سنت بنيانگذار در مورد آتشبس و خاتمه جنگ (۹)
حكومت جنگل حكومت قلدری است، لكن اينها حكومت میكنند و بدتر از جنگل عمل میكنند... اصل اساس اين را خود اينها درست كردهاند، اساس اين سازمانها ساخته خود اينهاست. اگر ساخته خود اينها نبود، به چه مناسبت بايد يك كشوری يا چند تا كشور قلدر حق وتو داشته باشند؟»[همان، ج۱۵، ص۵۲۲]
نگاه بنيانگذار انقلاب اسلامي به سازمان ملل از موضع رهبر جنبشي كه در نگاه ديني و فرهنگي آن مبارزه با ظلم از هر نوع آن جايگاه مهمي دارد و ازسوي ديگر عملكرد اين سازمان در قبال مسائل مهم دنيا، از جمله مساله فلسطين غير قابل دفاع است و در ماجراي تجاوز عراق به خاك ايران نيز عملا در كنار متجاوز قرار دارد نميتواند توأم با حسن ظن باشد. همچنين در مورد جنبش عدم تعهد كه در جهان دوقطبي وابسته به شرق يا غرب به عنوان سازماني مركب از كشورهاي غيرمتعهد به بلوكهاي مذكور تشكيل شده بود و در عمل بسياري از اعضاي آن با يكي از قدرتهاي شرق يا غرب همسو بودند و ايران بعد از انقلاب نيز به اين سازمان پيوسته بود همين نگاه انتقادي وجود داشت. امام خميني اولويت اصلي جنبش عدم تعهد را پالايش آن از گرايش اعضا به بلوكهاي قدرت ميداند و ميگويد:
«و از كارهايی كه بايد اين كنفرانسِ غير متعهدين انجام بدهند كه در راس همه كارهاست و بايد بعدها هم اين مطلب را انجام بدهند، اين است كه اول متعهد و غير متعهد را از هم جدا كنند. هر كس ادعا كرد كه من غير متعهدم، در بين خودشان راه ندهند... بايد اول اين كشورهای غيرمتعهد، اين كشورهايی كه میخواهند مستقل باشند، اين كشورهايی كه خودشان را غيرمتعهد میخواهند [تصفيه] بكنند اين مجلس خودشان را، اين كنفرانس خودشان را، اين جنبش خودشان را، تصفيه كنند از عناصری كه اينها به اسم غير متعهد وارد میشوند و میخواهند خدمت كنند يا به امريكا، كه اكثرا اينطورند يا به شوروی كه آن هم بسيارند.» [همان، ج ۱۷، ص۳۶۲-۳۶۳] همين نگراني نسبت به ساير سازمانهاي بينالمللي از قبيل سازمان حقوق بشر، عفو بينالملل و حتي كنفرانس كشورهاي اسلامي وجود داشت. بنابراين ضمن اينكه محتواي طرحهاي پيشنهادي اين سازمانها براي آتشبس و خاتمه جنگ تحميلي عراق عليه ايران در جهت دفاع از مظلوم نبود، ساز و كارهاي حاكم بر اين نهادها نيز غيرقابل اعتماد بودند. نه تنها امام و مردم ايران بلكه برخي صاحبنظران غربي نيز به رفتار غيرعادلانه سازمان ملل اذعان دارند ازجمله اليزابت كاملن و پاول راجز از نويسندگان غربي نوشتهاند «تا زمان تصويب قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل تلاشي براي تامين خواستههاي ايران كه عراق به عنوان متجاوز معرّفي شود، به عمل نياورد! (اليزابت كاملن و پاول راجز، قرار دادن نفتكشهاي كويتي زير پرچم ايالاتمتحده امريكا دلايل و تاثيرات آن، بازشناسي جنبههاي تجاوز و دفاع، تهران، دبيرخانه كنفرانس بينالمللي تجاوز و دفاع، ج2، ص181)
ادامه دارد