خانهاي براي قصه خواندن
مرجان يشايايي
يكسال قبل كه آغاز احيا و مرمت خانه قصه واقع در اودلاجان شرقي را با حضور استاد مراديكرماني، خالق قصههاي مجيد، جشن گرفتيم، از آينده آن خانه آسيبديده و رها شده هيچ تصوير روشني نبود. اين خانه كوچك دو طبقه در يكي از كوچه پسكوچههاي باريك اودلاجان شرقي زماني محل سكونت مراديكرماني و خانوادهاش و به تعبير خود ايشان زايشگاه قصههاي مجيد بوده. قصههايي كه از دل و مغز مهربان استاد برآمده و با وسواس و دقت بر قلم روان ايشان جاري شده و هنوز از بهترين داستانهاي كودك و نوجوان به شمار ميروند و البته در بين بزرگسالان هم خوانندگان فراوان دارد. زندهياد كيومرث پوراحمد سريالي با همين نام ساخت و از طريق تلويزيون اين قصهها را به خانه ايرانيها برد. بهروز مرباغي، معمار و مدرس دانشگاه، تقريبا يكسال قبل خانه را از شهرداري منطقه 13 تحويل گرفت تا بسازد و بيارايد و 15 سال استفاده كند و دوباره به شهرداري بسپارد. خانه با سليقه تمام به زيبايي بازسازي و بر سر در آن كاشي با اين مضمون نصب شده: «خانه قصه، به احترام هوشنگ مراديكرماني.» شهرداري هم دست همكاري داد و ديواره سيماني و خشن نماي آن كوچههاي باريك را تراشيد و نماي مانوس آجري و تميز و زيبا را جايگزين آن كرد. جمعه 20 تير 1404 كه گرما غوغا ميكرد، جمعيتي كثير راه افتادند تا افتتاح خانه قصه را در كنار استاد مراديكرماني و همسر فرشتهآساي استاد و دو پسرش و مهندس بهروز مرباغي جشن بگيرند. حالا خانه قصه جاي نقلي زيبايي شده؛ با قفسههاي كتاب قصه كه مردم هديه كردهاند و ديوارهاي رنگارنگ و حياط فسقلي با سنگفرش آراسته و آشپزخانه كوچكي كنار حياط كه قرار است از دوستداران خانه پذيرايي كند و البته درخت موي جواني گوشه ديوار كه يادآور تاكي است كه در اولين بازديد استاد از آن خانه در سال 1354 دلش را برده بوده. آنها كه خيابانهاي شلوغ تهران را به عشق اين خانه ميآيند، قرار است قصه بخوانند و قصه بگويند و احيانا با خريد كتاب قصه مورد نظر خود قصه را به خانه ببرند. در نگاه اول، خانه قصه هيچ چيز خاصي ندارد. نه دالانهاي بزرگ و نه سقفهاي بلند. از پلههاي عريض و ويترينها و مبلمان شيك و دكوراسيون مد روز هم خبري نيست، اما اين خانه كه با همت و هزينه بخش خصوصي زيبا و سر پا شده، نشانه و نويد يك دگرگوني عميق و مبارك در ساختار اجتماعي و مدني ايران را ميدهد. نويد اينكه در زمينههاي فرهنگي مردم در حال استقلال از ساختارهاي رسمي و دولتي هستند. دگرگوني كه در آن نهادهاي مدني و آنچه در اصطلاح جامعهشناسي همبستگي افقي بين مردم شناخته ميشود، مورد توجه واقع شده، مباني فكري آن تدوين شده و در گوشه و كنار اين سرزمين در حال اجراست كه برخلاف همبستگي عمودي يعني همبستگي نهادهاي قدرت و مردم و تزريق امكانات و برنامهها از بالا به پايين با امكانات و نگاه مردمي هر چند در مقياس كوچك ايجاد ميشود و پايدار ميماند. به تدريج اين باور و روش بين فرهيختگان مستقل ايراني در حال ريشه دواندن است كه چشمشان به كمكهاي دولتي و رانتهايي كه قرار است با هزار ترفند به دست بيايد، نباشد. آنها امروز به واقع در حال ساخت عناصر متفاوت و مستقل توسعه فرهنگي هستند. يعني توسعهاي به دست مردم و با بهرهگيري از رويكرد جهاني استقلال از دولت و تكيه بر عناصر بومي. خانه قصه، خانه ارديبهشت اودلاجان و هزاران بومگردي و مركز فرهنگي متعلق به بخش خصوصي كه در مواردي با كمكهاي محدود و تعريف شده دولتي يا نظارتهاي ساختاري برپا و گشوده شدهاند، همان بندهايي هستند كه مردم را به هم پيوند ميدهند.