• 1404 دوشنبه 20 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6113 -
  • 1404 يکشنبه 19 مرداد

نگاهي ديگر به فيلم عمليات مخفي «Hidden Strike» با حضور جكي چان و جان سينا

تجربه‌اي براي جهاني شدن

ابو نصر قديمي

فيلم «Hidden Strike» 
(با عناوين Project X‑Traction يا
 Operation Hidden) يك فيلم اكشن-ماجراجويي مشترك چين و امريكا با نقش‌آفريني جكي چان و جان سيناست. كارگردان اين فيلم، اسكات واگ (Scott Waugh)، شناخته‌ شده با فيلم‌هايي مانند Need for Speed است. نويسنده آن آرشامل (Arash Amel) و تهيه‌كنندگان آن جكي چان، اسموند رن، هانس كانوسا و جو تام هستند. فيلمبرداري در سال ۲۰۱۸ در چين انجام شد كه به جاي خاورميانه استفاده شد. ابتدا قرار بود سيلوستر استالونه همراه جكي ‌چان باشد، ولي او كناره گرفت و جان سينا جايگزين شد. در اين فيلم اولين چيزي كه به ‌چشم مي‌خورد، حضور جكي‌ چان و جان سينا دو اسطوره و فوق‌ستاره‌ فيلم‌هاي رزمي است. جكي ‌چان در رشته رزمي كونگ‌فو و جان سينا، در رشته‌ كشتي كچ كه حضور اين دو بازيگر براي بيننده نويد فيلمي اكشن و خاطره‌انگيز مي‌دهد، زيرا مردم عادي براي فرار از زندگي معمولي بي‌حادثه خود همواره دنبال رستم يا ابرقهرمان مي‌گردند و با نام‌ها پيش از محتوا كار دارند؛ فيلم هيچكاك پيش از ديدن برايشان جذاب است، چون هيچكاك قهرمان كارگرداني است، فيلم‌هاي جكي ‌چان و جان سينا را مي‌بينند، چون اين دو، قهرمان فيلم‌هاي رزمي و اكشن هستند حال آنكه اولين همكاري آنان در فيلمي، لذت دوچنداني دارد. پس پيش از تماشاي فيلم بديهي است كه بناست عمده بار فيلم برعهده اين دو باشد، حال بايد هوشمندي كارگردان و فيلمنامه‌نويس بررسي شود كه با اين دو برگ‌برنده خود چگونه بازي كرده. بدون اسپويل فيلم، اگر بخواهيم خلاصه اثر را بررسي كنيم، خواهيم ديد كه فيلم در ظاهر جنگ نفت در يكي از كشورهاي عقب‌مانده خاورميانه -احتمالا عراق- است كه چيني‌ها به ‌صورت قانوني نفت آنان را مي‌خرند، اما گروهي از شورشيان امريكايي به اين گروه چيني حمله مي‌كنند تا نفت آنان و عراقي‌ها را به‌‌ طرق مختلف بدزدند. جكي ‌چان در قالب فرمانده گروه كمك وارد عراق مي‌شود كه از گروه چيني محافظت كند، جان سينا هم كه اول از شورشيان است به‌ دليل كودتا در گروه و كشته شدن برادرش، هر چند ابتدا با جكي‌چان درگيري فيزيكي دارد اما بعد، چون دشمن مشتركي پيدا كرده‌اند، باهم متحد مي‌شوند. از همين ابتدا بايد گفت كه كارگردان از دو برگ‌برنده خود خيلي زود و ناشيانه استفاده مي‌كند طوري كه از همان نماهاي افتتاحيه و معرف، زير يك دقيقه فيلم، هم جكي ‌چان، هم جان سينا بدون جنگ و درگيري ديده و معرفي مي‌شوند كه بيشتر به فيلم‌هاي درام مي‌ماند تا اكشن.
 تصور كنيد حضور و ورود و نماي معرف آنان، مصادف مي‌شد با يك كار خارق‌العاده كه بسياري از افراد در انجام آن شكست خورده‌اند چقدر مي‌توانست تاثيرگذارتر از نماي نسكافه خوردن جكي ‌چان در هواپيما و بيس‌بال بازي كردن جان سينا باشد. زير لايه اين پيرنگ اصلي، چند خرده‌پيرنگ ديده مي‌شود، نخست كاراكتر دختر جكي ‌چان در فيلم است كه از چند جهت مورد ارزيابي‌ است: اول ‌آنكه به‌زورِ چند صد گرم مواد آرايشي و انواع اقسام ميكاپ و ترفندهاي آرايشي، كمي زيبا ديده مي‌شود طوري‌كه جان سينا عاشق او مي‌شود تا كشور چين بهره‌برداري نژادي داشته باشد كه زنان چيني خيلي هم زشت نيستند. اما اين پروژه چندان به ‌نظر با موفقيت همراه نبوده، زيرا سن جان ‌سينا دور و بر خود جكي ‌چان است و همسن پدر دختر است، اين‌طور حتي از ارزش دختران چيني هم مي‌كاهد كه زيباترين دختر جوان چيني، تنها برازنده مرد پنجاه، شصت ‌ساله غربي است، در ثاني فيلم هيچ پتانسيل درام و عاشقانه شدني ندارد و در هيچ سكانس و پلاني، الماني از عاشقانگي وجود ندارد، لزومي هم ندارد كه وجود داشته باشد، چون فيلم كاملا سياسي، اقتصادي و نهايتا رزمي و اكشن است، موضوع دوم استفاده از دختر و روابط دختر و پدري‌ است كه جكي ‌چان گويا از مادر و دخترش به ‌سبب ماموريت‌هاي نظامي جدا شده بود حالا دخترش كمي با او در قيافه است كه چرا رهايمان كردي، حال مثل موتور پيكان در اتاق پژو به‌ زور مي‌خواهند يك موضوع اخلاقي و خانوادگي هم به پيرنگ كلي اضافه كنند و بيننده را در رودربايستي بگذارند كه بالاغيرتا خودتان يك درس اخلاقي هم بگيريد كه فيلم خيلي خالي نماند، اكشن محض نباشد و كمي هم اخلاق‌محور باشد، اما واقعا در فرم نمي‌گنجد و گم مي‌شود.  از ديگر موضوعات فيلم، بدمن فيلم است كه به ‌نظر من فيلم را به ‌تنهايي نجات داده، زيرا جان‌ سينا و جكي ‌چان در اين فيلم گويا نقش ديگري جز كتك زدن ندارند، بلكه اين نقش منفي با كاريزما، منطق و پرستيژ بالاست كه حضور اين دو قلچماق و بزن‌بهادر را كمي توجيه مي‌كند. در بسياري از فيلم‌ها چون در انتخاب نقش بدمن اشتباه مي‌كنند بسياري از بينندگان اتفاقا طرفدار بدمن مي‌شوند كه اين به‌اصطلاح بچه‌مثبت‌هاي رياكار (نقش‌ مثبت‌ها) را نفله كند، اما چون در اين فيلم نقش بدمن به‌درستي ساخته شده، اتفاقي نقش جكي ‌چان و جان سينا هم درست درآمده و حضورشان توجيهي دارد، كه اين خيلي به نقشي كه در فيلمنامه براي بدمن درنظر گرفته شده، ندارد بلكه بيشتر، مهارت‌هاي بازيگري و تيپ او است، هر چند حُسن فيلمنامه هم اين است كه خيلي به ‌صورت مثبت و منفي به كاراكترها نگاه نكرده و باعث شده كاراكترها رئال‌تر و واقعي‌تر دربيايند.  حضور جان سينا و جكي‌ چان هم كنار هم، يك مكمل خوبي درست كرده، هر چند هر دو رزمي‌كار و آشنا به فنون رزم و جنگ‌اند، اما جان سينا طبق تيپش قدرتي، بي‌اعصاب و هنجارشكن است كه نماد كشور امريكاست، جكي ‌چان هم سرعتي و قانونمدار و مهربان كه بايد بيننده نتيجه بگيرد نماد كشور چين است، حال حضور اين دو كنار هم طنز لطيفي هم ايجاد كرده، يكي بي‌اعصاب و يكي صبور و با آرامش كه از كسل‌كنندگي فيلم جلوگيري مي‌كند و بر جذابيت آن مي‌افزايد، مثل سكانسي كه جكي‌چان راننده است و براي حركت در آن بحبوحه تعقيب و گريز و زد و خورد ‌اقتصاي فيلم‌هاي اكشن، براي حركت از جان سينا مي‌خواهد كه كمربند ايمني خود را ببند جان سينا هم كه گويا طبق ذات گنگستري و قانون‌گريزي خود در عمر خود كمربند ايمني نبسته چون با عصبانيت، سرعت و قدرت آن را مي‌كشد كمربند باز نمي‌شود و جكي ‌چان با لبخند مي‌گويد با آرامش و آهسته آن را باز كن تا باز شود! پارادوكس لطيفي هم خود شخصيت جكي‌ چان در تمام فيلم‌هايش دارد كه در عين رزمي‌كار بودن و صحنه‌ها و ماجراهاي بسيار خطير و پر زد و خورد، همواره لبخند، آرامش، طنز و مهرباني به چهره دارد كه گويا حتي با دشمنان خويش نيز مهربان است و باعث شده به مفهوم عرفان‌هاي قديم تبتي و چيني در رشته‌هاي رزمي بازگرديم كه بناي آن اول پاكي، تذهيب نفس و مهرباني با كائنات است، سپس آمادگي جسماني و فنون رزمي جهت مبارزه با نيروي سياهي، از اين حيث و با همين ويژگي ساده اما بسيار مهم، جكي ‌چان از موفق‌ترين و تاثيرگذارترين افراد جهان از حدود سي سال پيش تا حال است و شايد امروز كسي نتواند ادعا كند كه فيلمي از او نديده باشد و خاطره نيك و زيبايي از آن ندارد.  چين در اين فيلم خيلي دنبال شر نمي‌گردد و نمي‌خواهد از طريق فيلم براي غرب و امريكا شاخ ‌و شانه بكشد طوري‌كه هر چند دزدان و راهزنان را امريكايي تصوير كرده، اما در عوض امريكايي ديگري (جان سينا) را هم فرض كرده كه خوب است و به نيروهاي چيني كمك مي‌كند، از مردم بي‌دفاع روستاي خاورميانه به‌ تنهايي دفاع مي‌كند و با بدمن‌ها مي‌جنگد، درواقع چين هوشمندانه هم خدا را انتخاب كرده هم خرما را، اما ضربه اصلي به ملت خاورميانه وارد شده كه در فيلم مردمي روستايي، جهان سومي، فقير و مفلوك ديده مي‌شوند كه اختيار و تسلطي بر خاك و منابع كشور خود ندارند و جان سينا كه نماد امريكاست نقش محافظت از آن روستا را برعهده دارد و كودكانشان را شاد مي‌كند، با آنان بازي مي‌كند و هنگام خطر از آنان محافظت مي‌كند، در واقع خاورميانه‌اي را ملتي منفعل، عقب‌مانده و عقيم فرض كرده كه نه دربرابر تهاجم خارجي مي‌تواند از خود دفاع كند، نه حتي مي‌تواند با ناجيان خود همراهي كند و كمترين نقشي در عمليات آزادي خود داشته باشد، زيرا در هيچ سكانس رزمي و عمليات نجات حضور ندارند كه به‌نظر مي‌رسد به‌رغم پوسته نرم و مهربان فيلم، نگاهي بي‌نهايت شرم‌آور و رقت‌انگيز به خاورميانه‌‌اي‌ها شده. فيلم خطاهاي فيلمنامه‌اي هم دارد مانند زماني كه راهزنان به دهكده حمله مي‌كنند، پس از آنكه جان ‌سينا و جكي‌ چان -ارتش متفق دفاع از خاورميانه- در برابرشان كم مي‌آورند، جان سينا به سرعت مي‌رود موبايلي كه مي‌خواستند را مي‌آورد، درصورتي كه فعلا در فيلم نمي‌داند كه آنان چرا حمله كرده‌اند و چه مي‌خواهند و فيلم از اين ‌دست خطاها كم ندارد. فيلمبرداري فيلم به ‌صورت كاملا حرفه‌اي و ايده‌آل است و تقريبا با هاليوود فاصله‌اي ندارد كه حال گروه فيلمبرداري اهل هنگ‌كنگ است و تجهيزات فيلمسازي به‌ طور عمده چيني هستند. با اينكه فيلم امريكايي-چيني است و به ‌زبان انگليسي ساخته شده، اما عملا تمام بودجه ساخت فيلم را شركت‌هاي چيني داده‌اند، كاملا هم بديهي است، زيرا امريكا سينما و رسانه بسيار معتبرتر و مشهورتري نسبت به چين دارد و نيازي به‌ همكاري با چيني‌ها ندارد، بلكه اين چين است كه شايد مي‌خواهد از افتخار همكاري با فيلمسازان و بازيگران مشهور امريكايي بهره‌مند شود، احيانا از تجربياتشان بياموزد و خود را جهاني‌تر و معتبرتر نشان دهد، پس اينكه سياست فيلم بيشتر به ‌سود چين است به‌ دليل سرمايه‌گذاران و تهيه‌كنندگان آن است. فيلم با بودجه ۸۰ ميليون دلاري ساخته شد كه رقم كمي نيست، اما در عمل به ‌دليل همزمان شدن اكرانش با اپيدمي كرونا فروشي زير يك ميليون دلار داشت هرچند بعد كه در نتفليكس پخش شد بازديدها و فروش بهتري داشت.  شايد بسيار ريز شدن و زوم كردن در اين فيلم خطا باشد، زيرا چيني‌ها و كلا فيلم‌هاي اكشن، مانند فيلم‌هاي برگمان و كوبريك نيستند كه زندگي و دنيايشان فيلم باشد، بلكه بيشتر هدف تبليغاتي، تجاري و كمي سياسي براي سرگرم كردن و توليد هيجانِ آني در بيننده، بدون فلسفه يا حتي براي فرار از فلسفه سنگين زندگي است و براي چين علاوه بر اينها، كسب تجربه‌اي براي جهاني شدن است، پس در اين نوع فيلم‌ها خيلي نمي‌توان مته به خشخاش گذاشت! زيرا هدف، هنر و فلسفه خود فيلم نيست، بلكه هدف ميزان فروش، سرگرم‌كنندگي و نمايش قدرت كشور سازنده است، انگار كارخانه‌داري به فيلمبرداري پول مي‌دهد كه برايش تيزر و تبليغاتي بسازند.  در مجموع اين فيلم را براي يك‌بار ديدن به بينندگان توصيه مي‌كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون