• 1404 دوشنبه 13 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6107 -
  • 1404 يکشنبه 12 مرداد

استقلال راهبردي در عصر بازتعريف اتحادها؛ آزمون بزرگ سياست خارجي دهلي‌نو!

هند در برزخ نظم جهاني

نيلس كوپتسوك

مقاله‌ اخير اشلي تليس با عنوان «توهمات بزرگ درباره قدرت هند» (جولاي/ آگوست ۲۰۲۵) نقدي تند و تيز بر موضع‌گيري استراتژيك اين كشور وارد مي‌كند. به باور تليس هند نفوذ خود را در عرصه‌ جهاني بيش از اندازه برآورد مي‌كند، در حالي كه فاقد وزن اقتصادي، توان نظامي و اتحادهايي است كه جاه‌طلبي‌هاي قدرت‌طلبي‌اش را پشتيباني كند. او هشدار مي‌دهد كه وابستگي هند به «خودمختاري راهبردي» و «چندقطبي‌گرايي» ممكن است در دوراني كه رقابت ميان چين و ايالات متحده به‌طور فزاينده‌اي ساختار ژئوپليتيكي جهان را تعيين مي‌كند، اين كشور را به حاشيه براند.اين فرضيه در شرايطي كه درباره توانمندي‌هاي هند چند صدايي‌هايي وجود دارد، اما قابل استناد است و مورد حمايت طيف وسيعي از ناظران قرار گرفته است، اما منطق پشت سياست خارجي دهلي‌نو را به‌ شدت ساده‌سازي مي‌كند. يك نقد عميق، مستلزم آن است كه هند نه به عنوان قدرتي دچار توهم، بلكه به عنوان يك قدرت ميان‌مرزي (liminal) درك شود، كشوري كه در آستانه‌ ژئوپليتيكي ايستاده و آگاهانه در وضعيت ابهام حركت مي‌كند تا انعطاف‌پذيري و استقلال خود را در نظمي جهاني كه نه  صرفا  دوقطبي شده، بلكه به شيوه‌اي پيچيده‌تر در حال  فروپاشي است، حفظ  كند.

ضعف راهبردي دهلي‌نو يا  واقع‌گرايي؟
سياست خارجي هند را بهتر مي‌توان از دريچه ميان‌مرزي‌بودن تحليل كرد يعني بودن در وضعيت «ميان» جهان‌ها، نه در قالب نقش‌آفريني كه نقشش تثبيت  يا درون يك بلوك خاص تعريف شده است. هند نه يك قدرت كلاسيك بزرگ است و نه صرفا يك بازيگر منطقه‌اي. اين كشور غولي در حال دگرگوني است؛ قدرتي با  اقتصادي به ارزش ۴,۱ تريليون دلار، توان دفاعي رو به گسترش و نفوذي قابل توجه در ميان بسياري از كشورهاي موسوم به «جنوب جهاني». اين توانمندي‌ها توهم نيست، بلكه حاصل اجتناب آگاهانه از صف‌بندي‌هاي سخت و قطعي است. تليس تلاش هند براي دستيابي به چندقطبي‌گرايي را يك نقطه ضعف راهبردي مي‌داند. در حالي كه اين رويكرد، در واقع نوعي واقع‌گرايي تطبيقي است، يك استراتژي چرخش هدفمند كه توسط جغرافيا، تاريخ و محدوديت‌هاي ساختاري در نظام بين‌المللي تحميل  شده  است.

منطق «در ميانه  بودن»
تنها جغرافياي هند براي توجيه اين موازنه‌گري محتاطانه كافي است. اين كشور از شمال با چين و از غرب با پاكستان-دو دشمن مجهز به سلاح هسته‌اي- هم‌مرز است و بنابراين نمي‌تواند بيش از حد به ايالات متحده نزديك شود، زيرا در آن صورت ممكن است درگير درگيري‌هاي قدرت‌هاي بزرگ يا اهداف انتقام‌جويي‌هاي منطقه‌اي شود. برخلاف ايالات متحده كه با اقيانوس‌ها محصور شده، مرزهاي هند در واقع خطوط گسلي فعال هستند. اين واقعيت، هند را ناچار كرده كه با رقبايش-به‌ويژه چين-درگير نوعي تعامل محتاطانه شود. روابط هند و چين تركيبي از تنش‌زدايي و بازدارندگي است، فرمولي براي مديريت رقابت بدون دعوت به درگيري.تليس درست مي‌گويد كه توانمندي‌هاي نظامي هند با وجود رشد، هنوز براي بازدارندگي در برابر چين كافي نيست. همچنين هند در حال حاضر قادر به نمايش قدرت نظامي فراتر از درياهاي نزديك خود نيست. اما آنچه او دست‌كم مي‌گيرد، استراتژي «اهرم توزيع‌ شده» هند است: تركيبي از نوسازي دفاعي، تامين تجهيزات از منابع متنوع و تعامل منطقه‌اي. هند درجا نمي‌زند؛ اين كشور در حال پيشروي است، نه با تقليد از قدرت‌هاي بزرگ، بلكه با بهره‌گيري از ميني‌لاتراليسم- همكاري‌هايي با مقياس كوچك ميان چند كشور- و ائتلاف‌هاي مبتني بر موضوعات  مشخص.

ميراث جنگ  سرد
از جمله‌ اين سازوكارها مي‌توان به چهارگانه امنيتي (كواد) اشاره كرد كه ميان استراليا، هند، ژاپن و ايالات متحده شكل گرفته است؛ مشاركت «آي تو يوتو» با اسراييل، امارات متحده عربي و امريكا و همچنين ابتكار سه‌جانبه با فرانسه و امارات. اين گروه‌بندي‌ها جايگزين اتحاد رسمي نيستند، بلكه بديل‌هايي هستند كه مزاياي امنيتي را بدون به خطر انداختن خودمختاري هند فراهم مي‌كنند. اين نگاه، نشانه‌ توهم نيست، بلكه نوعي معماري راهبردي منطبق با شرايط ميان‌مرزي بودن است.تليس همچنين از گرايش هند به دوري از اتحادهاي رسمي انتقاد مي‌كند و آن را دليلي بر نبود شريك قابل اتكا براي اين كشور در زمان بحران مي‌داند. اما در اينجا نيز بستر تاريخي و سياسي اهميت دارد. سياست خارجي هند ميراث‌دار تجربه پساكولونيال و دوران جنگ سرد است، دوره‌اي كه در آن، هند توانست با وجود فشارهاي قدرت‌هاي بزرگ، استقلال خود را حفظ كند. خواست هند براي چندقطبي‌گرايي در جهان امروز، ساده‌لوحي نيست، بلكه بازتابي از تحول ساختاري نظام بين‌الملل است. ممكن است رقابت چين و امريكا ساختار نظامي جهان را شكل دهد، اما به ‌تنهايي تعيين‌كننده‌ اولويت‌هاي ايدئولوژيك و اقتصادي دولت‌ها در سراسر دنيا نيست. ترجيح هند براي مشاركت انعطاف‌پذير با ديگر بازيگران، با اين واقعيت گسترده‌تر هماهنگ است و جايگاه اين كشور را به عنوان يك قدرت محوري-كشوري كه ميان بلوك‌ها پل مي‌زند نه اينكه درون آنها حل شود-تقويت مي‌كند.در حقيقت، قدرت هند در نقش آن به عنوان يك پل نهفته، نه يك قوچ براي تخريب است. اين كشور به ‌دنبال اجماع‌سازي و اصلاح از درون نظام جهاني است، نه دگرگوني قهري آن. رهبري هند در جنوب جهاني كه نمونه آن تلاش اين كشور براي عضويت اتحاديه آفريقا در گروه ۲۰ در سال ۲۰۲۳ و همچنين تعهدات آن در زمينه تامين مالي اقليمي است، نشان‌دهنده‌ نوعي رهبري اخلاقي و نهادي است كه از سنجه‌هاي متعارف نظامي فراتر مي‌رود. هند نمي‌كوشد بر نظم جهاني سلطه يابد، بلكه در تلاش است آن را از درون و با هدايت ائتلافي از قدرت‌هاي نوظهور و ميانه كه نه با استبداد چيني احساس راحتي دارند و نه با پدرسالاري غربي، بازآفريني كند. اين راهبرد ممكن است بي‌نقص  نباشد،  اما  بي‌منطق يا  ناهماهنگ  نيست.

صبوري  نه صف‌بندي
از منظر اقتصادي، تليس درست مي‌گويد كه توليد ناخالص داخلي سرانه پايين، گلوگاه‌هاي زيرساختي و سياست‌هاي حمايتي تجاري، رشد هند را محدود كرده‌اند، اما مسير رشد اهميت دارد. پيشرفت‌هاي اخير در حوزه توليد نيمه‌هادي‌ها، زيرساخت ديجيتال در حال گسترش سريع هند، مانند پلتفرم India Stack كه خدمات ديجيتال اساسي شامل اطلاعات هويتي، داده‌هاي شخصي و پرداخت‌ها را به كل جمعيت كشور ارائه مي‌دهد و پيش‌بيني توليد ناخالص داخلي ۱۰ تريليون دلاري تا سال ۲۰۴۰، همه نشان‌دهنده‌ يك تحول در حال وقوع هستند.همان‌گونه كه ايالات متحده تا اواسط قرن نوزدهم عمدتا كشوري كشاورزي‌محور بود، اما در دوره‌اي از صنعتي‌سازي سريع و گسترده به قدرتي جهاني بدل شد، هند نيز اكنون در حال بنيانگذاري نهادي و مادي لازم براي ايفاي نقشي قاطع‌تر در نظم بين‌المللي است. تا آن زمان، صبوري راهبردي- نه صف‌بندي-  انتخابي منطقي براي هند است.
هشدار تليس مبني بر اينكه هند نخواهد توانست نظم بين‌المللي را شكل بدهد مگر اينكه طرفي را انتخاب كند، بر فرضيه‌ دوقطبي بودن جهان تكيه دارد، فرضيه‌اي كه هند و بسياري ديگر از كشورها آن را رد مي‌كنند. در جهاني كه بيش از آنكه در مسير انسجام باشد، در حال تكه‌تكه شدن و واگرايي است، توانايي انطباق، شايد از هرگونه هم‌پيماني قطعي، مزيتي بزرگ‌تر باشد. راه رفتن هند روي طناب، نشانه‌ ناپختگي نيست، بلكه بازشناسي اين واقعيت است كه در جهان امروز، شايد همين طناب تنها زمين باثبات باشد. از اين منظر، ميان‌مرزي بودن (liminality) نه نشانه‌ عملكرد ضعيف، بلكه شكلي از قدرت است.تليس با اشاره به شكاف ميان جاه‌طلبي‌هاي هند و توانايي‌هاي واقعي‌اش و همچنين خطر غرور بيش ‌از حد در دهلي‌نو، نكته ارزشمندي را مطرح مي‌كند. اما هند نسبت به قدرت خود دچار توهم نيست -بلكه به‌ خوبي از محدوديت‌هايش آگاه است و در حال تدوين سياست خارجي متناسب با آنهاست. تليس به جاي آنكه اين موقعيت ميان‌مرزي را نوعي بلاتكليفي تلقي كند، بايد آن را هدفمند و آگاهانه بداند، نوعي امتناع  از قالب شدن در الگوي قدرت‌هاي بزرگ  پيشين.

ميدان‌دار تازه نفس!
ممكن است هنوز زمان قدرت‌نمايي كامل هند فرا رسيده نباشد، اما توانايي اين بازيگر در انعطاف بدون شكستن، مشاركت بدون تسليم، نشانه‌ شكست راهبردي نيست، بلكه شايد بزرگ‌ترين نقطه ‌قوت هند، همين باشد.تليس استدلال مي‌كند كه راهبرد كلان هند نشان مي‌دهد اين بازيگر درك نادرستي از محيط بين‌المللي دارد، دهلي‌نو در پيگيري چندقطبي‌سازي اشتباه مي‌كند و دوري آن از اتحاد با ايالات متحده و ترجيح استقلال راهبردي، نگاهي كوته‌فكرانه است. اما اين ادعاها، اهداف و اولويت‌هاي هند را به ‌درستي بازنمايي نمي‌كنند و تلاش‌هاي دولت‌هاي پي‌درپي هند را ناديده مي‌گيرند؛ تلاش‌هايي كه در واقع، رويكرد واقعي اين كشور به روابط بين‌الملل را نشان مي‌دهند. عجيب‌تر آنكه تليس از اين واقعيت چشم‌پوشي مي‌كند كه امروزه اين ايالات متحده است كه از تعهدات شبيه به اتحاد، نه تنها با هند، بلكه حتي با بيشتر متحدان ديرينه خود عقب‌نشيني مي‌كند. واشنگتن در حال بازنگري در تضمين‌هاي امنيتي‌اش در اروپا، تعداد نيروهايش در كره جنوبي، مشاركت‌هاي دفاعي‌اش با ژاپن و حتي انتقال فناوري  زيردريايي  به  استرالياست.
برخلاف بسياري از شركاي امريكا در آسيا يا خاورميانه، هند نه خواهان كمك مالي، نه پايگاه نظامي و نه استقرار نيرو از سوي امريكاست. در واقع، همان‌طور كه «البريج كولبي» معاون وقت وزير دفاع امريكا در سپتامبر گذشته نوشت: «هند يك متحد به معناي سنتي است، يعني بايد به عنوان يك شريك مستقل و خودمختار تلقي شود. ما به چنين متحداني بيشتر نياز داريم، نه به كشورهاي وابسته.» در بسياري از جهات، تليس از منظر نوستالژي به جهاني ارجاع مي‌دهد كه ديگر وجود ندارد. دوران سلطه ايالات متحده بر يك نظم تك‌قطبي به پايان رسيده است. بي‌ترديد، امريكا همچنان قدرت غالب جهاني باقي مانده و سهم آن از اقتصاد جهاني از سال ۱۹۹۱ تاكنون تقريبا ثابت و در حدود ۲۶ درصد بوده است. اما اكنون واشنگتن به ‌دنبال بازتعريف شرايط جهاني ‌شدن و بازنگري در تعهدات خود در اروپا و آسياست. چين كه اكنون ۱۷ درصد از اقتصاد جهاني را در اختيار دارد، به رقيبي تقريبا همتراز براي ايالات متحده تبديل شده و رقابت اين دو كشور در تقريبا تمام حوزه‌ها جريان دارد. در اروپا با وجود افزايش قابل ‌توجه توليدات دفاعي، اغلب اقتصادهاي صنعتي پيشرفته با چالش‌هايي چون پيري جمعيت، كاهش نرخ زاد و ولد، اختلافات بر سر مهاجرت، فشار بر نظام‌هاي رفاهي، كندي نوآوري و وابستگي نظامي به امريكا مواجهند.غير از ايالات متحده، 6 كشور ديگر گروه هفت (كانادا، فرانسه، آلمان، ايتاليا، ژاپن و بريتانيا) سهم خود از اقتصاد جهاني را از ۴۲ درصد در سال ۱۹۹۱ به ۱۸ درصد كاهش داده‌اند. عمليات نظامي گسترده روسيه در اوكراين و رشد اقتصادي ناشي از جنگ، اگرچه نشانه‌اي از قدرت‌نمايي اين كشور است، اما ضعف‌هاي دروني و وابستگي فزاينده‌اش به چين را پنهان مي‌سازد.

جهاني كه هست، نه جهاني كه بايد  باشد
امروزه جهان شاهد تشديد مناقشه‌ها در آسياي جنوب شرقي، خاورميانه‌اي خشن‌تر با بازيگران منطقه‌اي قدرتمندتر و كشورهاي متعددي در آفريقا، آسيا و امريكاي لاتين است كه به تدريج در حال تثبيت جايگاه خود در نظم جهاني‌اند.اين همان چشم‌انداز جهاني است كه هند بايد در مسير صعود خود در آن حركت كند. از سال ۱۹۹۱ تاكنون، سهم هند از اقتصاد جهاني بيش از سه برابر شده و به ۴ درصد رسيده؛ كشوري كه در مسير تبديل‌ شدن به سومين اقتصاد بزرگ جهان تا پايان اين دهه قرار دارد، هر چند در آينده‌ نزديك همچنان فاصله زيادي با ايالات متحده و چين خواهد داشت.هند داراي نيروي كاري گسترده و نسبتا جوان است، حتي با اينكه نرخ باروري آن به زير سطح جانشيني نسل رسيده است. محيط ژئوپليتيكي هند، با وجود تحولات و ابهامات، بسيار مساعدتر از گذشته است؛ زماني كه با تقسيم شبه‌قاره، وابستگي به كمك‌هاي غرب، درگيري‌هاي تجزيه‌طلبانه داخلي و جنگ‌هاي بزرگ روبه‌رو بود، آن‌ هم بدون امنيت غذايي، بازدارندگي هسته‌اي يا دسترسي به بازارهاي جهاني. جز چين و پاكستان- كه اختلافات سرزميني قابل ‌توجهي با هند دارند- اين كشور روابطي نسبتا همكاري‌محور با اغلب قدرت‌ها و مناطق مهم جهان دارد، از جمله ژاپن، روسيه، ايالات متحده، اروپا و كشورهاي  در حال توسعه.
با اين حال، چالش‌ها كم نيستند. در رابطه با چين، هند با تهديدي مركب مواجه است چالش‌هايي چون: مرز مورد مناقشه و نظامي‌ شده، كسري تجاري غيرقابل‌ دوام، رقابت فزاينده در شبه‌قاره و منطقه اقيانوس هند، حمايت ديپلماتيك و نظامي گسترده چين از پاكستان و مخالفت‌خواني‌هاي پكن در نهادهاي چندجانبه، از جمله شوراي امنيت سازمان ملل.از سوي پاكستان نيز هند همچنان با تهديدهاي پاكستان روبه‌رو است؛ قدرتي با چتر هسته‌اي.تحولات اخير نيز بر تصميم‌گيري هند اثرگذار بوده‌اند: همه‌گيري كوويد-۱۹ آسيب‌پذيري زنجيره‌هاي تامين در بخش بهداشت را آشكار ساخت، درگيري‌هاي مرزي با چين در سال ۲۰۲۰ لزوم استقلال اقتصادي بيشتر از پكن را برجسته و جنگ اوكراين محدوديت‌هاي زنجيره تامين هند در حوزه‌هاي دفاعي، انرژي و امنيت غذايي را عريان‌تر كرد. از همين رو با قاطعيت مي‌توان گفت اين چالش‌ها، منجر به عزم راسخ و اقدام  هدفمند  هند شده‌اند.

استراتژي هند براي پاسخ به چالش‌ها
هند در پاسخ به اين چالش‌ها، راهبردي با تمركز بر توليد داخلي و تنوع‌بخشي در پيش گرفته، با هدف تقويت امنيت، افزايش رفاه عمومي و پيشبرد منافع ملي حياتي.از جمله سياست‌هاي اتخاذي مهم اين بازيگر عبارتند از: افزايش چشمگير صادرات دفاعي كه تقريبا از هيچ به حدود ۲.۵ ميليارد دلار رسيده و كشورهايي مانند ارمنستان و فيليپين را شامل مي‌شود. جالب آنكه ايالات متحده بزرگ‌ترين مقصد صادرات اقلام دفاعي هند است.سياست صنعتي گسترده با نزديك به ۵۰ ميليارد دلار يارانه و تامين مالي دولتي براي توسعه فناوري‌هاي حساس و نوظهور. اين اقدامات نتايجي همچون رشد صادرات قطعات الكترونيكي و هوافضا به ‌همراه داشته‌اند، هر چند توسعه برخي بخش‌هاي حساس مانند باتري خودروهاي برقي هنوز دشوار است.در حوزه سياست خارجي، هند اولويت را به همسايگي نزديك داده و از طريق اعطاي مزاياي مالي، توسعه‌اي و تجاري، به كشورهاي آسياي جنوبي كمك كرده است. همچنين: در برابر تروريسم مورد حمايت پاكستان، هم از ابزار نظامي (ضربه به زيرساخت‌هاي تروريستي در داخل پاكستان) و هم از ابزار غيرنظامي (تعليق تجارت و امتيازات آبي) استفاده كرده است.روابط اقتصادي، امنيتي و اتصال منطقه‌اي را با خاورميانه، به‌ويژه با اسراييل و كشورهاي عربي خليج فارس، گسترش داده-از جمله در قالب ابتكار كريدور اقتصادي هند-خاورميانه-اروپا يا همان كريدور «آي مك».در حوزه هند-اقيانوس آرام نيز به ‌دنبال حفظ توازن قوا از طريق همكاري امنيتي و ديپلماتيك دوجانبه و چندجانبه با قدرت‌هاي منطقه‌اي بوده است. هند در سطح جهاني، تلاش كرده با اصلاح نهادهاي چندجانبه مانند سازمان ملل، ساخت نهادهاي جديد مانند اتحاد بين‌المللي خورشيدي و تعامل با كشورهاي جنوب جهاني، اولويت‌هاي مشترك در حوزه‌هاي غذا، بهداشت، اقليم و امنيت انرژي را پيش ببرد.
اغلب موارد، اقدامات هند مكمل اهداف ايالات متحده هستند. سه نخست‌وزير هند كه از سال ۱۹۹۸ تاكنون قدرت را در دست داشته‌اند، براي تعميق همكاري با امريكا تلاش‌هاي بسياري انجام داده‌اند. شراكت هند و امريكا اكنون بيشتر حوزه‌هاي سياست بين‌الملل از انرژي و فناوري گرفته تا دفاع و تجارت را در بر مي‌گيرد. ‌جز روسيه، نزديك‌ترين شركاي جهاني هند، همگي متحدان سنتي ايالات متحده هستند؛ از جمله استراليا، ژاپن، بريتانيا و اتحاديه اروپا. نگراني امروز نه از ترديد دهلي‌نو، بلكه از ترديد واشنگتن ناشي مي‌شود. دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات متحده، آشكارا  اعلام كرده كه در جهاني با شعار «اول امريكا» هر كشوري بايد صرفا به فكر منافع خود باشد. در اين شرايط با وجود گسترش و تعميق همكاري‌هاي هند و امريكا، استقلال راهبردي براي هند نه‌تنها ضروري، بلكه يك مزيت  محسوب  مي‌شود.
به همين ترتيب، چندقطبي شدن جهان، خواسته‌اي طبيعي براي هند است؛ بازيگري كه در پي پيشبرد منافع خود در جهاني پرآشوب است. سياستگذاران هندي گزينه‌اي جايگزين نمي‌بينند: جهان نه به نظم تك‌قطبي به رهبري امريكا بازمي‌گردد، نه در چارچوبي دوقطبي و مبتني بر بلوك‌هاي رقيب چين و امريكا تعريف مي‌شود. البته چندقطبي شدن نبايد آن‌گونه كه تليس توصيف كرده، به معناي «روابط با همه، اما رابطه ممتاز با هيچ‌ كس» تلقي شود، بلكه به معناي داشتن روابط ممتاز با كشورهاي متعدد است؛ اين همان بخشي از راهبرد تنوع‌بخشي ضروري هند است. اولويت‌هاي امروز هند در موجي از توافق‌ها و فعاليت‌هاي اخير به ‌روشني ديده مي‌شود؛ از جمله پيوستن به پيمان آرتميس (براي همكاري‌هاي فضايي) و شراكت امنيت مواد معدني (براي زنجيره تامين مواد معدني حياتي) در سال ۲۰۲۳ و همچنين نهايي‌سازي يا پيشبرد توافق‌هاي تجاري با بريتانيا، ايالات متحده و اتحاديه اروپا در سال جاري. اين يك راهبرد كلان است كه بر اساس واقع‌بيني نسبت به  نظم بين‌الملل  در حال تحول طراحي شده، نه خوش‌خيالي.

