابت ميان قدرت‌ها بهره‌برداري كند و منافع ملي خود را از اين دنياي پرآشوب حفظ نمايد. 
      وزارت امور خارجه ايران، تضمين‌خواهي از امريكا و تمركز بر غني‌سازي را شرط ازسرگيري مذاكره اعلام كرده است؛ اين شروط تا چه اندازه در ميدان واقعي قدرت، ضمانت‌آور تلقي مي‌شود؟ آيا اساسا تهران مي‌تواند بر ضمانت‌هاي ارايه شده توسط بازيگري چون ايالات‌متحده حساب باز كند؟
در عرصه بين‌الملل، تنها قدرت است كه ضمانت ايجاد مي‌كند. به عنوان مثال، اگر ايران در جنگ با اسراييل به عنوان طرف پيروز و تعيين‌كننده ظاهر نمي‌شد، اكنون حتي سخن از مذاكره با ايران مطرح نمي‌گرديد. اما به نظر بنده، ايران در اين جنگ ضربات نهايي را به اسراييل وارد كرد و هرچه جنگ به پايان نزديك‌تر مي‌شد، از سلاح‌هاي ويرانگرتري رونمايي كرد. اين امر نشان‌دهنده آن است كه همچنان قدرت است كه ضمانت مي‌آورد، به ‌ويژه در برابر شخصي مانند دونالد ترامپ، كه پس از هيتلر، پيمان‌شكن‌ترين رييس‌جمهور تاريخ جهان محسوب مي‌شود. در چنين شرايطي، صحبت از ضمانت معناي چنداني ندارد و آنچه اهميت دارد، مولفه‌هاي قدرت است. 
جنگ ۱۲ روزه، جنگي قابل پيش‌بيني و پيشگيري بود. اما همين جنگ، درس‌هايي به همراه داشت. حال اگر دولت ايران در مديريت امور كشور اين درس‌ها را رعايت كند، به همان مولفه‌هاي قدرت تضمين‌كننده نزديك خواهد شد. درس نخست اين است كه ملت ايران پاي كشور خود ايستاده‌اند و بنابراين، دولت نيز بايد در كنار ملت خود بماند. درس دوم اين است كه افراطيوني كه با ادعاهاي بدون پشتوانه صرفا براي كشور مشكل ايجاد كردند و تا روز آتش‌بس سكوت اختيار كرده بودند، نمي‌توانند منبع قدرت كشور باشند. قدرت واقعي ايران از مردم كشورمان نشأت مي‌گيرد. درس سوم، حفظ بنيه نظامي است. به باور بنده، سربازان جان‌بركف ايران در هيچ جاي جهان نمونه ندارند. دولت بايد در شرايط كنوني تمام تلاش خود را براي تقويت روحيه، از منظر نرم‌افزاري و توان نظامي، از منظر سخت‌افزاري، به كار گيرد. پيامي كه اين اقدامات به ايالات‌متحده و اسراييل ارسال مي‌كند كه اگر جنگي شكل گيرد، ايران از آخرين ابزارهاي ويرانگر خود استفاده خواهد كرد. اين پيامي بود كه پيش‌تر، چند روز پس از آتش‌بس، زماني كه اسراييلي‌ها به دنبال جنگ بودند، اعلام كردم. در آن زمان تاكيد كردم كه اگر اقدام ديگري عليه ايران صورت گيرد، انتحاري‌ترين جنگ تاريخ براي اسراييل و هم‌پيمانانش آغاز خواهد شد.
    در شرايط كنوني گروهي بر اين باورند كه تروييكاي اروپايي براي فعال‌سازي ماشه خيز  برداشته است، حتي فراتر از آن گفته مي‌شود به‌زودي ماشه فعال خواهد شد، در صورت تحقق اين فرضيه از‌سوي اروپا، گزينه‌هاي ايران در برابر بازگشت احتمالي قطعنامه‌هاي شوراي امنيت چيست؟ اساسا تهران براي جلوگيري از فعال شدن ماشه پلن B در‌اختيار دارد يا خير؟
به نظر بنده، زماني كه آقاي عراقچي اعلام كردند كه فعال‌سازي مكانيسم ماشه به‌منزله اعلان جنگ است، منظورشان اين بود كه چنين اقدامي روابط ايران و اروپا را از حوزه ديپلماسي خارج مي‌كند. خروج روابط از حوزه ديپلماسي معناي خاص خود را دارد. به هر ميزان كه كشورهاي اروپايي منافع ايران را تهديد كنند، منافع آنها نيز مورد تهديد قرار خواهد گرفت. با اين همه به باور من اين اقدام تروييكاي اروپايي نشان‌دهنده تلاش اين گروه از بازيگران براي ارسال پيام مذاكراتي به ايران است. فعال‌سازي مكانيسم ماشه به معناي حمله به منافع ملت ايران خواهد بود و در چنين شرايطي، ايران به‌ طور طبيعي توانايي مقابله ‌به ‌مثل را دارد. اين مقابله لزوما به معناي جنگ نيست. واقعيت اين است كه فعال‌سازي مكانيسم ماشه به معناي پايان ۴۰ سال روابط ديپلماتيك ايران و اروپا خواهد بود. در اين صورت، به همان ميزان كه منافع ايران آسيب ببيند، منافع كشورهاي اروپايي در منطقه نيز با چالش مواجه خواهد شد.
     نقش چين و روسيه در مهار آثار حقوقي و امنيتي مكانيسم ماشه تا چه حد مي‌تواند واقعي و موثر باشد؟ 
دو راه براي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت وجود دارد؛ راه نخست، دريافت حكم از شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي است كه كشورهاي اروپايي اين مسير را دنبال نكردند، زيرا در اين صورت، چين و روسيه مي‌توانستند در شوراي امنيت با استفاده از حق وتوي خود، قطعنامه‌هاي ضدايراني را وتو كنند و به ايران كمك كنند. اما راه دوم، كه اروپايي‌ها از آن به عنوان تهديد استفاده كردند، فعال‌سازي مكانيسم ماشه است. در صورت فعال شدن ماشه، چين و روسيه هيچ كمكي به ايران نخواهند كرد، زيرا اين روند نيازي به قطعنامه شوراي امنيت ندارد و درنهايت، نيازمند قطعنامه‌اي براي جلوگيري از بازگشت تحريم‌ها عليه ايران خواهد بود. در آن زمان، كشورهاي اروپايي و امريكا هر قطعنامه‌اي به نفع ايران را وتو خواهند كرد و چين و روسيه عملا هيچ اقدامي نمي‌توانند انجام دهند.
    در صورت تقابل ميان ديپلماسي و فشارهاي چندجانبه غرب، آيا فضاي مناسب براي عبور از فاز «مقاومت ديپلماتيك» به فاز «واكنش بازدارنده» وجود دارد؟
در برابر فشارهاي چندجانبه غرب و حتي امريكا، تحولات واقعي جهان به‌گونه‌اي نيست كه ايران به مساله محوري دنياي امروز تبديل شود. با اندكي تدبير ديپلماتيك مي‌توان مانع از تبديل شدن ايران به كانون دشمني‌هاي جديد شد. اين امري است كه امكان تحقق آن وجود دارد. همان‌گونه كه پيش‌تر عرض كردم، ضرب‌الاجلي كه فرانسه و كشورهاي اروپايي و حتي امريكا، براي فعال‌سازي مكانيسم ماشه اعلام كرده‌اند، نشان‌دهنده تمايل آنها به مذاكره با ايران است. البته، اينكه در اين مذاكرات چه نتايجي حاصل شود، بحث ديگري است. به نظر بنده، باوجود شرايط كنوني، واقعيت اين است كه اولويت اصلي امريكا و اروپا در حال حاضر بحران اوكراين است. اگر ايران به‌گونه‌اي عمل كند كه به خاكريز بحران‌هاي موجود بين شرق و غرب تبديل نشود، امكان دستيابي به يك سازوكار بدون تقابل و تامين منافع ملي كشور وجود خواهد داشت.
   به عنوان سوال آخر، در شرايطي كه موضوع غني‌سازي كماكان مي‌تواند به رژيم صهيونيستي بهانه‌اي تازه جهت تجاوز دوباره به تماميت ارضي كشورمان داده و تروييكاي اروپايي را براي فعال كردن ماشه مصمم‌تر كند، آيا تعليق همكاري با نهاد پادماني يا به تاخير انداختن رايزني‌ها مي‌توانند گزينه‌هايي جهت ايجاد بازدارندگي قلمداد شوند؟ 
به باور بنده، طرح ادعاهاي بدون پشتوانه عملي تنها تهديدات عليه ايران را افزايش خواهد داد. در گذشته ادعاهايي مطرح شد، اما نه تنگه هرمز بسته شد، نه بمب هسته‌اي توليد شد، نه ايران از معاهده منع گسترش تسليحات هسته‌اي (NPT) خارج شد. به باورم مظلوم‌ترين بخش سياست خارجي ايران، برنامه هسته‌اي كشورمان بوده است. برنامه هسته‌اي ايران كاملا مسالمت‌آميز است و بيش از يك‌پنجم بازرسي‌هاي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در دو دهه اخير از تاسيسات هسته‌اي ايران انجام شده است. تكرار مي‌كنم، بيش از يك‌پنجم ماموريت‌هاي بازرسان آژانس در جهان در ايران صورت گرفته و ايران برنامه‌اي پاك داشته است، اما ادعاهاي بدون عمل، كه مورد سوءاستفاده افرادي خبيث مانند نتانياهو و ترامپ قرار گرفت، به برنامه هسته‌اي ايران ضربه زد. ايران، طبق مقررات بين‌المللي، از حق برخورداري از چرخه سوخت هسته‌اي برخوردار است. اين موضوع مي‌تواند در مذاكرات، در قالب زمان‌بندي و سطح غني‌سازي، مورد بحث قرار گيرد. بنابراين، در چنين شرايطي، بايد اين مساله را در اين چارچوب دنبال كرد. آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، كه به وظيفه خود براي جلوگيري از حملات به تاسيسات هسته‌اي ايران عمل نكرد و حتي اين حملات را محكوم ننمود، اكنون نمي‌تواند از مسووليت خود در قبال ايران به عنوان عضوي از «ان‌پي‌تي» شانه خالي كند. ايران به عنوان عضوي از معاهده منع گسترش تسليحات هسته‌اي (NPT) از حقوقي برخوردار است. اگر آژانس بين‌المللي انرژي اتمي برنامه‌اي مشخص و عادلانه براي ايران ارايه دهد كه اين حقوق را به رسميت بشناسد، ايران مي‌تواند در مورد بازرسي‌هاي آژانس به توافق برسد، اما تا زماني كه آژانس به‌صورت عملي حقوق ايران را به رسميت نشناسد، طبيعتا زمينه‌اي براي همكاري باقي نخواهد ماند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون