• 1404 شنبه 11 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6106 -
  • 1404 شنبه 11 مرداد

ديپلماسي ناتمام و گزينه‌هاي پيش‌رو در فضاي تصاعد بحران امنيت منطقه‌اي

ابراهيم متقي

ويژگي ژئوپليتيكي جنوب غرب آسيا براساس نشانه‌هايي از «منطقه آشوب‌زده» و «كمربند شكننده» تبيين و تحليل مي‌شود. در چنين شرايطي طبيعي است كه همواره بازيگران اصلي نظم منطقه‌اي در شرايط بحران امنيتي و تضادهاي سياسي قرار داشته باشند. در سال‌هاي قرن 21 تضادهاي امنيتي منطقه‌ به گونه قابل‌توجهي افزايش يافته است. علت اصلي آن را بايد در بازتوليد «هويت‌هاي متعارض» جست‌وجو كرد. بخش قابل‌توجهي از منازعات منطقه‌اي جنوب غرب آسيا در قرن 21 ماهيت هويتي پيدا كرده است.  باراك اوباما درصدد برآمد تا جدال‌هاي منطقه‌اي براي كنترل ايران را از طريق «موازنه هويتي» كنترل نمايد. در چنين شرايطي بود كه تركيه، عربستان و ايران نقش محوري در رويارويي هويتي ايفا نمودند. نتيجه چنين شرايطي را بايد در حمايت روسيه در منازعات منطقه‌اي از ايران دانست. روسيه به اين موضوع واقف بود كه نقش‌يابي گروه‌هاي سلفي و مجموعه‌هاي تكفيري در خاورميانه و جنوب غرب آسيا آثار خود را در جمهوري‌هاي مسلمان‌نشين روسيه به‌جا گذاشته و اين امر عامل اصلي مخاطرات امنيتي در آينده سياسي روسيه خواهد شد.  به همان‌گونه‌اي كه ايران همواره تلاش دارد تا يكپارچگي سياسي و جغرافيايي خود را حفظ كند، روسيه و تركيه نيز داراي اهداف نسبتا مشابه و مشتركي با ايران در روند تداوم فعاليت ساختاري يكپارچه و دولت مركزي خواهد بود، به همين دليل است كه بسياري از ناسيوناليست‌هاي ايران كه در فضاي اپوزيسيون سياسي جمهوري اسلامي نيز قرار دارند، با شكل‌بندي‌هاي فدرالي مخالف بوده و آن را به عنوان مقدمه‌اي براي تجزيه سياسي و ساختاري ايران مي‌دانند. حفظ يكپارچگي سياسي و جغرافيايي ايران به همان‌گونه‌اي كه براي دولت مركزي به عنوان ضرورت ژئوپليتيكي و راهبردي محسوب مي‌شود، در نگرش اسراييل و برخي كشورهاي اروپايي نمادي از تداوم قدرت‌يابي ايران به عنوان بازيگر گريز از مركز محسوب مي‌شود. 
1- تصاعد بحران و ضرورت‌هاي راهبرد بقا- ايران با نشانه‌هايي از تهديدات تركيبي روبه‌رو شده است. تهديدات تركيبي فراروي ايران براساس بهره‌گيري از ساز و كارهاي كنش اطلاعاتي و امنيتي امريكا و اسراييل شكل گرفته است. نقش‌يابي امريكا در فضاي منازعه منطقه‌اي اسراييل عليه ايران را مي‌توان به عنوان بخش ديگري از «سياست موازنه فراساحلي» دانست.  ايالات‌متحده چنين راهبردي را براي حمايت از كشورهاي متحد منطقه‌اي خود براي مهار و محدودسازي قدرت ايران به‌كار گرفته است. حمايت اطلاعاتي و پشتيباني لجستيكي امريكا از اسراييل را مي‌توان از نشانه‌هاي موازنه فراساحلي دانست. در فضاي سياسي آگوست 2025، تهديدات امنيت منطقه‌اي به گونه تدريجي در حال افزايش است. هرگونه واكنش ديپلماتيك كشورهاي اروپايي و تهديدات دولت ترامپ را مي‌توان به مثابه نشانه‌هايي از تصاعد بحران و بازتوليد تهديدات امنيتي عليه ايران دانست. در شرايط موجود، جمهوري اسلامي چاره‌اي جز بهره‌گيري از «راهبرد مقاومت» نخواهد داشت. هرگاه قدرت‌هاي بزرگ و بازيگران منطقه‌اي از ساز و كارهاي جنگ تركيبي و منازعه پرشدت عليه كشوري بهره مي‌گيرند، در آن شرايط بازيگر هدف چاره‌اي جز به‌كارگيري ساز و كارهاي «كنش متقابل تصاعديابنده» براي منصرف كردن دشمن نخواهد داشت.  بسياري از واقعيت‌هاي محيطي و فرآيندهاي بين‌المللي به ويژه در سياست امنيتي ترامپ بيانگر آن است كه ضريب كنش تهاجمي اسراييل عليه ايران در حال تقويت است. ديدار مقامات عاليه موساد و فرماندهان امنيتي اسراييل به ايالات‌متحده بيانگر اين واقعيت است كه اولا جنگ جديدي در حال شكل‌گيري است. ثانيا اسراييل و ايالات‌متحده از ساز و كارهاي امنيتي و اطلاعاتي براي مقابله با ايران بهره مي‌گيرند. نكته سوم آن است كه در اين فرآيند زمينه براي تصاعد بحران وجود داشته و درنتيجه مي‌توان تاكيد داشت كه منازعات به گونه تدريجي ماهيت پرشدت و پرمخاطره خواهد داشت. 
2- تهديدات تصاعديابنده خوشه‌اي- بحران‌هاي منطقه‌اي در شرايطي افزايش مي‌يابد كه نشانه‌هايي از تصاعد تهديدات اجتناب‌ناپذير باشد. اسراييل و ترامپ در ماه‌هاي گذشته همواره تلاش داشته‌اند تا ايران را با نشانه‌هايي از «تهديدات تصاعديابنده» روبه‌رو نمايند. اين‌گونه تهديدات ماهيت ديپلماتيك، اقتصادي، امنيتي و نظامي داشته است. در شرايطي كه دو كشور هسته‌اي با قدرت نظامي فزاينده و هزينه‌هاي نظامي 900 ميليارد دلاري امريكا براي حوزه دفاع در سال 2025 در فضاي رويارويي با جمهوري اسلامي قرار مي‌گيرند، طبيعي است كه ايران ناچار خواهد بود تا اولا از سياست مقاومت بهره گرفته و ثانيا نشانه‌هايي از انعطاف‌پذيري تاكتيكي در فضاي كنش ديپلماتيك را در دستور كار قرار دهد.  سياست امنيتي اسراييل و امريكا به گونه‌اي طراحي شده كه ايران را در وضعيت «تهديدات تصاعديابنده» قرار دهند. آتش‌بس به عنوان فرصتي براي اسراييل جهت بازتوليد تاكتيك‌هاي عملياتي و آمادگي بيشتر براي كنش تهاجمي سازمان‌يافته تلقي مي‌شود. 
به همان‌گونه‌اي كه آتش‌بس شكل‌گرفته براي امريكا فرصتي محدود در جهت فعال‌سازي «ديپلماسي اجبار» را امكان‌پذير مي‌سازد. امريكا و اسراييل در دوران آتش‌بس از سازوكارهاي مربوط به ديپلماسي اجبار عليه ايران بهره‌گرفته و اين امر به مفهوم تصاعد تهديدات عليه ايران محسوب مي‌شود.  كنترل تهديدات در شرايط گسترش بحران صرفا از طريق سازوكارهاي «قدرت مركب» حاصل مي‌شود. هر كشوري داراي سطح خاصي از قدرت مركب بوده و آن را در فضاي تهديدات مورد استفاده قرار مي‌دهد. هرگونه كنش عملياتي آينده امريكا و اسراييل عليه ايران ارتباط مستقيم و درهم‌تنيده‌اي با قابليت‌هاي تاكتيكي، ديپلماسي سازنده، اثربخشي منطقه‌اي و فرآيند بازتوليد قدرت نظامي و راهبردي ايران در روزهاي آينده خواهد داشت. سياست راهبردي ترامپ با انگاره‌هاي تاكتيكي و عملياتي اسراييل هماهنگي بيشتري پيدا كرده و اين امر زمينه شكل‌گيري تهديدات بيشتر عليه ايران را به وجود مي‌آورد.  در چنين شرايط و فضايي نشانه‌هايي از تغيير در كنش سازماني ايران در حال شكل‌گيري است. اين‌گونه تغييرات نشانه‌هايي از «بازتوليد عقلانيت راهبردي» را منعكس مي‌سازد.  «نقش‌يابي ديپلماتيك و راهبردي علي‌ لاريجاني» در فرآيند آتش‌بس را مي‌توان در زمره نشانه‌هايي دانست كه ايران صرفا به حوزه‌هاي نظامي و ديپلماتيك خود اميدوار نيست. بسياري از مذاكرات انجام شده توسط تيم وزارت امور خارجه ايران، نتيجه چنداني براي امنيت‌سازي و مديريت بحران نداشته است. ديپلماسي از اين جهت براي امنيت ملي كشورها اهميت دارد كه قادر خواهد بود تا «نقطه زيني بحران» و «خط تعادلي» براي كنترل تهديدات را به وجود آورد.  بسياري از تجارب ديپلماتيك ايران در يك سال گذشته بيانگر آن است كه عموما ديپلماسي منجر به نشانه‌هايي از غافلگيري، ابهام فزاينده و عدم حل مشكلات گرديده است. در چنين شرايطي طبيعي است كه چهره‌هاي كارآمد از قابليت بيشتري براي اثربخشي در مديريت بحران ايفاي نقش كنند. اگرچه نقش‌يابي سازماني علي لاريجاني بسيار ديرهنگام بوده است، اما هنوز نشانه‌هايي از اميد را مي‌توان در آينده كنش راهبردي ايران براي دستيابي به «نقطه تعادلي» جست‌ و جو نمود. ضرورت پيگيري نقطه تعادل در فضاي مديريت بحران از اين جهت اهميت دارد كه زمينه لازم براي تحقق «راهبرد بقا» را امكان‌پذير مي‌سازد.  ايران در شرايط موجود نيازمند بهره‌گيري از سازوكارهايي است كه اولا نقطه تعادلي كنش ديپلماتيك حاصل شود. ثانيا زمينه براي بهينه‌سازي كنش تاكتيكي ايران فراهم گردد. ثالثا شكل جديدي از قالب‌هاي گفتماني، روايت‌هاي ديپلماتيك و گزينه‌هاي راهبردي در دستور كار قرار گيرد كه ضرورت‌هاي تحقق راهبرد بقا حاصل شود. تحقق اين امر از اين جهت اهميت دارد كه «امنيت‌سازي و بقاي راهبردي» به عنوان ضرورت تاكتيكي تمامي كشورها محسوب مي‌شود. بهره‌گيري از شاخص‌هاي بقاي راهبردي در شرايطي اهميت دارد كه زمينه براي كاهش تهديدات را به وجود آورده و اين امر مي‌تواند شكل جديدي از موازنه قدرت، امنيت و منافع را در محيط منطقه‌اي بازتوليد كند. 