قدرت چهارجانبه
همان‌طور كه تليس روشن مي‌سازد، راهبرد ديرينه هند براي ترويج نظم جهاني چندقطبي، اكنون به ضرر دهلي‌نو تمام شده است. مفهوم نظم چندقطبي براي سياستگذاران هندي وسوسه‌انگيز است، زيرا بر اين باورند كه در صورت توزيع قدرت جهاني، هند مي‌تواند نفوذ بيشتري پيدا كند. اين محاسبه شايد ۲۵ سال پيش معنادار بود، زماني كه هند با رشد سريع اقتصادي‌اش، در موقعيتي قرار داشت كه بتواند با نفوذ چين در آسيا رقابت كند. اما در دو دهه گذشته، چين فاصله قدرت خود با هند را - هم از نظر اقتصادي و هم نظامي - به‌طور قابل‌توجهي افزايش داده است.اين عقب‌ماندگي بدان معناست كه چشم‌انداز هند در يك نظم چندقطبي كه در آن قدرت به‌طور متوازن ميان چند كشور تقسيم شده باشد، ديگر واقع‌بينانه نيست. بدتر آنكه، تلاش براي تحقق چنين نظمي، اكنون مستقيما به نفع چين تمام مي‌شود. چين و روسيه هر دو از ايده نظم چندقطبي حمايت مي‌كنند تا هنجارها و نهادهاي بين‌المللي‌اي را كه طي ۵۰ سال گذشته تا حد زيادي صلح را در منطقه هند-آرام حفظ كرده‌اند، تضعيف كنند. چندقطبي شدن نه‌تنها كمكي به صعود هند نمي‌كند، بلكه موجب تثبيت سلطه چين در آسيا شده و آسيب‌پذيري هند در برابر تجاوزات پكن را افزايش مي‌دهد. با اين همه سياستي هوشمندانه‌تر براي هند آن است كه بار ديگر بر اهميت نظم مبتني بر قواعد به رهبري ايالات متحده در منطقه هند و اقيانوس آرام تاكيد كند. دهلي‌نو با وجود شكاف فزاينده اقتصادي ميان هند و چين همچنان مي‌تواند نقش مهمي در شكل‌دهي به روندهاي ژئوپليتيكي ايفا كرده و به عنوان يك نيروي موازنه‌دهنده در برابر پكن عمل كند. راهبرد اصلي براي مهار چين و تضمين ثبات در همسايگي هند، تكيه بر مشاركت موجود در قالب اتحاد چهارجانبه موسوم به كواد (Quad)  است.

گزينه‌هاي  دهلي‌نو
كواد كه متشكل از استراليا، هند، ژاپن و ايالات متحده است، نخستين‌بار در سال ۲۰۰۷ مطرح شد، اما در دوران نخست رياست‌جمهوري ترامپ در سال ۲۰۱۷ جان تازه‌اي گرفت؛ با هدف افزايش همكاري‌ها در مقابله با چالش‌هاي ناشي از صعود چين. از آن زمان، كواد به يكي از عناصر كليدي در حفظ امنيت و ثبات منطقه هند-آرام بدل شده، چراكه اين مشاركت در تلاش است منطقه‌اي آزاد و باز را حفظ كند؛ منطقه‌اي كه كشورها در آن زير سلطه يا فشار چين قرار نگيرند. هند بايد همچنان در تقويت اين مشاركت سرمايه‌گذاري كند، از جمله از طريق تامين مالي ابتكارهاي اقتصادي كواد و نشان دادن تمايل بيشتر براي مشاركت در فعاليت‌هاي امنيتي آن به‌ويژه اقداماتي كه بر حفظ آزادي كشتيراني در اقيانوس هند و درياي جنوبي چين متمركزند. دهلي‌نو لازم نيست براي همكاري نزديك با كواد، استقلال راهبردي خود را قرباني كند، اما بايد براي اين اتحاد جايگاهي كليدي در سياست خارجي خود قائل شود  و  پيوندهاي راهبردي و امنيتي‌اش با هر سه كشور عضو ديگر  را  تعميق  بخشد.
با وجود برخي اختلال‌ها در نظم تجاري جهاني و مواضع نامشخص نسبت به امنيت اروپا، دولت ترامپ همچنان متعهد به پيشبرد كواد به عنوان ستون اصلي راهبرد خود در منطقه هند و اقيانوس آرام است. تصميم ماركو  روبيو، وزير خارجه ايالات متحده، جهت برگزاري نشست وزراي خارجه كواد در همان نخستين روز تصدي‌اش، پيامي روشن به چين داد مبني بر تمايل دولت جديد امريكا براي همكاري با متحدانش در رويارويي با چالش‌هاي آسيا.در ماه جولاي نيز نشست ديگري ميان وزراي خارجه كواد برگزار شد كه در آن، ابتكارهايي براي تامين و تنوع‌بخشي به زنجيره تامين مواد معدني حياتي، تقويت همكاري‌ها در اجراي قوانين دريايي، جذب سرمايه‌گذاري دولتي و خصوصي براي پروژه‌هاي بندري، بهبود  سياست‌ها  و مقررات  مرتبط با  كابل‌هاي  زيردريايي  و آمادگي براي  مقابله  با  فوريت‌هاي بهداشتي جهاني  اعلام  شد.

نقش‌آفريني در كواد
هند طي پنج سال گذشته بر كواد متمركز شده، به‌ويژه پس از درگيري‌هاي مرزي سال ۲۰۲۰ با چين. با اين حال، همچنان نسبت به پيشبرد فعاليت‌هاي نظامي كواد محتاط است و برخلاف استراليا و ژاپن، متحد رسمي ايالات متحده به شمار نمي‌آيد. با اين وجود، هند بايد نقش فعال‌تري ايفا كند. موقعيت جغرافيايي هند، حلقه اتصال ميان اقيانوس‌هاي هند و آرام است. دهلي‌نو همچنين با قدرت اقتصادي و اعتبار منطقه‌اي خود، وزن مهمي به اين مشاركت مي‌بخشد.اعضاي ديگر كواد بايد درك كنند كه هند به ‌دليل اختلافات مرزي جاري با چين، احساس آسيب‌پذيري دارد و نمي‌خواهد كواد به ائتلافي شبيه پيمان‌هاي امنيتي تبديل شود. با اين حال، كواد مي‌تواند به‌ صورت بي‌سروصدا به برنامه‌ريزي براي مقابله با بحران‌ها و تقويت ابتكارهاي امنيت دريايي بپردازد؛ ابتكارهايي كه به مهار جاه‌طلبي‌هاي چين در آب‌هاي مورد مناقشه درياي جنوبي چين و ساير مناطق كمك مي‌كنند.نمونه‌اي از اين رويكرد، ماموريت ديده‌باني دريايي كواد در دريا است كه اخيرا از پالائو به گوام تعريف شده و نمونه‌اي از چگونگي همكاري اين چهار كشور در مقابله با فعاليت‌هاي دريايي غيرقانوني و تهاجمي است. هند براي تحقق آرمان‌هاي قدرت بزرگ خود بايد وابستگي اين توهم را كنار بگذارد كه نظمي چندقطبي در جهان، بهتر مي‌تواند صعودش را تسهيل كند. سياستگذاران هندي بايد بپذيرند كه نظم چندقطبي جهاني در عمل به معناي تقويت چين و روسيه است؛ آن هم به بهاي كاهش نفوذ و قدرت جهاني ايالات متحده. به‌ جاي حمايت از اين روند يا صرفا نظاره‌گر بودن، هند بايد به امريكا كمك كند اين فرآيند را متوقف كند.بهترين راه براي جبران عقب‌ماندگي هند از رشد اقتصادي و قدرت نظامي چين، تعهد بيشتر به نظمي مبتني بر قواعد است؛ نظمي كه هند مي‌تواند در شكل‌دهي به آن نقش داشته باشد، هر چند احتمالا رهبري آن را برعهده نخواهد گرفت. اين مسير مستلزم نزديكي بيشتر با ايالات متحده و سرمايه‌گذاري جدي‌تر در اتحاد چهارگانه كواد (Quad) است.از آنجا كه ايالات متحده - حتي با مفروضات محافظه‌كارانه و با وجود ناكارآمدي‌هاي كنوني‌اش - همچنان از هر دو غول آسيايي پيشي مي‌گيرد، استدلال براي تثبيت يك شراكت ممتاز ميان دهلي‌نو و واشنگتن با هدف موازنه در برابر قدرت چين، بسيار قانع‌كننده است. اما وسواس هند براي ايجاد هم‌پيماني‌هاي راهبردي متنوع با هدف تحقق چندقطبي‌سازي جهاني، عملا مانعي بر سر راه چنين پيمان عميقي با امريكا شده است؛ پيماني كه مي‌توانست امنيت هند را ارتقا بدهد و جايگاه آن را در دهه‌هاي  آينده  بالا  ببرد.

هند چه بايد بكند؟
نيروپاما رائو بر اين باور است كه هند، به عنوان «غولي در پوست پيله» به ‌دليل پيشينه تاريخي و آرمان‌هايش نمي‌تواند خود را به هيچ قدرت بزرگي متعهد كند. به‌ جاي آن، بايد با «ابهام‌ورزي» حركت كرده تا در نظمي جهاني كه ديگر به‌ سادگي به دو اردوگاه تقسيم نشده، بلكه به‌ شكل پيچيده‌تري در حال انشقاق است، انعطاف و استقلال خود را حفظ كند.اما چين، به عنوان يك ابرقدرت متخاصم، دقيقا در مجاورت هند قرار دارد و هند نمي‌تواند تنها با تكيه بر نهادهاي بين‌المللي يا منابع داخلي خود، از خود محافظت كند. هند شايد «غولي در پيله» باشد، اما در برابر يك قدرتي قرار دارد كه به ‌تنهايي نمي‌تواند در برابرش بازدارندگي ايجاد كند.همين  واقعيت بايد دهلي‌نو را به سوي هم‌استايي ژئوپليتيكي تازه‌اي با واشنگتن سوق بدهد؛ چراكه امريكا نيز هر چند به دلايل و شيوه‌هايي متفاوت، با تهديد پكن مواجه  است. رائو مخالفت هند با چنين همراستايي‌اي را اين‌گونه توجيه مي‌كند كه اين كشور «نمي‌تواند بيش از حد با امريكا همراستا شود، بي‌آنكه خود را درگير منازعات قدرت‌هاي بزرگ يا تلافي‌جويي دشمنان منطقه‌اي كند» و در نتيجه «در پي مديريت رقابت است بدون آنكه تنش را دعوت كند.» هرچند اين نگراني‌ها قابل دركند، اما استدلال رائو از اين واقعيت را ناديده  مي‌گيرد كه چين (در كنار پاكستان) همين حالا نيز درگير منازعات فعال با هند است؛ مرزهاي آن را تهديد  مي‌كند، رشد اقتصادي‌اش را  تضعيف و آن را در داخل شبه‌قاره محصور كرده است. آنچه دهلي‌نو نياز دارد، بازدارندگي است. آنچه رائو «سود امنيتي» حاصل  از رشد اقتصادي  و فناوري و تعدد مشاركت‌هاي بين‌المللي مي‌نامد، به ‌تنهايي نمي‌تواند چين را دور نگه دارد؛ تنها يك همراستايي ژئوپليتيكي شفاف كه منجر به اشكال تازه‌اي از دفاع مشترك با امريكا شود، مي‌تواند مانع از قدرت‌نمايي چين شود.در اين ميان امريكا - با  وجود ملاحظات فعلي ترامپ  - همچنان توانمند و مايل به بررسي چنين ترتيباتي است، چراكه رقابت امريكا  و چين فراتر از دوران رياست‌جمهوري ترامپ ادامه خواهد يافت و حتي اگر «ترامپيسم» پس از او نيز باقي بماند، دولت‌هاي ملي‌گراي آينده امريكا، به‌طور اجتناب‌ناپذيري به سوي  راهبردهاي ائتلافي براي  مهار چين كشيده خواهند  شد.
كارشناس علوم سياسي و استاد دانشگاه كلمبيا

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون