محمد ارشدي، پژوهشگر انديشكده آب ايران در گفتوگو با «اعتماد» و در تحليل چرايي بروز بحران آب در پايتخت ميگويد
توهم فراواني آب
گروه اجتماعي
قطع آب در چند هفته اخير در برخي شهرها، زنگ خطر «بيآبي» را به صدا درآورده است. اگر تا هفتههاي قبل از كاهش ذخاير سدهاي بزرگ كشور صحبت ميشد، حالا سهميهبندي آب در بسياري شهرها، مردم را به اعتراض واداشته است. قطع آب مناطق شهري در تابستان سال جاري در حالي است كه پيش از امسال آبرساني در بسياري روستاهاي كشور هم با مشكل مواجه بود و هنوز هم بسياري از شهروندان روستايي در استانهاي خشك، ناچارند آب شرب را از طريق تانكرها تامين كنند. اين طور كه مسوولان حوزه آب گفتهاند، شهر تهران از نظر كاهش ذخاير آبي، وضعيتي به مراتب بدتر از ساير شهرها دارد در حالي كه اين شهر پايتخت سياسي و اقتصادي كشور است و اختلال در تامين آب پايتخت، مخاطرات جديتري به دنبال خواهد داشت اما از سوي ديگر، پرمصرفترينهاي آب هم ساكن تهران هستند و اين طور كه محمد ارشدي، پژوهشگر حوزه مديريت و حكمراني آب انديشكده آب ايران در گفتوگو با «اعتماد» ميگويد، 50 درصد مصارف آب در شهر تهران برخلاف ساير نقاط كشور، مربوط به شرب و مصرف خانگي است. اما چرا شهر تهران با وجود بهرهبرداري از ذخاير 5 سد دور و نزديك با بحران جدي كمآبي مواجه شده به گونهاي كه از آغاز تابستان امسال، صحبت از «صفر شدن ذخيره» براي پايتخت مطرح بوده؟ ارشدي به «اعتماد» ميگويد اگر چه بدمصرفي به دليل تغييراتي در سبك زندگي در تهران قابل انكار نيست اما نبايد از شيوههاي غلط مديريت منابع آبي پايتخت غافل شد. ارشدي در اين گفتوگو، هشدار ميدهد كه جدي شدن بحران آب در شهر تهران و در كل كشور، آغاز زوال تمدني چند هزار ساله است چرا كه تمدن با آب متولد ميشود و پايدار ميماند.
ظرف چند هفته اخير، مسوولان حوزه آبرساني در هشدارهايي گفتند كه كمبود آب در شهر تهران از مرز بحران عبور كرده چون سدهاي تامينكننده آب شرب پايتخت، نسبت به مدت مشابه پارسال، ذخاير بسيار كمتري دارند و تقريبا خالي شدهاند. چرا تامين آب شرب تهران به اين وضع رسيد؟
براي صورتبندي مساله آب در سكونتگاههاي شهري، بايد از يك سو به مسير تاريخي و رويكرد توسعه شهري در ارتباط با ظرفيتهاي آبي اين جغرافيا و از سوي ديگر به حكمراني و مديريت آب نگاه كنيم. با اين منظر ميتوانيم بگوييم كه توسعه شهر تهران، بدون در نظر گرفتن بستر جغرافيايي و خصوصيات آبي اين منطقه صورت گرفته است. تهران، داراي ظرفيت محدود آبي منشعب از كوههاي شمال شهر است و در تمام دورههاي تاريخي، پهنه سكناي جمعيت در تهران، به دليل خطرات و ويژگيهاي طبيعي، محدود بوده. شهر تهران، در طول تاريخ همواره در معرض زلزله و سيل بوده و به همين دليل، سكونتگاههاي انساني در اين قلمروی سرزميني، به گونهاي محدود بوده كه از سيلابهاي كوه درههاي شمالي تهران در امان بماند. در دوره جديد، به دنبال توسعه ناپايدار شهري، تهران از زمينه تاريخياش جدا شده. زمينه، همان ويژگيهاي جغرافيايي، تاريخ جمعي و تمدن و فرهنگ شهر است. در دوره مدرن و به دنبال انتخاب تهران به عنوان پايتخت، اين شهر كوچك، از شمال و شرق و غرب توسعه يافته و به دنبال توسعه، خود را در معرض سيلي طبيعت قرار داده است. سيلاب يكي از مصداقهاي سيلي طبيعت است. تهران، به مرور در معرض سيلاب قرار گرفته كه سيلاب تجريش در نيمه دهه 1360 با آن تلفات بيشمارش، يكي از نمونههاست. پتانسيل وقوع سيلاب در تهران همواره وجود دارد و روزي، سيلابي بسيار خسارتبار در تهران خواهيم ديد. خشكسالي، از ديگر مصداقهاي سيلي طبيعت است. با بروز خشكسالي، منابع سطحي تامين آب تهران دچار بحران ميشود. بحراني كه تهران همواره با دلهره بروز آن مواجه است و سالي يكبار هم پديدار ميشود و هر نوبت هم، شدت و عمق شديدتري دارد. آب شرب پايتخت، با دستدرازي به ساير حوضهها ازجمله طالقان و قزوين و فيروزكوه، تامين ميشود كه بحران را گستردهتر كرده و پاي بحران را به مناطق مبدا انتقال باز ميكند. بنابراين، استمرار انتقال منابع آبي ساير نقاط به تهران، يك شيوه مديريتي بحرانزاست چون عامل بروز اختلافات متعدد ميشود چنانكه از ديرباز شاهد اعتراضات كشاورزان پاييندست سد اميركبير و اهالي طالقان بابت خطوط انتقال آب به تهران هستيم. مسير توسعه شهري تهران در رابطه با آب، هم از منظر تامين آب و هم از منظر رويدادهاي حدي آبي و ازجمله سيلاب و خشكسالي، پايتخت را در معرض بحران دائمي قرار داده است. علاوه بر اين، شيوه توسعه شهري و تمركز بار جمعيتي در يك نقطه، آن هم به دلايل سياسي و اقتصادي، ساماني فراهم آورده كه تقريبا تمام امكانات و جذابيتها و فرصتهاي شغلي در تهران گرد آمده و همين جاذبهها، عاملي موثر در افزايش بار جمعيتي پايتخت بوده چنان كه جمعيت رسمي شهر در شب، حدود 8 ميليون اما در روز، حدود 15 ميليون نفر است.
سالهاست كه اين اعتراض ناگفته در سراسر كشور مطرح است كه تهران با اين تمركز امكانات، به ويترين كشور تبديل شده است.
شهر تهران شامل محدوده رسمي و محدوده سكونتگاههاي غيررسمي است و آب شرب سكونتگاههاي غير رسمي اگر چه در حوزه اختيارات سازمان آب منطقهاي نيست، ولي بايد تامين شود كه كيفيت و استاندارد آب توزيع شده براي اين سكونتگاهها هم متفاوت از باقي مناطق پايتخت است. با چنين صورت مسالهاي، ميتوان گفت كه تهران، همواره در التهاب و در معرض بحران است آن هم به اين دليل كه مسوولان اين شهر، بحران و موقعيت بحراني ساختند و روي تخته پوسيدهاي ايستادهاند كه هر آن، امكان سقوط دارد. از زمانهاي دور به ياد دارم كه هر سال در ماههاي مرداد و شهريور هشدارهايي درباره بحران كمآبي و بيآبي شهر تهران مطرح بوده كه البته بحران با سخاوتمندي طبيعت به صورت شكننده رد ميشده ولي امسال، طبيعت سخاوتمند نبود و بحران، به شكل واقعي و جدي بروز كرد چنان كه با يك چشمانداز بدبينانه، صحبت از فرارسيدن روز صفر آبي و بيآبي مطلق در پايتخت است كه چندان غيرممكن هم به نظر نميرسد. اين شرايط، در زماني بروز ميكند كه نياز مصرف، بيشتر از ظرفيت و توان تامين باشد. علاوه بر مديريت شرايط حدي بروز سيلاب و خشكسالي، مديريت آب در شهر تهران، شامل چهار ركن تامين اب آشاميدني، آبياري فضاي سبز شهري، كيفيت آب و جمعآوري فاضلاب، مديريت روان آبهاي سطحي جاري از كوه درهها و مديريت آبهاي زيرزميني است. در برنامهريزي شهري، بايد عناصر مورد نياز براي فضاي سبز و زيباسازي شهر معلوم و بر مبناي توان آبي شهر باشد. در شهري كه با محدوديت منابع آبي مواجه است، بايد عناصر فضاي سبز مورد بازبيني قرار بگيرد كه البته شاهد چنين بازبيني هم نيستيم. مديريت كيفيت آب، جمعآوري فاضلاب و مديريت آبهاي زيرزميني هم بايد در مديريت آب و طبق شرايط خاص شهر مورد توجه قرار بگيرد. در مورد شرايط حدي، اولويت تمهيدات مديريت آب شهري بايد بر مبناي دور كردن سيل از مردم، دور كردن مردم از سيل، مديريت ريسك و بيمه شرايط حدي شديد و مديريت خشكسالي به شيوه چارهانديشي پيش از مواجهه با كمبود آب باشد نه اينكه بعد از وقوع بحران كمآبي به دنبال مديريت بحران باشيم. در غير اين صورت، راهكارهايي از آستين صاحبان نفوذ و منافع روي ميز سياستمداران قرار ميگيرد كه چرخه بحران را تشديد ميكند و البته اگر چه براي شهروندان تهراني، آب نميشود ولي براي عدهاي نان ميشود. توجه كنيم كه به موازات توسعه شهر، منابع طبيعت به صورت بيرويه در حال مصرف است. نتيجه چنين رفتاري، اعمال مديريت ناصحيح و غيراصولي منابع آبي در شهر تهران است. حالا بايد پرسيد كه امروز و در اين خشكسالي كه گريبان تهران را گرفته، برنامه مديران شهري براي شرايط خاص پايتخت چيست؟
به تفاوت جمعيت روز و شب تهران اشاره كرديد. گفته ميشود كه جمعيت بعضي شهرهاي اروپا، معادل جمعيت تهران است. شما بر مديريت منابع آبي تاكيد داريد ولي از چند سال قبل، نوك پيكان اعتراض بابت كمبود منابع آبي، به سمت فرهنگ مصرف بوده و گفته ميشود مردم تهران، پرمصرفترينهاي منابع آبي در كل كشورند و بنابراين در بروز بحران آب مقصرند. آيا افزايش جمعيت، تنها عامل كمبود آب در پايتخت بوده يا مديريت ناصحيح منابع آبي به موازات رشد خشكسالي در كشور و بيتوجهي 30 ساله دولتها به ضرورت آموزش فرهنگ مصرف منابع هم بايد به اين عوامل اضافه شود؟
من بروز بيآبي در تهران را ناشي از تركيب تمام اين عوامل ميدانم و معتقدم كه هم جامعه و هم دولتها در بروز بحران سهم داشتهاند. جمعيت يك پيشران اصلي در منابع آبي است و بنابراين همواره بايد به ظرفيت جمعيتپذيري يك خطه توجه كرده و طراحي شهري و ظرفيت جمعيت قابل سكونت را بر مبناي توان زيستي و منابع آبي اين خطه طراحي كنيم. اگر ميخواهيد از اروپا صحبت كنيد، اروپا جغرافياي خاص خودش را دارد. تهران، در حالي با افزايش كلان جمعيت و تغيير سبك زندگي مردم مواجه شده كه ظرفيت آبي اين شهر، تناسبي با اين افزايش و تغيير ندارد. وقتي درباره غلبه فرهنگ مصرفگرايي در جمعيت پايتخت صحبت ميكنيم، مساله بسيار فراتر از هدردهي آب به هنگام شست و شوي خانگي است و آبياري فضاي سبز و پركردن استخرها و حتي تغيير عادات غذايي را هم شامل ميشود و نبايد بدمصرفي را به مديريت مصرف آب خانگي تقليل بدهيم. با يك نگاه بلندمدت به چند دهه اخير، متوجه ميشويم كه تهران، در اين دهه، سبك زندگي و حتي چيدمان شهري را بر اساس توهم فراواني آب شكل داده است. يك سوي اعتراض ممكن است متوجه سبك پرمصرف زندگي شهري تهران باشد اما در برنامهريزي شهري و نوع زيباسازي شهري هم با الگوهاي پرآب بر مواجهيم. ما در مديريت منابع آب تهران با ناكارآمدي چشمگيري مواجهيم كه اقدامات دهههاي گذشته، امروز را رقم زده و همواره علم و درك اين بوده كه بحران آب نزديك است و به همين دليل، امروز، دستپاچگي مسوولان مديريت آب تهران براي حل بحران آب پايتخت را نميتوان توجيه كرد چون هر سال به درجاتي با اين شرايط مواجه بوده و هستيم. شايد پارسال، بارندگيها تا حدي به داد پايتخت رسيد ولي طبيعت، هميشه سخاوتمند نيست. وقتي خرج شما بيشتر از دخلتان باشد، شايد يك بار سخاوتمندي طبيعت به داد شما برسد ولي روزي فرا ميرسد كه سخاوتمندي طبيعت هم قطع ميشود. تهران، شهري است كه همواره، دخلش كمتر از خرجش بوده و هست.
5 سد نياز آبي شهر تهران را تامين ميكنند. دخل تهران چه بوده كه بيش از آن خرج ميكند؟
طبق آمار مصرف آب شهر تهران حدود يك ميليارد و 600 ميليون مترمكعب است. گفته ميشود كه 90 درصد آب كشور در بخش كشاورزي، 4 درصد در بخش صنعت و حدود 6 درصد در بخش شرب مصرف ميشود ولي اين اعداد در شهر تهران بسيار متفاوت است. در تهران، حدود 45 تا 50 درصد مصرف آب مربوط به بخش شرب است. در بحث مديريت كيفيت آب، يكي از بحرانهاي آبي تهران، كشاورزي و آبياري مزارع پاييندست با فاضلابهاي پايتخت است و كافي است كه سري به كوچههاي جنوب شهر بزنيد تا وضعيت فاضلاب را به چشم ببينيد كه البته اين وضع را در مشهد هم شاهديم و مجموع بيماريها و انگلهايي كه از اين طريق وارد چرخه غذايي انسانها ميشوند، نياز به بررسي دقيق دارد. به همين دليل بر مديريت كيفيت آب در شهر تهران به عنوان يك ركن اصلي تاكيد دارم. در شرايط بحراني شبيه به آنچه امروز با آن مواجهيم، چارچوبي كه كل اين جنبهها را با هم ببيند و بعد به دنبال راهكار برود، كنار گذاشته ميشود و تنها با فعال شدن اليگارشيهاي آبي، پروژههاي فني انتقال آب از آستين بيرون ميزند. عدهاي تصور ميكنند با تعريف و اجراي پروژههاي مختلف و متعدد، مساله مديريت آب در شهر تهران حل ميشود. حالا اخبار جديدي درباره پروژه خط دوم انتقال آب طالقان مطرح است و در شوراي عالي امنيت ملي هم صحبتهايي درباره انتقال آب از رودخانههاي دوهزار و سههزار مازندران در جريان است و در كميسيونهاي مجلس هم از انتقال آب خليج فارس به تهران ميگويند. چه كساني اين پروژهها را روي ميز سياستگذاران و مديران شهري و ملي ميگذارند؟ امروز سعي ميشود كه آب از طالقان و رودخانه دوهزار و سههزار به تهران برسد ولي چون چرخه بحرانساز متوقف نشده، باز مجبور به انتقال آب هستيم و سوال اين است كه اين بازي تا كجا ادامه دارد؟
بنابراين، رانتخواران آب، واقعي و حاضر هستند.
رانتخواران آب، جريانهايي هميشه فعالند كه نفعشان در همين پروژهها و فروش لولهها و سازههاست و البته سياسيون هم در اين بازي نفعي دارند و به همين دليل، وضع منابع آبي را بحراني جلوه ميدهند تا موفق به تصويب پروژههاي سازهاي شوند. اگر امروز، صحبت از بحراني شدن وضع منابع آبي تهران است، حدس ميزنم هدف اصلي اين صحبتها، به جريان انداختن يك سري پروژه قديمي است كه پيش از اين، توسط يك جمع عقلايي رد شده و حالا پشتپرده بحران آب، دنبال ميشود و به مرحله اجرا و دريافت منابع مالي رسيده و البته تبعات تورمي خواهد داشت چون به هر حال، منابع اين پروژهها از جيب دولت و خزانه تامين ميشود كه نتيجه چنين وضعي، تورم از جيب مردم خواهد بود.
با فرض اينكه پروژههاي سازهاي، نفعي براي رانتخواران آب داشته باشد، تصاويري كه در يك سال اخير از ذخاير 5 سد تامينكننده آب شهر تهران ديديم، حاكي از يك وضع بحراني است. خالي شدن 5 سد آيا متوجه مديريت غلط و فرهنگ نادرست مصرف در تهران است؟
خالي بودن ذخاير سدها نشان ميدهد كه سد و سازهها، مشكل آب تهران را حل نميكند. خالي بودن ذخاير سدها، نماد ارزيابي سياستهاي ماست. من متوجهم كه امروز با بحران آب مواجهيم و سدها هم خالي است ولي مسوولان در واكنش به اين وضع، ميگويند كه ما وظايف خودمان را انجام دادهايم ولي طبيعت سخاوت نداشته و بار وضع فعلي را بر دوش طبيعت مياندازند در حالي كه طبيعت ايران هميشه همين طور بوده است. شما در منطقهاي از كره خاكي زندگي ميكنيد كه 3 هزار سال پيش، داريوش كبير ميگويد خدايا اين سرزمين را از قحطي و دروغ و دشمن حفظ كن. بنابراين، قحطي و خشكسالي با سرنوشت اين منطقه گره خورده است. در چنين شرايطي، نميتوانيم منابع آبي را بر پايه رويكردهاي اروپايي مديريت كنيم. ما بايد بفهميم كجا هستيم. بزرگترين بحران ايران، بحران عدم فهم «زمينه» تمدني ايران است. سياستمداران، مديران و تصميمگيران ما نميدانند در چه زمينه جغرافيايي، اجتماعي و تمدني و فرهنگي براي مديريت منابع آب برنامهريزي ميكنند در حالي كه ايران، يك زمينه تمدني خاص دارد و رابطه انسان ايراني با تمدن ايراني در اين گذر تاريخي، رابطه تهاجمي بر پايه مصرف منابع هم نبوده ولي درسالهای گذشته، ما فقط منابعمان را مصرف كرديم و براي نسل بعدي هم، از نفت و خاك و معدن و آب، هيچ باقي نگذاشتيم. حالا شما ميگوييد كه اين مصرفگرايي، ضرورت دنياي مدرن است؟ تمدن غرب، شيوهاي با قدمت 300 يا 400 ساله است و قرار نيست ما مقلد اين شيوه باشيم بلكه مسائل امروز شهرنشيني را بايد در يك نگاه تاريخي به تمدن ايران حل كنيم و البته، سازهها و سدها، چاره حل اين مسائل نيستند بلكه اين مسائل بايد با تدبير فرهنگ حل شود. فرهنگ به معناي آموزش و آموزشپذيري نيست و قرار نيست فكر كنيم كه مردم، نميدانند و ما به عنوان داناي كل بايد اقتصاد سياسي و سبك زندگي را به مردم آموزش بدهيم. فرهنگ، حتي به معناي ساخت كليپهاي آموزشي با محور اطلاعرساني درباره كاهش مصرف آب هم نيست. آب، فرصت استيصال دموكراسيخواهي در كشور است. تامين آب، مساله جدي تمام حكومتها در تمام دورانهاست و بايد با همراهي مشترك حكومت و مردم حل شود. در تمام دورههاي تاريخي، حكومتهايي پابرجا بودند كه در كنار مردم قناتها را احيا كرده و فضايي براي توسعه ايجاد كردند چون در همين همراهي مشترك حكومت و مردم، دموكراسي مدرن رشد ميكند. در بحران فعلي تامين آب، علاوه بر اينكه طبيعت، تقصير و خساستي نداشته و كمبارشي، خصوصيت هميشگي طبيعت ايران بوده، معلوم شد كه سازهها هم فاقد كارآيي است و خالي بودن سدها نشان داد كه تعريف ما از هر مقوله مرتبط با طبيعت و ازجمله، مديريت و توسعه شهري و سبك زندگي مردم، بد بوده است. امروز هم شاهد اثر اين تعريف بد هستيم ولي باز هم هيچ فكري براي مديريت بحران نداريم. شنيدم كه شركت آب و فاضلاب تهران به شهروندان پيشنهاد كرده كه پمپ و منبع بخرند. اين سياست، نه تنها مديريت منابع آبي نيست بلكه سياست اشتباهي است چون باز هم احساس و درك بحران بيآبي را از مردم سلب ميكند چون مردم با نصب پمپ و منبع و انباشت دائمي ظرفيت منبع، خيالشان بابت تامين آب هميشه آسوده است علاوه بر اينكه فقط افرادي چنين خيال آسودهاي خواهند داشت كه پول خريد پمپ و منبع داشته باشند.
يعني تبعيض و بيعدالتي به شكلي ديگر تكرار ميشود.
بله؛ اما از ان طرف وقتي برق هم قطع شود، همين پمپ از كار ميافتد و با بحران جديتري مواجه خواهيم شد.
براي مردم پيامي داشته باشيد. در شهر تهران شاهد بدترين اشكال بدمصرفي آب هستيم و همچنان ماشينها و پيادهروها و نماي بيروني ساختمانها با آب چاه يا آب تصفيه شده شسته ميشود در حالي كه آبهاي زيرزميني، منابع حياتي براي پايتخت است و در كنار تمام سوءمديريتها، تعداد زيادي از جمعيت شهر تهران، به مشتركان پرمصرف تبديل شدهاند. پيام شما براي مردم تهران چيست؟
انچه بسيار واضح است، اين است كه اين بازي به خانه آخر رسيده و خانه بعدي، مهاجرت است. مردم شهر تهران بايد اين هشدار را جدي بگيرند. من قصد بحرانسازي ندارم ولي اينجا، خانه آخر است. تا سالهاي آينده، با ادامه بحران آب شاهد كوچ و مهاجرت خواهيم بود كه همين حالا هم مهاجرت داخل كشور را شاهديم. حساسيت شرايط تهران باعث ميشود آب مورد نياز شهر از نقاط ديگري به تهران منتقل شود ولي انتقال تا كجا و تا چه زماني؟ در شرايط فعلي، مردم ديگر با يك دشمن بيروني يا دشمن در كنار خودشان رودررو نيستند بلكه بين فهم دقيق و حل مساله آب يا تشديد بحران، با خودشان روبهرو شدهاند. يك تمدن چند هزار ساله، به دليل بحران آب در حال پيمودن مسير زوال است چون آب موجب پديد آمدن تمدنها ميشود. البته مساله بحران آب، صرفا به دوش مردم نيست. نميدانم كه آيا پرمصرفهايي كه استخر خانهشان را لبريز كردهاند و حسي نسبت به ديگر انسانها ندارند چون فقط لذت خودشان برايشان مهم است و با سبك زندگي متوهمانه بر پايه فراواني آب زندگي ميكنند، اين پيامها را ميپذيرند يا خير چون اين گروه شايد چمدانهايشان را بستهاند كه بعد از آنكه ايران را مصرف كردند، به اروپا و كانادا بروند. بحران اصلي را انسانهاي وطندوستي بر دوش خواهند كشيد كه ريشه در خاك دارند. در شرايط فعلي، با موقعيت حساسي روبهرو هستيم كه البته دولتها و حكومتها هم براي اين موقعيت حساس، هيچ دورانديشي نداشتند و مساله به طور كامل، رهاست. شهروندان نبايد نقش خود را تنها به كنش فردي در صرفهجويي آب در خانه تقليل بدهند بلكه بايد كنشهاي اجتماعي را شروع كنند و شاخصهايي براي انتخاب نمايندهاي كه با راي خود به مجلس ميفرستند در ارتباط با ميزان دانش و فهم آن نماينده از مديريت آب داشته باشند. ما بايد در قبال بحران آب، كنشهاي اجتماعي هم داشته باشيم كه البته حكومتها علاقهاي به كنشهاي اجتماعي مردم ندارند و به همين دليل بر كنشهاي فردي و تقليل دادن مديريت آب به كاهش مصرف در هنگام مسواك زدن و كاهش مدت زمان استحمام تاكيد ميكنند ولي اجازه ورود به طرح پرسشهاي اصلي و ورود به بازي سياستگذاري كلان را به مردم نميدهند چون اين ورود بايد از طريق كنشهاي اجتماعي صورت بگيرد و البته، كنشهاي اجتماعي، به تغيير مديريت بر شهرها و دموكراسي در ساحخت شهري منجر خواهد شد. حالا وقت آن است كه اين سوال را بپرسيم؛ آيا تصميمگيرندگان، مساله آب و محيط زيست در درون بستر تمدن ايراني را فهميدهاند يا فقط به دنبال منافع خود و جريانهاي خاص هستند در حالي كه چنين رويكردي، بحراني عميقتر و بغرنجتر رقم ميزند.