3- سازوكارهاي راهبرد بقا در سياست امنيتي ايران- به كارگيري راهبرد بقا در زمره ضرورت‌هاي كنش امنيتي ايران در آگوست 2025 خواهد بود. بسياري از فرآيندهاي امنيتي و شكل‌بندي‌هاي كنش ژئوپليتيكي محيط منطقه‌اي در يك ماه آينده تحت تاثير تحولات سياسي، ديپلماتيك، امنيتي و راهبردي قرار مي‌گيرد، به همين دليل است كه ايران بايد بتواند در فضاي سياسي موجود از ساز و كارها و ابزارهايي استفاده كند كه زيرساخت‌هاي مربوط به موازنه و تعادل منطقه‌اي را بازتوليد كند. راهبرد بقا نيازمند بهره‌گيري از ابزارهاي متنوعي متناسب با ضريب قدرت ملي ايران خواهد بود.  مقاومت و آماده‌سازي ابزارهاي قدرت گام نخستين در روند تحقق راهبرد بقا محسوب مي‌شود. تاريخ روابط بين‌الملل بيانگر اين واقعيت است كه «قدرت صرفا از طريق قدرت كنترل و متوازن مي‌شود.»  در چنين شرايطي لازم است تا ايران از ساز و كارها و ابزارهايي استفاده كند كه امكان‌پذيري و ضريب كنش تهاجمي اسراييل عليه ايران را به ميزان قابل‌توجهي كاهش دهد. اگرچه برخي تحليلگران و كارگزاران ديپلماتيك ايران بر اين اعتقادند كه در فضاي موجود لازم است تا امريكا را از اسراييل جدا نمود، اما واقعيت آن است كه راهبرد آنان به گونه قابل‌توجهي با يكديگر پيوند يافته و آنان اهداف مشتركي را پيگيري مي‌كنند.  ويژگي‌هاي شخصيتي دونالد ترامپ و نتانياهو واقعيت‌هاي تراژيك نسبتا مشابهي را براي امنيت ملي ايران، محيط منطقه‌اي و سياست بين‌الملل به وجود مي‌آورد. اين‌گونه از بازيگران از سازوكارهاي ديپلماسي اجبار بهره گرفته و تلاش دارند تا بازي ديپلماتيك را براي «پيروزي مطلق» مورد استفاده قرار دهند. چنين بازيگراني صرفا در شرايطي از سازوكارها و سياست موازنه و همكاري ديپلماتيك بهره مي‌گيرند كه احساس نمايند بازيگر رقيب از قابليت‌هاي راهبردي موثري برخوردار است. قابليت‌هايي كه مي‌تواند شكل جديدي از موازنه قدرت را از طريق سازوكارهاي مربوط به تهديد متقابل به وجود آورد.
راهبرد موازنه‌سازي قدرت از طريق ساز و كارهاي كنش نامتقارن و گسترش صحنه جغرافيايي عملياتي در شرايطي به نتيجه مطلوب مي‌رسد كه دومين شاخص راهبرد بقا نيز در دستور كار قرار گيرد. ديپلماسي همواره بعد دوم معادله قدرت خواهد بود. بهينه‌سازي كنش ديپلماتيك و بهره‌گيري از ساز و كارهاي «ديپلماسي موردي و موضوعي» از اين جهت اهميت دارد كه مي‌تواند حامل پيام‌هاي جديدي از معادله قدرت و موازنه باشد. عبور از فضاي موجود نيازمند قالب‌هاي گفتماني و ابتكارات جديدي است كه مبتني بر نشانه‌هايي از مصالحه و موازنه تهديد باشد.  ورود كارگزاران جديد به حوزه ديپلماتيك از اين جهت اهميت دارد كه ابتكار عمل ايران در حوزه ديپلماتيك براي نيل به موازنه موثر را ارتقا مي‌دهد. بهينه‌سازي موازنه قدرت از طريق ديپلماسي نيازمند بهره‌گيري از ادبيات، قالب‌هاي گفتماني و انگاره‌هايي است كه زمينه متقاعدسازي امريكا براي پايان مخاصمه را فراهم آورد. تداوم فضاي تهديد و به‌كارگيري ادبيات خطي و شكلي در حوزه ديپلماتيك نمي‌تواند مانع از تصاعد بحران و ابتكار عمل سازنده در شرايطي باشد كه ايران راهبرد بقا را به عنوان محور اصلي سياست امنيتي خود مي‌داند.  در چنين شرايطي لازم است تا زمينه براي بهره‌گيري از ادبيات و رويكردهاي عملياتي جديد در فضاي ديپلماتيك و راهبردي به وجود ‌آيد. بدون بهره‌گيري از ابتكار ديپلماتيك با رويكرد سازنده و به كارگيري نشانه‌هايي از مقاومت در قالب موازنه قدرت امكان عبور از تهديدات تصاعديابنده آگوست 2025 كاري دشوار به نظر مي‌رسد. پيوند ديپلماسي سازنده و راهبرد مقاومت عناصر بنيادين تحقق سياست بقا در فضاي گسترش بحران‌هاي امنيتي و راهبردي عصر موجود عليه جمهوري اسلامي تلقي مي‌شود.

  استاد  دانشگاه  تهران

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون