«مساوات» روزنامهنگار فرصتنشناس
ياسين وهابي
در تاريخ ايران روزنامهنگاران بسياري بودهاند كه باعث تغييرات مهمي در تاريخ ايران شدهاند و عملا بخش مهمي از تاريخ معاصرشان را به خود اختصاص دادهاند. در دوران مشروطه نيز روزنامهنگاران بسياري بودند كه طلايهدار آزادي و مروج مشروطه بودند. سرنوشت «مساوات» يكي از اين داستانهاي مهم صدر مشروطه است كه به ما در فهم اتفاقات آن روزگار كمك ميكند. روزنامه مساوات در شهر تهران، تاسيس و به مديريت سيدمحمدرضا مساوات در سال 1325 قمري منتشر شده است. روزنامه مساوات يكي از روزنامههايي است كه در موقع انقلاب مشروطيت تاسيس شده است و براون در كتاب تاريخ ادبيات خود آن را جزو چهار جريده مهم دوره انقلاب شمرده است. شماره اول مساوات در تاريخ يكشنبه 5 رمضان 1325 قمري مطابق 26 مهرماه و 3 اكتبر 1907 ميلادي انتشار يافته است. روزنامه مساوات از حيث شهرت و اهميت به پاي روزنامه صوراسرافيل نميرسد ولي از جهت اشتمال آن بر مقالات سياسي و پيشنهادهاي مفيد كم از روزنامه مذكور نداشت. (صدرهاشمي، 1331: ج 4، 206-205)
مقالات روزنامه مساوات كه از روش محمدعليشاه عليه مطبوعات و قانون اساسي انتقاد نموده بود و به افكار عمومي، از استبداد و ديكتاتوري محمدعليشاه هشدار داده بود به قدري مورد استقبال افكار عمومي بود كه هر دفعه به تجديد چاپ شمارههاي روزنامه ميانجاميد. (مولانا، 1358: 147) اما ظاهرا كسروي نويسنده تاريخ مشروطه ايران مقالات تند مساوات را بيش از حد افراطي و غيرمنطقي ميداند اگرچه آن را ميستايد. «مساوات يك مرد بيباك و خيرهسر بود و در نوشتن اين روزنامه نيز بيباكي و خيرهسري بسياري از خود مينمود. او نيز همچون مدير روحالقدس شاخ به شاخ محمدعليميرزا ميانداخت. مساوات در شماره 21، گفتار درازي زير عنوان «شاه در چه حالي است؟» نوشته، از سخنان زشت و تند دريغ نكرد و چون محمدعلي ميرزا از عدليه دادخواهي كرد و از دادگاه سيدمحمدرضا را خواستند او نرفت... و در يك شماره از روزنامه خود سراپا ريشخند به دادگاه نوشت (شماره 22 كه به دستور مجلس يا دولت توقيف شد) و به اين بسنده نكرد به يك كار بسيار زشتتري برخاست و آن اينكه يك طومار بزرگي به نام «استشهادنامه» آماده گردانيد كه در آن گواهي مردم را درباره «بدكاره بودن امالخاقان» مادر محمدعليميرزا، خواستار گرديد و آن را به دست يكي داده و به بازار فرستاد كه مردم آگاهي خود را نويسند و مهر كنند، بدينسان يك كار سرپا رسوايي را مرتكب شد.
اين در روزهايي بود كه محمدعلي ميرزا در نهان با لياخوف و روسها گفتوگو ميداشت و بيگمان يكي از چيزهايي كه او را به روسها و خواست آنان نزديكتر گردانيد همين بوده است. محمدعليشاه بارها اين رسوايي را ياد ميكرده و رنجيدگي خود را باز مينموده است. بدينسان دشمن (محمدعلي شاه) را به خود ميآغالانيد بيآنكه در انديشه ايستادگي نيز باشند و نيرو بسنجند. از يك سر محمدعليميرزا سست نهادي مينمود و از يكسو روزنامهها اين تنديهاي بياندازه را نشان ميدادند (كسروي، 1320: 572-571).
اين نوع مواجهه مساوات با فرصت تاريخي مشروطه، نشان ميدهد آزاديخواهان و انديشمندان و سياستمداران آن روزگار، اگرچه در صفاتي نظير شهامت و صداقت و دغدغهمندي از سرآمدان تاريخ ايراناند اما درك درستي از فرصتي كه به دست آورده بودند، نداشتند.
مقاله افتتاحي مساوات كه خوانندگان را به علت تاسيس و مرام و مسلك روزنامه آشنا ميسازد بدينقرار است: (به اختصار) «من مدتها دركتب و اوراق منتشره خواندهام كه يكي از بهترين مسائل براي ترقي ملت و صلاح و فلاح مملكت و آبادي كشور جرائد است و يگانه واسطه نجات و وسيله تمدن و ترقي همان روزنامه و رسائل موقته است و اينقدر از فوايد و محسنات روزنامه و مزايا و منافع جرايد در خود روزنامهها ديدم كه گمان ميكردم آدم بايد هرچه از هرجا به دست بياورد به روزنامه بدهد... ولي براي اينكه بفهميم كه آيا اين فوايد واقعاً در اين اوراق هست يا نه بايد به نتيجهاي كه از اين وسايل تاكنون به مردم عايد شده نظر انداخت، چون ملاحظه اين نكته را ميكنيم ميبينيم كه اين فوائد منتظره به ملت ايران از جرايد خودشان حاصل نگشته و با وجود وفور نسبي جرايد در ايران و افراط ميل مردم و صرف وقت ايشان در اين راه نسبت به ثروت و تمدن و تعميم معارف در ايران و حتي تفوق ايران در اين شعبه به ساير ملل، عايد نگشته...»
سبك نگارش روزنامه مساوات خيلي آزاد و بيتكلف است و مدير آن در تمام مسائل سياسي با قلمي بيپروا مقاصد و مطالب خود را بيان نموده و مخصوصا از مداهنه و تملقگويي كه شيوه بعضي از جرايد آن ايام بوده به كلي به كنار است. پس از بمباران مجلس مساوات تعطيل و بعدها در تبريز و مجددا در تهران كار انتشار روزنامه را از سرگرفتند. (صدر هاشمي، 1331: ج 4، 207-206).
در برخي اسناد تاريخي آمده است كه مساوات بعدها بارها نماينده مجلس شد و بارها مناصب مختلف را نپذيرفت. او اگرچه از فعالان روزگار مشروطه است اما در ماجراي توهينش به مادر محمدعلي شاه، نشان داد كه در آن روزگار آزادي آنگونه كه بايد فهم نشد و بسياري از زحمات مشروطهخواهان با همين تندرويها برباد رفت و اگرچه مساوات جان سالم به در برد اما كينه محمدعليشاه را چنان برانگيخت كه خونهاي بسياري مانند «جهانگيرخان صوراسرافيل» و «ملكالمتكلمين» در شب دهشتناك بمباران مجلس و در باغ شاه بر زمين ريخت.
منابع:
1- صدرهاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج اول، نشر كمال، 1327
2- مولانا، حميد، سير ارتباطات اجتماعي در ايران، دانشكده ارتباطات اجتماعي، 1358
3- كسروي، احمد، تاريخ مشروطه ايران، نشر اميركبير، تهران، 1330