• 1404 شنبه 18 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6111 -
  • 1404 پنج‌شنبه 16 مرداد

ادامه از صفحه اول

هفدهم امرداد روز خبرنگار

دموكراسي، توسعه و تجدد يا مدرنيته وارداتي نيست و جامعه مدني خريدني و اكتسابي نيست.  رفتار اخلاقي و فرهنگي است و در پي آموختن، تجربه و تعامل شكل مي‌گيرد و واقع‌گرايي شعور سياسي و اجتماعي را كه خبرنگاران سهم عمد‌اي دارند، جلوه‌گر مي‌كند.  امروز جامعه ما به خبرنگاراني نياز دارد كه از حقوق مردم دفاع كرده و صداي اكثريت جامعه باشند و خبرنگاران، صداي كساني هستند كه تريبون يا بلندگويي براي گفتن حقوق خود ندارند و از سوي ديگر چشم مردم به قلم خبرنگاران است كه با نظارت بر فعاليت‌هاي مسوولان و دست‌اندركاران، از حقوق مردم دفاع كرده و فراموش نشود و جامعه از منافع هر نوع فعاليت‌هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي وسيعي بهره‌مند شود.  صداقت، انصاف، پرهيز از شايعه‌پراكني، احترام به كرامت انسان و رعايت حريم خصوصي مردم از وظايف خبرنگاران است و خبرنگار بايد آگاه باشد، آيندگان ما را قضاوت مي‌كنند و اگر امروز حركتي اشتباه باشد و موجب خرابي‌ها و بحران شود، مخفي كنند يا به بيراهه كشانده شود و جامعه از آن بي‌خبر بود، براي آيندگان آشكار و ما را قضاوت خواهند كرد و هيچ حركتي پشت ابر نمي‌ماند.  يادمان باشد خبرنگاران و روابط عمومي دو بال وجدان بيدار جامعه هستند كه با اطلاع‌رساني شفاف مي‌توانند اعتماد و باور عمومي را توسعه دهند و در جهت رشد هر جامعه و كشوري موثر باشند. «ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم  جامه كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم
عيب درويش و توانگر به كم و بيش بد است 
كار بد مصلحت آن است كه مطلق نكنيم»
موفقيت، سربلندي و پيروزي خبرنگاران متعهد و اخلاق‌مدار را از پروردگار يكتا خواهانم.

 

براي خبرنگاران؛ ديده‌بانان بيدار

براي اعتلا و بالندگي اين نهاد از هيچ كاري فروگذار نكنيم.
بر همين اساس، شايسته و بايسته است كه در راستاي همراهي نهاد وكالت با فعالان شريف حوزه رسانه و اساسا براي روشن ماندن چراغ عدالت‌خواهي، نهادهاي حقوقي و مراجع تصميم‌ساز و تصميم‌گير در حيطه قانونگذاري با خوانش و قرائتي متفاوت‌تر از قبل به ميدان بيايند. همچنين ضروري است ظرفيت‌هاي حقوقي در حوزه تنقيح و تدوين قوانين و مقررات مرتبط با رسانه از موضوعات حمايتي و صنفي خبرنگاران گرفته تا قوانين مربوط به حوزه حقوق عمومي و حقوق شهروندي، حقوق ارتباطات، گردش آزاد اطلاعات، حقوق بشر، حقوق مالكيت معنوي، حقوق فناوري اطلاعات و ... به كار گرفته شده و به منصه ظهور و بروز برسد. به‌طور مثال مي‌توان از امكانات و ظرفيت‌هاي قانوني مانند اصل ۲۴ قانون اساسي، قانون مطبوعات (1379)، قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات (1387)، قانون احترام به آزادي‌هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي (1383)، منشور حقوق شهروندي مصوب 1395 رييس‌جمهور و ... در راستاي گسترش حمايت‌هاي كيفري و مدني از خبرنگاران، حمايت از مالكيت فكري آثار توليد شده توسط خبرنگاران و حتي پيش‌بيني ساختارهاي قضايي ويژه براي رسيدگي به جرايم عليه خبرنگاران در دادسراهاي عمومي يا تخصصي رسانه بهره برد. در پايان و به مناسبت روز خبرنگار، براي ارج نهادن به «قلم» كه در واقع تكيه‌گاه و ياور راستين خبرنگاران و نويسندگان است و خداوند در كتاب وحي به آن سوگند ياد كرده، شايد اشتراك‌گذاري فرازهايي زيبا و پرمعنا از نوشته مرحوم دكتر علي شريعتي خالي از لطف نباشد؛  «هر كسي توتمِي دارد و توتِم هر كسي يادآور آن است كه روزي او نيز آدمي بوده است و نشانه آنكه هنوز مي‌تواند بپرستد، مي‌تواند خود براي ديگري باشد، مي‌تواند عشق بورزد، از سود و صلاح و واقعيت فراتر رفته است و مي‌تواند معني ارزش، حقيقت و آرمان را فهم كند. حتي مي‌تواند تا ايثار اوج گيرد. به ‌هر حال، هر كسي توتِمي دارد، و توتِم من قلم است... او نمي‌گذارد كه فراموش كنم كه فراموش شوم كه با شب خو كنم كه از آفتاب نگويم ... قلم توتم من است، توتم ماست، به قلم سوگند ... كه به دست زورش تسليم نمي‌كنم، به كيسه زرش نمي‌بخشم، به سرانگشت تزويرش نمي‌سپارم، دستم را قلم مي‌كنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم، چشم‌هايم را كور مي‌كنم، گوش‌هايم را كر مي‌كنم، پاهايم را مي‌شكنم، انگشتانم را بندبند مي‌برم، سينه‌ام را مي‌شكافم، قلبم را مي‌كشم، حتي زبانم را مي‌برم و لبم را مي‌دوزم ... اما قلمم را به بيگانه نمي‌دهم.»
 رييس كانون وكلاي دادگستري استان قزوين

 

حرف‌هاي يك خبرنگار

كساني بودند كه در صفحات آن براي يادگاري جملاتي نوشته بودند. مثلا ابراهيم نبوي و اسد امرايي.  در روزنامه آزاد كه بودم، يك گروه گزارش معركه داشتيم كه دبيرش ژيلا بني‌يعقوب بود. من، آسيه اميني، بهمن احمدي‌امويي و مريم خرسند، خبرنگاران گروه گزارش بوديم و مدام گزارش‌هاي اجتماعي مهم مي‌نوشتيم. وقتي سعيد امامي كشته شد، خبرنگاري كه خودش را دختر سعيد امامي جا زد و نشاني قبر او را به دست آورد، من بودم. آدرس قبر سعيد امامي تيتر يك روزنامه شد. گزارشي كه با دو اسم مستعار نوشته شد و فردايش ريختند روزنامه و من خودم را در روستاهاي شمال گم و گور كردم تا آب‌ها از آسياب بيفتد.  وقتي در جشنواره فيلم كودك و نوجوان اصفهان، انصار حزب‌الله به هنرمندان حمله كردند، خبرنگاري بودم كه با كاوه كه رييس تندروي انصار حزب‌الله اصفهان بود، مصاحبه كردم. با زحمت بسيار و نامه‌نگاري‌هاي فراوان، مدتي به زندان اوين مي‌رفتم و با زناني كه جرايم سنگيني چون قتل و سرقت‌هاي مسلحانه مرتكب شده بودند، گفت‌وگو كرده و گزارش نوشتم. دوستي من با زنده‌ياد شهلا جاهد از همانجا شروع شد. وقت‌هاي زيادي مي‌شد، مرا در غسالخانه بهشت زهرا پيدا كرد، در حالي كه زنان غسال در حال شست‌وشوي مردگان بودند و من در حال نوشتن گزارش درباره آنها. در ناآرامي‌هاي كوي دانشگاه، ميان اين گرداب هولناك از دانشجويان بي‌پناه نوشتم و حتي مي‌ايستادم و روزنامه پخش مي‌كردم. سال‌هاي زيادي از عمرم را به روستاهاي دور، بسيار دور و صعب‌العبور سفر كرده‌ام و از فقر روستاييان نوشته‌ام. من با چشم‌هاي خود ديدم كه مردم روستاي حسين‌آباد دامداري در استان كرمان، نان و يونجه مي‌خوردند. من در جهنم شوربازار در نزديكي مرز ايران و پاكستان، كساني را ديدم كه در يك كيسه نايلوني، هزار تومان روغن و هزار تومان رب مي‌خريدند. من زني را ديده‌ام كه از نهايت تشنگي، هزارپاي مرده را از آب لجن‌آلود كنار زد، دست‌هايش را از آب سبز رنگ پر كرد و به دهان بچه‌اش ريخت. من بارها به محله ترسناك شيرآباد در زاهدان رفته‌ام و پاي بساط زن جواني نشسته‌ام كه همراه با كودكان سه و هفت ساله‌اش در حال مصرف شيشه بودند. من دختران ده، يازده ساله‌اي را ديده‌ام كه بدن‌هاي كوچكشان، ميان پيكر مردان خمار گم مي‌شده است. بي‌هيچ پشتوانه‌اي به افغانستان سفر كردم و از هجوم طالبان و پنجشير گزارش نوشته‌ام و با ذبيح‌الله مجاهد مصاحبه كرده‌ام. خبرنگار درخشاني نبوده‌ام. اما اين شانس را داشته‌ام كه با بهترين‌هاي مطبوعات ايران كار كنم. تصور نمي‌كنم، هيچ‌ وقت نوشتن را رها كنم. اما مدتي است دنبال كارهاي بازنشستگي‌ام هستم. ۲۶ شهريور امسال وارد ۵۴ سالگي مي‌شوم و فكر مي‌كنم داشتن يك زندگي حداقلي، بعد از اين همه سال كار، خواسته زيادي نباشد.
اما در كمال ناباوري، درست مثل آگهي‌هاي ترحيم، متوجه شدم، سابقه‌اي كه برايم رد شده فقط ۲۲ سال و چند ماه است. يعني خيلي از نشرياتي كه برايشان كار مي‌كرده‌ام، با اينكه از حقوق من، حق بيمه كسر شده، اما اساسا حق بيمه‌اي رد نشده است! موسساتي كه ديگر، وجود خارجي ندارند و در عمل هيچ امكاني براي شكايت احتمالي هم وجود ندارد.  در گفت‌وگويي كه با يكي از همكاران مطبوعاتي داشتم، گفت بعد از چند سال متوجه شده، مدت‌ها، حق بيمه‌اي كه از او كسر مي‌شده، به نام فرد ديگري منظور مي‌شده است!
من نمي‌دانم چه كساني از شاغلان در مطبوعات، گرفتار چنين مصيبتي شده‌اند! از واژه مصيبت استفاده كردم، چون پس از بازنشستگي، دريافتي تعيين شده براي شخص من ۵/۵ ميليون تومان خواهد بود. عددي كه بيشتر شبيه يك جوك بي‌مزه است تا واقعيت. اگر بخواهم صادقانه بگويم، احساس باخت مطلق دارم. قابل تصور نيست كه چگونه ممكن است، زندگي من، با چنين دريافتي ناچيز و حقارت‌باري سپري شود؟ نكته قابل تامل ديگر آن است كه در اين سال‌هاي اخير كه بخشي از حق بيمه من و بسياري ديگر از هنرمندان، نويسندگان و اهالي رسانه، توسط صندوق هنرمندان كه زيرمجموعه وزارت ارشاد اسلامي است، پرداخت مي‌شود، يكي از پايين‌ترين نرخ‌ها، يعني حدود ۱۸ درصد است كه عملا موجب مي‌شود، به هنگام بازنشستگي، نازل‌ترين دستمزد دريافتي، مربوط به اهالي فرهنگ و رسانه باشد و البته كه بي‌نياز از گفتن است كه اين قشر تا چه اندازه در تمام اين سال‌ها، عدم امنيت شغلي را تجربه كرده و اينك نيز در آستانه بازنشستگي تا چه اندازه دچار آسيب جبران‌ناپذير خواهد شد. از قوانين بسته سازمان تامين اجتماعي اطلاع دارم. از نه‌هاي بزرگي كه به صورتم كوبيده خواهد شد. اما انتظار مي‌رود با توجه به مناسبات انجمن صنفي روزنامه‌نگاران با نهادهاي مرتبط، اگر حتي روزنه‌اي براي گشايش اين معضل كه گمان مي‌رود، دامن كسان ديگري را نيز گرفته باشد؛ وجود دارد، به ما خبرنگاران كمك شود. روز خبرنگار گرامي!

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون