« اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با رحمان قهرمانپور بررسي می کند
نشست استانبول؛ پيامي از جنس بازدارندگي
ايران و اروپا در حال سنجش فرصتها براي كاهش تنشاند، اما بياعتمادي و فشارهاي متقابل، امكان توافق را به ساز و كارهاي فني و موازنهگر گره زده است
حديث روشني
با تشديد تنشهاي ديپلماتيك و افزايش فشارهاي فني و سياسي، مذاكرات اخير ميان ايران و سه كشور اروپايي در استانبول، بار ديگر موضوع فعالسازي مكانيسم ماشه را به نقطه كانوني تحولات هستهاي بدل كرده است. درحالي كه پيشتر ادعا شده بود اين مذاكرات با پيشنهاد مشخص اروپا براي تمديد شش ماهه مهلت بازگشت تحريمها برگزار شد، ناظران مدعياند ايران برخلاف مواضع پيشين، تلاش براي تمديد ضربالاجل فعالسازي مكانيسم ماشه را به طور رسمي رد نكرد؛ چرخشي معنادار كه از نگاه ناظران، نشانهاي از گشايشي محدود در رويكرد ديپلماتيك تهران تلقي ميشود. همزمان با اين تحولات، رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي نيز از تمايل ايران به ازسرگيري برخي گفتوگوهاي فني خبر داده، اما در عين حال تاكيد كرده كه اين فعل و انفعالها، فعلا شامل بازگشت بازرسان به سايتهاي هستهاي نخواهد بود. در همين راستا گروهي از تحليلگران فعالسازي مكانيسم ماشه را به طور مستقيم با نحوه تعامل فني ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي در آينده مرتبط ميدانند. به باور اين گروه بازگشت تحريمها تقريبا قطعي است مگر آنكه در روزهاي آتي، همكاري تهران با آژانس شكل متفاوتي به خود بگيرد. در مقابل اما هستند گروهي كه بر اين باورند با لحاظ كردن تنشهاي حاكم ميان تهران و تروييكاي اروپايي و همزمان نوع كنش واشنگتن و تلآويو، گزاره قطعي بودن فعالسازي مكانيسم ماشه و بازگشت تحريمهاي شوراي امنيت عليه كشورمان را گزاره دقيقتري ميدانند. با اين همه اكنون همه نگاهها به مسير گفتوگوهاي فني نهاد پادماني با تهران و تصميم اروپا درباره آينده مكانيسم ماشه تا پايان ماه آگوست دوخته شده است. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف واكاوي چشمانداز سناريوهاي پيش رو در ارتباط با تهران و تروييكاي اروپايي و نيز نوع همكاري ايران با نهاد پادماني با رحمان قهرمانپور، تحليلگر مسائل سياست خارجي گفتوگو كرده است. قهرمانپور در گفتوگو با «اعتماد» ضمن اشاره به اينكه ايران هدفش از ورود به مذاكره با تروييكاي اروپايي بيش از هر چيز انتقال پيامي به اين گروه از بازيگران بود، تاكيد دارد كه اتحاديه اروپا نيز ظاهرا تمديد بازه زماني فعالسازي ماشه را به همكاري ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي منوط كرده است. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
آقاي غريبآبادي بعد از پايان نشست استانبول با انتشار پيامي در شبكه ايكس از توافق با تروييكاي اروپايي جهت تداوم رايزنيها خبر داد، اما همزمان رسانههاي غربي مدعياند كه اين نشست نتايج ملموسي نداشته است؛ ارزيابي شما از رايزنيهاي روز جمعه چيست؟ با توجه به خطوط قرمز تهران و تاكيد بر حق غنيسازي آيا ميتوان انتظار پيشرفت در رايزنيها را داشت؟
باتوجه به فضاي كلي حاكم بر روابط ايران و اروپا، انتظار نميرفت اين دور از رايزنيها پيشرفت چنداني داشته باشد؛ بالاخص آنكه دور قبلي مذاكرات ايران و اروپا نيز كه در استانبول برگزار شد، با تشديد تنش ميان دو طرف همراه بود،بهگونهاي كه اروپاييها پس از همان جلسه، در شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي، رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي را تحت فشار قرار دادند تا گزارشي عليه ايران منتشر كند. بنابراين، نميتوان انتظار زيادي از مذاكرات اخير ميان تهران و تروييكاي اروپايي داشت، ضمن اينكه به نظر ميرسيد نه ايران و نه اروپا، نمايندگان اصلي خود را براي مذاكره به استانبول اعزام نكردند. همين مساله نيز نشان از آن داشت كه دو طرف اميد چنداني به نتايج اين گفتوگوها ندارند. از سوي ديگر، به نظر ميرسد ايران بيشتر به دنبال آن بود كه پيام خود را به اروپا منتقل كند و اروپاييها نيز ملاحظات داخلي خود را مدنظر داشتند. در همين راستا پس از ديدار صدراعظم آلمان و رييسجمهور فرانسه با مقامات بريتانيا، تروييكاي اروپايي تصميم بر آن شد تا اين گروه از بازيگران نقش فعالتري در سياست خارجي ايفا كنند و در همين راستا نيز موضوع مذاكرات با ايران براي آنها كاربرد داخلي داشت.
به باور شما در صورتي كه رايزنيها با سه كشور اروپايي ادامه يابد، ميتوان با لحاظ كردن شروط سهگانه ايران براي امريكا از سرگيري گفتوگوهاي تهران و واشنگتن را محتمل دانست؟
درباب از سرگيري رايزنيهاي تهران و واشنگتن ظاهرا مساله اصلي فضاي بياعتمادي است كه پس از حمله اسراييل و ايالاتمتحده به ايران حاكم شد. حمله امريكا به فُردو موجب گشت تا در فضاي سياسي داخل ايران، دو جريان و ديدگاه متفاوت نسبت به مذاكرات شكل بگيرد. گروهي بر اين باورند كه مذاكرات از ابتدا فريب بوده و بنابراين ايران نبايد بار ديگر درگير بازي فريب شود. در مقابل، گروه دوم كه حامي ديپلماسي هستند، به اين جمعبندي رسيدهاند كه ميبايست با توسل به اهرمهاي سختگيرانه بيشتري با امريكا روبهرو شد. از اين رو، آغاز مذاكرات ايران و امريكا در هفتههاي آينده، تا حد زيادي به نزديكي اين دو ديدگاه در داخل بستگي دارد. در اين ميان رويكرد واشنگتن نيز قابل تأمل است و بايد ديد آيا امريكا تضميني درباره عدم مداخله نظامي دراختيار ايران قرار خواهد داد يا خير. تا اين لحظه، امريكاييها موضع روشني در اين خصوص اتخاذ نكردهاند و به نظر ميرسد اساسا خود را موظف نميدانند كه بخواهند تضمينهايي دراختيار تهران قرار دهند. در چنين شرايطي، مسير براي از سرگيري رايزنيها همواز نيست و بايد ديد آيا ميانجيهايي كه پيشتر فعال بودند، قادرند بارديگر نقش آفرين باشند يا خير. سناريوي احتمالي ديگري كه ترسيم شده، اين است كه شايد چين براي ميانجيگيري در سطوح بالاتري خيز بردارد. برخي معتقدند وقفهاي كه در آغاز مذاكرات ايران و امريكا ايجاد شده، شايد به اين دليل باشد كه ايران در حال رايزني با چين و تا حدي كمتر با روسيه درباره نحوه آغاز مذاكرات است. اگر چنين سناريويي محقق شود و چين به ميدان بيايد، ميتوان گفت كه آن دو نگاه در داخل ايران نيز احتمالا به يكديگر نزديك شده و به نوعي با ميانجيگري پكن موافقت خواهند كرد. به باور آنها چين قادر است به بنبست فعلي در مذاكرات خاتمه دهد. در هر صورت، بايد منتظر ماند و ديد كه در روزهاي آينده خبر خاصي در مورد ميانجيگري چين يا ارايه امتيازات جديد از سوي امريكا منتشر خواهد شد يا نه.
اخيرا مقامهاي رسمي كشورمان از سفر احتمالي هياتي فني از آژانس بينالمللي انرژي اتمي به ايران خبر دادند، سفري كه مشروط و احتمالا محدود است. همزمان رافائل گروسي نيز مدعي همكاري فني تهران و نهاد پادماني شده است، با لحاظ كردن اين مولفهها، چشمانداز تعامل تهران و نهاد ناظر را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
باتوجه به حمله اسراييل و امريكا به تاسيسات هستهاي ايران و عدم محكوميت اين نظاميگري توسط آژانس بينالمللي انرژي اتمي ظاهرا فضاي بياعتمادي كه پيشتر نيز ميان ايران و نهاد پادماني حاكم بود، تشديد شده است. بنابراين طبيعي است كه ايران در نوع همكاري خود با آژانس بينالمللي انرژي اتمي تجديدنظر كند. نكته بعدي اين است كه در شرايط جديد، بخش قابل توجهي از چرخه غنيسازي سوخت هستهاي ايران، بهواسطه حملات امريكا و اسراييل، آسيب ديده و لذا مساله اصلي بيش از آنكه نظارت بر فعاليتهاي هستهاي ايران باشد، به ارزيابي نهاد پادماني از ميزان خسارات واردشده به تاسيسات هستهاي از يكسو و سرنوشت حدود ۴۰۰ كيلوگرم اورانيوم غنيشده از سوي ديگر، مربوط ميشود. از آنجا كه آژانس معتبرترين نهاد بينالمللي در زمينه ارزيابي فني فعاليتهاي هستهاي است، همكاري ايران با آژانس براي نهاد پادماني اهميت بسيار زيادي دارد و ميتواند منجر به ارزيابي ميزان خسارتها و توان فني باقيمانده برنامه هستهاي ايران شود. به همين دليل است كه حتي اتحاديه اروپا نيز تمديد «مكانيسم ماشه» را به همكاري ايران با آژانس بينالمللي منوط كرده است. اين گزاره نشان ميدهد كه موضوع همكاري ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي امريكا و اروپا بسيار حائز اهميت است. شايد با توجه به همين ملاحظات ايران، بدون آنكه روابط خود را با نهاد پادماني قطع كند، خواهان آن شده فصل تازه همكارياش با اين نهاد را بر اساس يك شيوه يا چارچوب تازهاي بازتعريف كند. در همين راستا اخبار منتشر شده نيز نشان ميدهند ايران تلاش دارد تا با لحاظ كردن تحولات اخير، شكل همكاري با نهاد پادماني را برمبناي فرمول يا چارچوب تازه تعريف كند. بايد منتظر ماند و ديد اين چارچوب جديد چگونه ترسيم خواهد شد و به چه شكلي است. از سوي ديگر، ايران در اعتراض به رويكرد نهاد پادماني با سفر رافائل گروسي، مدير كل آژانس بينالمللي به ايران موافقت نكرده و از اين طريق نارضايتي خود را نشان داد. با اين حال، آينده همكاري ايران و نهاد پادماني تا حد زيادي به سرنوشت «مكانيسم ماشه» بستگي دارد. اگر اروپا اين مكانيسم را فعال كند، يكي از احتمالات اين است كه ايران از پيمان انپيتي خارج شود. در اين صورت، روابط ايران با نهاد پادماني وارد دورهاي بحراني خواهد شد و همكاريهاي فعلي نيز بهطور كامل متوقف ميشود. بنابراين، متغير اصلي در اين زمينه، مكانيسم ماشه است.با اين حال به اعتقاد من، سفر تيم فني آژانس بينالمللي انرژي اتمي به ايران، نشان ميدهد كه تهران فعلا خواهان خروج از انپيتي نيست.
در ميانه تنشها، فعالسازي ماشه تا چه اندازه گزينهاي محتمل است، بالاخص آنكه اعضاي كنگره امريكا هم صدا با اسراييل خواهان فعال شدن اسنپبك شدهاند؟
بازگشت ماشه تا حد زيادي قطعي به نظر ميرسد، مگر اينكه ميان ايران و امريكا، يا ايران و اروپا، توافقي حاصل شود. اين توافق ممكن است در قالب تمديد وضعيت فعلي باشد؛ به اين معنا كه اروپاييها متعهد شوند تا چند ماه ديگر نيز از فعالسازي مكانيسم ماشه خودداري كنند. همچنين، ممكن است راهكارهاي ديگري نيز مدنظر باشد. براي مثال، يكي از پيشنهادهايي كه برخي كارشناسان ايراني مطرح كردهاند اين است كه روسيه و چين نيز از برجام خارج شوند تا به اين ترتيب، امكان بازگشت مكانيسم ماشه از اساس منتفي شود. با اين حال، چنين رويكردي بيشتر جنبه حقوقي دارد و اگر فاقد پشتوانه سياسي باشد، بعيد است كه به نتيجه ملموسي منتهي شود. در نهايت، گزاره اصلي يك مساله سياسي است؛ يعني توافق ميان ايران و امريكا از يك سو، و توافق با اروپا از سوي ديگر. البته اروپاييها صراحتا اعلام كردهاند كه يكي از شروط آنها براي توافق احتمالي درباره مكانيسم ماشه، بازگشت ايران به ميز مذاكره با واشنگتن و همچنين همكاري كامل با آژانس بينالمللي انرژي اتمي است. به نظر ميرسد اروپاييها نيز، در چارچوب همان ديپلماسي اجباري كه امريكا دنبال ميكند، در حال افزايش فشار به ايران هستند تا تهران به شروطي كه واشنگتن تعيين كرده، تن دهد.
نقش اروپا را در مسير احياي ديپلماسي چگونه ارزيابي ميكنيد، آيا تروييكاي اروپايي همصدا با امريكا به دنبال فعالشدن اسنپبك هستند، يا تلاش دارند تا مديريت بحران را برعهده بگيرند؟
به نظر ميرسد اروپا در يك موقعيت خاص قرار دارد و شناخت اين موقعيت ميتواند به ايران كمك كند تا تعامل بهتري با تروييكاي اروپايي داشته باشد. نخست اينكه اروپا پس از حمله روسيه به اوكراين، به شدت نگران فروپاشي معماري امنيتي قاره سبز است و هر كشوري را كه بهنوعي به روسيه كمك كند، به عنوان تهديدي امنيتي براي خود تلقي ميكند. تنشي كه در سالهاي اخير ميان ايران و اروپا شكل گرفته بهويژه پس از سال ۲۰۲۲ عمدتا به دليل موضعگيري ايران در قبال جنگ اوكراين بوده است. از اين رو، اروپا به اشكال مختلف ميخواهد نشان دهد كه از عملكرد ايران ناخشنود و عصباني است و اين نارضايتي را به روشهاي گوناگون نشان ميدهد. در سوي ديگر، در روابط فراآتلانتيك و مناسبات ميان اروپا و امريكا، واقعيتي كه عريان شده آن است كه تحقير قاره سبز توسط ترامپ و تهديد ناتو از سوي رييسجمهوري امريكا، اين تصور را در اروپا تقويت كرده كه ايالاتمتحده، دير يا زود به تعهدات امنيتياش در قبال اروپا و اتحاديه اروپا پايان خواهد داد. بنابراين، اروپا درصدد است تا بتواند مستقل از امريكا، امنيت خود را تامين كند. براي رسيدن به اين هدف، طبيعتا لازم است كه اروپا نشان دهد توانايي مواجهه با تهديدات امنيتي را دارد. همانطور كه اروپا مانع از آن شد كه ترامپ به سرعت با پوتين در مورد جنگ اوكراين به توافق برسد، به نظر ميرسد در موضوع هستهاي ايران نيز خواهان آن است كه امريكا نتواند اروپا را ناديده بگيرد. در چنين شرايطي تروييكاي اروپايي به دنبال سهم خود از مذاكرات و توافق احتمالي هستند. از سوي ديگر، اگر به وضعيت داخلي اتحاديه اروپا بنگريم، مجموعهاي از بحرانها از جمله بحران مهاجرت، رشد راست افراطي، خروج بريتانيا از اتحاديه، و همچنين عدم همكاري برخي كشورها مانند مجارستان شرايط دشواري را براي اروپا رقم زده است. در چنين فضايي، طبيعي است كه اروپا نياز دارد تا در حوزه سياست خارجي دستاوردي داشته باشد. شايد به همين دليل، اميدوار است كه از طريق نقشآفريني در مذاكرات ايران و امريكا، اميدها درباره اتخاذ سياست خارجي و دفاعي مستقل را افزايش دهد.
در اين ميان رويكرد اسراييل و لابيهاي يهود در مسير ديپلماسي خواه ميان ايران با اروپا يا نهاد پادماني چيست؛ آيا اسراييل خواهان احياي رايزنيها هست يا خير؟
باتوجه به حملات اخير اسراييل به تاسيسات هستهاي و موشكي ايران، به نظر ميرسد تلآويو، برخلاف گذشته، با توافق احتمالي چندان مخالف نيست و ممكن است بهصورت مشروط با توافق ميان امريكا و ايران موافقت كند.هرچند لحاظ كردن اين احتمال مشروط است و تلآويو مدعي خواهد شد كه غنيسازي اورانيوم در خاك ايران انجام نشود و احتمالا فعاليتهاي موشكي ايران نيز محدود گردد. با اين حال، نبايد فراموش كرد كه تلآويو همواره بهدنبال بهانهاي براي تحميل ضربه مجدد به ايران است؛ كمااينكه مقامات اسراييلي نيز صراحتا اعلام كردهاند كه احتمال حمله مجدد به ايران وجود دارد. آنچه در اين ميان اهميت دارد، اين است كه امريكا و اسراييل به يك ارزيابي نسبتا مشترك از ميزان خسارتهاي واردشده به تاسيسات هستهاي ايران دست يابند. طبيعتا اگر برآورد آنها اين باشد كه آسيبها جدي نبوده، ممكن است تصميم بگيرند فشارها را بر تهران افزايش دهند. يكي ديگر از موضوعات مهم، سرنوشت حدود ۴۰۰ كيلوگرم اورانيوم ۶۰درصد غنيشده در ايران است؛ گزارهاي كه همچنان در رويكرد ايران و اسراييل نسبت به هرگونه توافق احتمالي، نقش بسيار پررنگي ايفا ميكند.
در صورت فعال شدن ماشه، ايران در واكنش به كنش غرب چه گزينههايي را دراختيار دارد و هر كدام از اين گزينهها چه هزينهها و فرصتهايي را براي تهران به دنبال خواهد داشت؟
گزينههاي ايران در برابر فعالسازي مكانيسم ماشه، با لحاظ كردن جنگ دوازده روزه، قابل بررسي است. ايران پيشتر با قاطعيت بيشتري تاكيد داشت كه اگر مكانيسم ماشه فعال شود، از پيمان انپيتي خارج خواهد شد. اما به نظر ميرسد پس از حمله ۲۳ خرداد، لحن ايران تا حدي ملايمتر شده است؛ به عبارتي، مقامهاي رسمي ايران ديگر مانند گذشته از خروج قطعي از انپيتي سخن نميگويند. اين تغيير لحن ممكن است ناشي از آن باشد كه برخي در داخل كشور معتقدند اساسا خروج از انپيتي كافي نيست و ايران بايد به سمت دستيابي به سلاح هستهاي حركت كند. با اين حال، به نظر ميرسد ايران پس از حملات خرداد و جنگ دوازده روزه، با احتياط بيشتري عمل ميكند.در همين راستا واكنشهاي احتمالي تهران به فعالسازي ماشه تا حد زيادي به ميزان همراهي چين و روسيه بستگي دارد. طبيعتا اگر اين دو كشور بخواهند، ميتوانند در شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي و شوراي امنيت سازمان ملل، برخي اقدامات مشخص انجام دهند. براي مثال، اگر چين و روسيه اعلام كنند كه تحريمهايي را كه در نتيجه مكانيسم ماشه بازميگردند به رسميت نميشناسند يا با تحريمكنندگان همكاري نخواهند كرد، اين موضع ميتواند بر اراده اروپا نيز تاثير بگذارد. با اين حال هنوز بهروشني مشخص نيست كه چين و روسيه و بهويژه چين تا چه اندازه مايل به همراهي با ايران يا خنثيسازي آثار فعالسازي ماشه هستند. اين گزارهها منوط به نتايج رايزنيهايي است كه ظاهرا ميان ايران و چين در جريان است، از همين رو بايد منتظر ماند و ديد نتيجه گفتوگوها چه خواهد بود.
به عنوان سوال آخر، چرا نخستين نشست ايران و تروييكاي اروپايي در استانبول برگزار شد، در صورتي كه تصور ميشد ژنو، وين يا بازيگراني كه در طول اين سالها نقش ميانجيگيري را ايفا كردند ميزباني نمايندگان ايران و اروپا را عهدهدار خواهند شد؟
انتخاب استانبول به عنوان محل برگزاري مذاكرات، در واقع نوعي راهحل بينابيني بود. در داخل ايران، برخي منتقدان ميپرسيدند چرا بايد نروژ، كه اقدام مثبتي در قبال ايران انجام نداده، ميزبان مذاكرات باشد؟ يا چرا وين بايد بار ديگر انتخاب شود؟ در چنين فضايي، انتخاب استانبول ميتواند بهنوعي پيام نارضايتي ايران از عملكرد اروپا، بهويژه در واكنش به حملات اسراييل و امريكا به ايران، تلقي شود. از سوي ديگر، تركيه به همراه چين و امارات در سالهايي كه ايران هدف تحريمها قرار داشته و دارد يكي از شركاي اصلي تجاري تهران بوده و در زمينه دور زدن تحريمها نيز نقشآفرين بودند. به همين دليل، شايد تهران اينگونه تصور كرده كه اگر قرار است ميزباني مذاكرات امتيازي تلقي شود، اين امتياز نصيب كشوري شود كه در دورههاي دشوار به لحاظ اقتصادي در كنار ايران ايستاده است. عامل مهم ديگري نيزكه در اين انتخاب نقش داشته مديريت فضاي رسانهاي است. ايران در دور جديد مذاكرات كه از ارديبهشت ماه آغاز شده، نسبت به فضاسازي رسانهاي بسيار حساس بوده و تلاش كرده كنترل دقيقي بر نحوه بازتاب رايزنيها در رسانهها داشته باشد. در اين زمينه، گرچه رسانههاي خصوصي در تركيه فعال و پرشمارند، اما بهنظر ميرسد دولت تركيه تا حدي با درخواست ايران براي محدودسازي پوشش رسانهاي درباره مذاكرات همراهي كرده است.