تأملي بر يك پيشبيني پساجنگ
با اين حال، ماهيت اعتراضهاي پساجنگ، با اعتراضهاي سال ۱۴۰۱ ميتواند از نظر انگيزه، زمينه، دلايل، گروههاي معترض و شكل سازماندهي متفاوت باشد. اين اعتراضها احتمالا چندبعدي (اقتصادي-اجتماعي-سياسي) بوده و از نظر شكل سيالتر و پيشبينيناپذيرتر خواهند بود و طبقات اجتماعي جديدي را ميتوانند درگير كنند. اين ويژگيها مديريت آنها را براي حاكميت دشوارتر ميسازد. در طول جنگ 12 روزه و پساجنگ، فضاي اجتماعي كشور در راستاي فهم دو طرفه بين مردم و حاكميت آماده شده است. اگر حاكميت از اين فضا براي انجام اصلاحات و برآورده كردن مطالبات مردم بهره بگيرد، بسياري از بسترهاي اعتراضي در نطفه خفه خواهد شد. با اين همه براي كاهش مخاطرات، مديريت رسانهها براي كاهش التهاب، پاسخگويي شفاف به مطالبات فوري مردم (به ويژه در حوزه معيشت) و تقويت نظم انتظامي هوشمندانه و بدون خشونت اهميت دارد. عامل مهم ديگر ترميم اعتماد اجتماعي است. جامعه در دوره جنگ و پس از آن، تجربهاي از همبستگي ملي داشته كه ميتواند بستري براي گفتوگو با نخبگان، شنيدن مطالبات گروههاي اجتماعي و اصلاح برخي رويهها باشد. در اين فضا، استفاده از چهرههاي مورد اعتماد عمومي و بازنگري در عملكرد برخي مسوولان ميتواند گامي در جهت آرامسازي فضاي جامعه باشد. همچنين بهرهگيري از رويكرد آشتي ملي و گشودن كانالهاي ارتباطي با منتقدان ميتواند به كاهش تنش كمك كند. از طرف ديگر، اصلاحات ساختاري در حوزه حكمراني، مقابله با فساد و شفافيت تصميمگيريها ميتواند مانعي مهم براي شكلگيري اعتراضها باشد. درنهايت، تقويت ديپلماسي فعال و توافقهاي اقتصادي و سياسي ميتواند فشارهاي خارجي را كاهش داده و بسترهاي بحرانزا را محدود كند.
جامعهشناس